تربیت دینی در آیه ۱۴ سوره حجرات(بخش اول)

ایمان مرتبه ای بالاتر از اسلام است.

سورۀ مبارکۀ حجرات آیۀ ۱۴

* قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا  قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاکِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْایمَانُ فىِ قُلُوبِکُمْ  وَ إِن تُطِیعُواْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا یَلِتْکمُ مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیًْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم‏ *
بادیه‏نشینان گفتند: ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده‏اید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم- به زبان تسلیم شدیم-، و هنوز ایمان در دلهاتان درنیامده است. و اگر خدا و پیامبرش را فرمان برید، از [پاداش‏] کردارهاى شما چیزى نکاهد، همانا خدا آمرزگار و مهربان است.[۱]

معانی واژگان

سَلِمَ : در کتاب های لغت، معانی ای که برای این واژه بیان شده است،‌ عبارتند از :‌ سلامتی و عافیت [۲] ،‌کنار بودن از آفات ظاهری و باطنی[۳] ضدّ خصومت و دشمنی[۴].
در لغت نامه های فارسی نیز آشتی و صلح معانی است که برای این دو واژه گفته شده است.[۵]

آیات هم ساختار با آیه ۱۴ سوره مبارکه حجرات

این آیه از آن لحاظ که روحیه خاصی از اعراب را در مورد امر ایمان بیان می دارد،‌ آیه ای است که منحصراً در اینجا بدین گونه آمده و در جای دیگری بدینگونه نیامده است.
از سوی دیگر، این تنها آیه ایست که به بیان تفاوت ایمان و اسلام پرداخته است.

روایات مربوط به آیه ۱۴ سوره مبارکه حجرات

غالب روایاتی که در ذیل این آیه از ائمه معصومین (علیهم السلام) بیان شده است را می توان در ذیل سه عنوان «نگاه کلی به آیه»، «تعریف ایمان» و «فرْق اسلام و ایمان» قرار داد؛ که دو عنوان آخر به گونه ای از دسته روایاتِ پیرامونی می باشد.

نگاه کلی به آیه در روایات: در این گروه از روایات که به یکی از ایشان اشاره می شود، امام (علیه السلام) بیان می دارد، که در این آیه، خدای متعال شک مسلمانان را در مورد ایمان و اسلام دسته ای از اعراب سخن به میان آورده است. گویی مسلمانان در مورد ایمان و نیز اسلام اعراب بادیه نشین، شک داشتند و امام (علیه السلام) با استفاده از این آیه، بیان می دارد که کسانی که می پندارند ایشان ایمان داشته اند، همانا دروغ می گویند و آنانی که می پندارند، ایشان مسلمان نیستند ، ایشان هم زعم باطل برده اند .
محمد بن یعقوب: عن الحسین بن محمد، عن معلى بن محمد، و عده من أصحابنا، عن أحمد ابن محمد، جمیعا، عن الوشاء، عن أبان، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا، فمن زعم أنهم آمنوا فقد کذب، و من زعم أنهم لم یسلموا فقد کذب».[۶]

تعریف ایمان: گروهی از روایات نیز در کتاب های تفسیر روایی، در ذیل آیۀ ۱۴ سورۀ مبارکۀ حجرات آورده شده است که فقط در مقام تعریف ایمان است و اشاره ای به آیه ندارد. [۷]
در این مورد از روایات که غالباً از امام علی (علیهم السلام) نقل شده است، ایشان بیان می دارد که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : «ایمان یعنی معرفت با قلب است و به زبان آوردن آن ایمان و عمل به جوارح است و ایمان به غیر این نمی باشد.»
قال: حدثنا أبو أحمد محمد بن جعفر البندار بفرغانه، قال: حدثنا أبو العباس محمد بن‏ محمد بن جمهور الحمادی، قال: حدثنا محمد بن عمر بن منصور البلخی بمکه، قال: حدثنا أبو یونس أحمد بن محمد بن یزید بن عبد الله الجمحی، قال: حدثنا عبد السلام بن صالح الهروی عن علی بن موسى الرضا، عن آبائه عن علی بن أبی طالب (علیهم السلام)، قال: «قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): الإیمان معرفه بالقلب، و إقرار باللسان، و عمل بالأرکان».[۸]

