همنوایی راهی برای تربیت

همنوایی، همان همرنگی اجتماعی است. 

همنوایی راهی برای تربیت

همنوایی[۱] می تواند یکی از ابزارهای تربیتی به شمار آمده و مورد استفاده قرار بگیرد. همنوایی به مانند چاقوی دو لبه ای می ماند که می تواند آثار مثبت و یا آثار منفی ای را به همراه داشته باشد.
همنوایی یکی از موضوعات مطرح در «روان شناسی اجتماعی»[۲] است که در جریان سازی های اجتماعی و همراه کردن فرد با جریان های اجتماعی و گروه ها به کار گرفته می شود.
همنوایی به نفوذ اجتماعی گفته می شود که تحت آن افراد به منظور پیروی از دیگران و هنجارهایی که به آنها تعلق دارند و برآوردن انتظاراتشان، نگرش های خود را تغییر می دهند.[۳] همنوایی را می توان یک فرآیند و کنش اجتماعی دانست که فرد، همان دیدگاه ها، کردارها، عادت ها، رسم های زندگی و اندیشه های افراد صاحب نفوذ در آن گروه را می پذیرد.

هم نوایی مثبت و هم نوایی منفی

با مقدمه ای که بیان شد و مثالی که در ابتدای نوشتار آمد این نکته مشخص می شود که هم نوایی گاه می تواند زمینه رشد را برای شخص مهیا کند و گاه می تواند رکود اخلاقیات و اندیشه های او را به همراه داشته باشد. هم نوایی اگر با گروه هایی که هدف آن رشد و رسیدن به موفقیت است، انجام گیرد، می تواند زمینه رشد فرد را به همراه داشته باشد و اگر هم نوایی با گروه های ناهنجار و ضداجتماعی صورت بگیرد، می تواند آسیب های جسمی و روحی زیادی برای شخص به همراه داشته باشد.

سخن دیگری هم در این مورد قابل بیان هست که برخی فرهنگ ها، هم نوایی را یک امر ناپسند می دانند. به گونه ای این فرهنگ ها، فردگرایی[۴] و ناهمنوایی[۵] را ترویج می دهند. به عنوان نمونه یکی از فرهنگ هایی که ناهمنوایی را به شدت در خود ترویج می دهد، فرهنگ فردگرای آمریکاست. علت این امر آن است که فرهنگ آمریکا، هم نوایی را مانع استقلال شخصیت فرد دانسته و او را یک فرد مقلد وابسته به گروه پرورش می دهد. از همین روی در فرهنگ آمریکایی به گونه ای فرد را از هم نوایی اجتماعی باز می دارند.

هم نوایی ابزاری در تربیت

هم نوایی یکی از روش های تربیتی ای می تواند باشد که با به کار بستن شرایط آن می تواند ثمرات زیادی به همراه داشته باشد. هم نوایی ابتدایی با گروه های هنجار اجتماعی می تواند کمک کار شخص در جامعه پذیری باشد. هم نوایی می تواند سرعت شکل گیری رفتارهای تربیتی را در فرد، افزایش دهد و بعد از آن فرد با عقلانی کردن آن رفتار و فهم فلسفه آن رفتار و عمل، بر عقلانی شدن و ریشه بخشی به رفتار، قوت بخشد.
اشکالی که برخی از افراد به همنوایی گرفته اند، همین سخن است که هم نوایی یک کار تقلیدی است و فرد را عقلانی تربیت نمی کند. با بیانی که گذشت می توان این مشکل را حل کرد و از همنوایی به عنوان یکی از ابزار تربیتی بهره برد.

تربیت یک پازل مرتبی است که باید تمام قطعه های آن به درستی شناخته شده و در جای خود قرار بگیرد. برای تربیت، به کار گیری یک روش، کار نادرست و بی ثمری است. از همین روی هم نوایی می تواند در کنار دیگر ابزارهای تربیتی قابل استفاده باشد.