تفاوت اسلام و ایمان: این دسته از روایات، که اکثریت روایات نقل شده را در بردارد ، اشاره به تفاوت های ایمان و اسلام دارد[۹]؛ گرچه برخی از روایات با اشاره به آیه، فقط غیریّت ایمان و اسلام را بیان کرده اند.
و عنه: عن علی بن إبراهیم: عن محمد بن عیسى، عن یونس، عن جمیل بن دراج، قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن قول الله عز و جل: قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ، فقال لی: «ألا ترى أن الإیمان غیر الإسلام».[۱۰]
تفاوت هایی که در روایات به عنوان نکات افتراق ایمان و اسلام بیان شده اند عبارتند از :
۱.اسلام باعث می شود حکم فقهی مسلمان بر اسلام آوردنده بار شود و ریختن خون او حرام ، برگرداندن امانتش به او لازم و می تواند با مسلمانان ازدواج کند . [۱۱]
۲.اسلام یک امر ظاهری بوده و با شهادتین ، این عنوان بر انسان بار می شود .[۱۲]
۳.ایمان دربردارندۀ اسلام است ولی اسلام اینگونه نیست (رابطۀ عموم و خصوص مطلق) بدین معنا که هر کس ایمان دارد ، اسلام را نیز دارد ولی اینگونه نیست که هر کس مسلمان باشد، مومن نیز باشد . [۱۳]
۴.ایمان از اسلام، برتر است . [۱۴]
۵.محل استقرار ایمان در قلب است به خلاف اسلام .[۱۵]
۶.اسلام قبل از ایمان در انسان به وجود می آید و نمی تواند کسی مومن باشد ولی در ابتدا اسلام نیاورده باشد . [۱۶]
۷.با گناه انسان از دایرۀ ایمان خارج می شود و با توبه است که او به دایره مؤمنان برمی گردد ولی با گناه از دایرۀ اسلام، خارج نمی شود . [۱۷]

ادامه دارد…

 پی نوشت:


[۱]. ترجمه استاد مجتبوی مینویی[۲]. احمد بن فارس، پیشین،‌ ج ۳، ص ۹۰.[۳]. حسین بن محمد راغب اصفهانی،‌ پیشین، ج ۱، ص ۴۲۱.[۴]. حسن مصطفوی، پیشین، ج ۵، ص ۱۸۸.[۵]. علی اکبر دهخدا، پیشین، ج۸، ص ۱۲۱۰۷؛ محمد معین، پیشین، ج ۲، ص ۱۹۱۳.[۶]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۷، ح ۹۹۹۶؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۵، ص ۱۰۰، ح  ۱۰۰؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۵۶.[۷]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۲۰، ح ۱۰۰۰۸ ، ۱۰۰۰۹، ۱۰۰۱۰، ۱۰۰۱۱، ۱۰۰۱۲، ۱۰۰۱۳ .[۸]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج ۵ ، ص ۱۲۱، ح ۱۰۰۱۱.[۹]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۷، ح ۹۹۹۸و ۱۰۰۰۰؛ ص ۱۱۸، ح ۱۰۰۰۱، ۱۰۰۰۲ ، ۱۰۰۰۳، ۱۰۰۰۴و ۱۰۰۰۵ ؛ ص ۱۱۹، ح ۱۰۰۰۶؛ ص ۱۲۰، ح ۱۰۰۷؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۵، ص ۱۰۱، ح ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۴؛ ص ۱۰۲، ح۱۰۵، ۱۰۶و ۱۰۷؛ ص ۱۰۳، ح ۱۰۸، ۱۰۹و ۱۱۰؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۵۶، ۳۶۰[۱۰]. سید هاشم بحرانی، پیشین، ج ۵، ص۱۱۷، ح ۹۹۹۷؛ عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، پیشین، ج ۵، ص ۱۲۲، ح ۹۹؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۵۶[۱۱]. به عنوان نمونه : عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن‏عمیر، عن‏بن أیمن عن القاسم الصیرفی شریک المفضل، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول: «الإسلام یحقن به الدم، و تؤدی به الأمانه، و تستحل به الفروج، و الثواب على الإیمان». (سید هاشم بحرانی، پیشین،  ج۵، ص ۱۱۷، ح ۹۹۹۸)[۱۲] . به عنوان نمونه: عن علی بن ابراهیم عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن سفیان بن السمط، قال: سأل رجل أبا عبد الله (علیه السلام) عن الإسلام و الإیمان، ما الفرق بینهما؟ فلم یجبه، [ثم سأله فلم یجبه‏] ثم التقیا فی الطریق و قد أزف من الرجل الرحیل، فقال له أبو عبد الله (علیه السلام): «کأنه قد أزف منک رحیل؟» فقال: نعم، فقال: «فالقنی فی البیت». فلقیه، فسأله عن الإسلام و الإیمان، ما الفرق بینهما؟ فقال: «الإسلام هو الظاهر الذی علیه الناس، شهاده أن لا إله إلا الله [وحده لا شریک له‏] و أن محمدا عبده و رسوله، و إقام الصلاه، و إیتاء الزکاه، و حج البیت، و صیام شهر رمضان، فهذا الإسلام».
و قال: «الإیمان: معرف؟ هذا الأمر مع هذا، فإن أقربها و لم یعرف هذا الأمر، کان مسلما و کان ضالا».(همان،‌ح۱۰۰۰۰)[۱۳]. به عنوان نمونه : عن علی بن ابراهیم عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن سماعه، قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): أخبرنی عن الإسلام و الإیمان، أ هما مختلفان؟ فقال: «إن الإیمان یشارک الإسلام، و الإسلام لا یشارک الإیمان».
فقلت: فصفهما لی، فقال: «الإسلام: شهاده أن لا إله إلا الله، و التصدیق برسول الله (صلى الله علیه و آله)، به حقنت الدماء، و علیه جرت المناکح و المواریث، و على ظاهره جماعه الناس، و الإیمان: الهدى، و ما یثبت فی القلوب من صفه الإسلام، و ما ظهر من العمل [به‏] و الإیمان أرفع من الإسلام بدرجه. إن الإیمان یشارک الإسلام فی الظاهر، و الإسلام لا یشارک الإیمان فی الباطن و إن اجتمعا فی القول و الصفه».(همان، ص ۱۱۸، ح ۱۰۰۰۲)[۱۴]. به عنوان نمونه : عن علی بن ابراهیم عن  عن عده من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن الحسن بن محبوب، عن أبی الصباح الکنانی، قال: قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): أیهما أفضل الإیمان أو الإسلام؟ فإن من قبلنا یقولون: إن الإسلام أفضل من الإیمان؟ فقال: «الایمان أرفع من الإسلام».
قلت: فأوجدنی ذلک قال: «ما تقول فیمن أحدث فی المسجد الحرام متعمدا؟» قال: قلت یضرب ضربا شدیدا. قال: «أصبت». قال: «فما تقول فیمن أحدث فی الکعبه متعمدا؟». قلت: یقتل. قال: «أصبت، ألا ترى أن الکعبه أفضل من المسجد، و أن الکعبه تشرک المسجد، و المسجد لا یشرک الکعبه؟ و کذلک الإیمان یشرک الإسلام، و الإسلام لا یشرک الإیمان».( همان، ح ۱۰۰۰۴)[۱۵]. به عنوان نمونه : محمد بن یعقوب عن عده من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، و محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، جمیعا، عن ابن محبوب، عن علی بن رئاب، عن حمران بن أعین، عن أبی جعفر (علیه السلام)، قال: سمعته یقول: «الایمان: ما استقر فی القلب و أفضى به إلى الله عز و جل، و صدقه العمل بالطاعه لله عز و جل، و التسلیم لأمره والإسلام: [ما ظهر من قول أو فعل، و هو الذی علیه جماعه الناس من الفرق کلها، و به حقنت الدماء، و علیه جرت المواریث و جاز النکاح و اجتمعوا على الصلاه و الزکاه و الصوم و الحج، فخرجوا بذلک من الکفر و أضیفوا إلى الإیمان، الإسلام‏] لا یشرک الایمان، و الإیمان یشرک الإسلام، و هما فی القول و العمل، یجتمعان، کما صارت الکعبه فی المسجد و المسجد لیس فی الکعبه، و کذلک الإیمان یشرک الإسلام و الإسلام لا یشرک الإیمان، و قد قال الله عز و جل: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ فقول الله عز و جل أصدق القول».
قلت: فهل للمؤمن من فضل على المسلم فی شی‏ء من الفضائل و الأحکام و الحدود و غیر ذلک؟ فقال: [لا] هما یجریان فی ذلک مجرى واحدا، و لکن للمؤمن فضل على المسلم فی أعمالهما، و ما یتقربان به إلى الله» ..
قلت: ألیس الله عز و جل یقول: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها  و زعمت أنهم مجتمعون على الصلاه و الزکاه، و الصوم، و الحج مع المؤمن؟ قال: «ألیس قد قال الله عز و جل: فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَهً ».
فالمؤمنون هم الذین یضاعف الله عز و جل لهم حسناتهم لکل حسنه سبعین ضعفا، فهذا فضل المؤمن، و یزیده فی حسناته على قدر صحه إیمانه أضعافا کثیره، و یفعل الله بالمؤمنین ما یشاء من الخیر».
قلت: أ رأیت من دخل فی الإسلام ألیس هو داخلا فی الإیمان؟ فقال: «لا، و لکنه [قد] أضیف إلى الإیمان و خرج من الکفر. و سأضرب لک مثلا تعقل به فضل الإیمان على الإسلام: أ رأیت لو أبصرت رجلا فی المسجد، أ کنت شاهدا أنک رأیته فی الکعبه»؟ قلت: لا یجوز لی ذلک، قال: «فلو أبصرت رجلا فی الکعبه، أ کنت شاهدا أنه دخل المسجد الحرام؟» قلت: نعم. قال: «و کیف ذلک؟». قلت: إنه لا یصل إلى دخول الکعبه حتى یدخل المسجد الحرام، فقال: «أصبت و أحسنت». ثم قال: «کذلک الإسلام و الإیمان». ( همان ، ۱۰۰۰۵)[۱۶] . به عنوان نمونه : محمد بن یعقوب عن عن علی بن إبراهیم، عن العباس بن معروف، عن عبد الرحمن بن أبی نجران، عن حماد بن عثمان، عن عبد الرحیم القصیر، قال: کتبت مع عبد الملک بن أعین إلى أبی عبد الله (علیه السلام)، أسأله عن الإیمان ما هو؟ فکتب إلی مع عبد الملک بن أعین: «سألت- رحمک الله- عن الإیمان، و الإیمان هو الإقرار باللسان و عقد فی القلب، و عمل بالأرکان، و الإیمان بعضه من بعض، هو دار، و کذلک الإسلام دار و الکفر دار، فقد یکون العبد مسلما قبل أن یکون مؤمنا، و لا یکون مؤمنا حتى یکون مسلما، فالإسلام قبل الإیمان، و هو یشارک الإیمان، فإذا أتى العبد کبیره من کبائر المعاصی، أو صغیره من صغائر المعاصی التی نهى الله عز و جل عنها، کان خارجا عن الإیمان، ساقطا عن اسم الإیمان، و ثابتا علیه اسم الإسلام، فإن تاب و استغفر عاد إلى دار الإیمان، و لا یخرجه إلى الکفر إلا الجحود و الاستحلال أن یقول للحلال: هذا حرام، و للحرام: هذا حلال، و دان بذلک، فعندها یکون‏
خارجا من الإسلام و الإیمان، داخلا فی الکفر، و کان بمنزله من دخل الحرم ثم دخل الکعبه و أحدث فی الکعبه حدثا، فأخرج عن الکعبه و عن الحرم، فضربت عنقه، و صار إلى النار». (همان، ص ۱۱۹-۱۲۰ ، ح ۱۰۰۰۶)[۱۷]. همان.

نویسنده: محمدحسین افشاری

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.