یادگیری مشاهده ای

یکی از فرآیندهایی که در هم نوایی اتفاق می افتد، یادگیری مشاهده ایست که بهترین روش برای جامعه پذیری افراد است. فرد از طریق مشاهده رفتار دیگران، می آموزد که چگونه رفتار کند، چه رفتارهایی درست است و چه رفتارهای ناپسند و مذموم. «یادگیری مشاهده ای»[۶] به عنوان یکی از نظریات مهم در روانشناسی یادگیری مطرح می باشد که توسط آلبرت بندورا (1925) [۷] ی کانادایی مطرح شده است.  او بر این عقیده بود که مهمترین نوع یادگیری، یادگیری مشاهده ایست.[۸]

شخص در گروه هایی که در آن تعلق دارد، رفتارهای دیگران را مشاهده می کند و تکرار برخی از رفتارها را نماد آن گروه و حق عضویت در آن می داند. هر چقدر این تکرارها بیشتر باشد و شخص نیز این گروه را ارزشمند بداند، سعی در سرعت بخشیدن بر تقلیدهای رفتاری خود دارد.

شاید بتوان یکی از آسیب های همنوایی را در صورت رد گروه یافت. اگر گروهی پس از مدتی مورد نفرت شخص قرار بگیرد، ممکن است زمینه خاموش شدن آن رفتارهایی را به همراه داشته باشد که در گروه آنها را آموخته است. به همین خاطر باید به متربی آموخت که کدام گروه ها شایسته هم نوایی هستند تا بعد از آموختن رفتارهای اجتماعی آن رفتارها را ترک نکند و گاه بر ضد آن رفتارهای آموخته شده که در جامعه به عنوان هنجار به شمار می آید، قیام نکند.

بسیاری از افراد را می توانید امروزه بیابید که در ابتدا خود را عضو گروه های اجتماعی ای کرده اند که در آن ارزش ها و هنجارهای اجتماعی امر مهمی به شمار می آمده است ولی شخص پس از جدایی از آن گروه ها، به یک شخصیت ضداجتماعی[۹] تبدیل شده است.

هوش هیجانی بالای افراد می تواند در همنوایی اعضا تاثیرگذار باشد. 

شروط مهم در هم نوایی

برای اینکه هم نوایی در گروه بهتر شکل بگیرد باید به مولفه های آن و شرایطی که در تحقق آن سهم به سزایی دارند، توجه کرد و سعی در بوجود آوردن آن داشت. این شرایط عبارتند از:

  1. جایگاه اجتماعی گروه:

یکی از مواردی که به قوت هم نوایی در گروه می افزاید، جایگاه اجتماعی گروه در میان اعضای جامعه است. هر چقدر این گروه دارای ارزشمندی بیشتری باشد، هم نوایی با آن با اعتماد بیشتر و سرعت بالاتری شکل می گیرد. در مقابل اگر این گروه این ارزشمندی را نداشته باشد، فرد به راحتی نمی تواند این اعتماد را داشته باشد. گروه های ضداجتماعی، هم به همین اندازه می توانند همنوایی را داشته باشند. فردی که خود شخصیتی ضداجتماعی دارد و از هنجارهای اجتماعی گریزان است نیز به دنبال گروهی می گردد که در جامعه ارزش های منفی ای بیشتری را به آن گروه بدهند. به گونه ای که جامعه از ناهنجاری های آن ترس بیشتری داشته باشند.

۲. اتحاد اندیشه در اعضای گروه:

برخی گروه ها وجود دارند که همه اعضا، یک روند تفکر و اندیشه ای را ندارند و صرفاٌ منافعی که در بودن این گروه بوده است، آنها را گرد هم آورده است. این گروه نمی تواند هم نوایی خوبی را به همراه داشته باشد و به محضی که این منفعت تامین نشود، گروه از هم پاشیده می شود. اما در صورتی که هم اندیشی اعضا بالا باشد و اشتراک رای میان آنها امری باشد که همه بر آن اذعان دارند، این گروه بیشتر می تواند هم نوایی افراد دیگر را به همراه داشته باشد و زودتر اندیشه های گروه را در خود می پذیرند.

۳. یکپارچگی گروه:

هم سنی، هم جنسی، هم زبانی، هم محله ای و یا همشهری بودن اعضای یک گروه می تواند به هم نوایی گروه کمک کند. هر کدام یک از موارد نام برده می تواند باعث شود افراد در بستر آن گروه احساس کند باید بیشتر در رفتارهای خود هم نوایی ایجاد کند. اقلیت های دینی، در شهرها و کشورهایی که حضور دارند، سعی بیشتری بر انجام دادن رفتارها و اعمال عبادی دین خود دارند و یا گروه های اقلیتی دیگر نیز به همین نحو است که افراد در آن سعی دارند، بیشتر خود را مقید به آداب و رسوم خود نشان دهند و بر آن پایدار بمانند. ممکن است این موارد در همه اقلیت های دینی و یا ملی به یک اندازه نباشد، اقلیت هایی که در خود ارزش های بالایی را احساس می کند، اینگونه رفتار می کنند و به راحتی رنگ ادیان و فرهنگ های دیگر را به خود نمی گیرند.

۴. هوش:

گروه هایی که در یک سطح هوشی قرار دارند، غالبا هم نوایی بهتری از خود نشان می دهند. فردی که از لحاظ هوشی به اندازه دیگر اعضا نیست، ممکن است در همنوایی با دیگر اعضای گروه، شرکت نکرده و به مرور سعی در حذف خود از گروه و فعالیت با آنها داشته باشد. در همنوایی لازم است یک مقدار سطح هوش اعضای گروهی که می خواهد در آن عضو شود بالاتر از فرد باشد تا آن شخص در مقام رهبری آن قرار نگیرد. منظور از هوشی که در این جا بیان شده است، هم هوشبهر را در برمی گیرد و هم هوش هیجانی را.

۵. شخصیت منفعل:

یکی از شروط هم نوایی با گروه، انفعالی بودن شخص در گروه هست. اگر شخصی که در گروه قرار گرفته است و قصد آن است که رفتارهای گروه در او شکل بگیرد، در صورتی که برای خودش یک شخصیت فعال را در نظر بگیرد، نمی تواند این هم نوایی را با گروه انجام داده و رفتارهای شاخص آن را در خود شکل دهد. شخصیتی که برای خود رنگی داشته باشد و حاضر به رنگ پذیری از گروه نباشد، نمی تواند رنگی که خواسته گروه هست را بر تن خود بپذیرد.

۶. ویژگی اعضای گروه:

گروه هایی می توانند اعضای خوبی را در کنار خود داشته باشند و همنوایی را شکل دهند که انسجام اخلاقی بیشتری با هم داشته باشند. هر چقدر ارتباطات اعضا در هم تنیده شده و رابطه ای عاطفی در میان ایشان بیشتر شکل گرفته باشد، هم نوایی مطلوب بیشتر شکل می گیرد. اعضایی که وجود دیگر افراد برایشان مهم بود، بیشتر می توانند به هم نوایی یکدیگر کمک کنند.
در مورد رهبر گروه نیز حرف بر همین منوال است. رهبری که مدیریت همه جانبه خوبی نسبت به اعضای گروه دارد، بهتر می تواند اعضای گروه را به هم نوایی بیشتر سوق دهد و مطلوب گروه را برآورده سازد.

۷. جنسیت:

مردان در برخی رفتارها نسبت به زنان بیشتر همنوایی می کنند. به عنوان نمونه مردان در کارهای مکانیکی و زنان در خانه داری و بچه داری بیشتر هم نوایی می کنند. اما در مسائلی که میان زن و مرد مشترک هست و یک کاری است که جنسیت در آن نقشی ندارد، زنان بیشتر هم نوایی می کنند بدین معنا که بیشتر القا پذیر بوده و زود تسلیم خواسته های گروه می شوند.

پی نوشت:

[۱] . Conformity[۲] . social Psychology[۳] . حبیب احمدی، روان شناسی اجتماعی، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز، دوم، ۱۳۸۷، ص ۹۳.[۴] . Individualism[۵] . Nonconformity[۶] .  Observational learning[۷] . Albert Bandora[۸] . حسین زارع، روان شناسی یادگیری، تهران: دانشگاه پیام نور، سیزدهم، ۱۳۹۲، ص ۱۲۳.[۹] .  Anti social

نویسنده: محمدحسین افشاری

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.