سند اعتبار بخش حدیث
برای اثبات درستی متن یک حدیث ، یکی از راه هایی که به ما کمک می کند بررسی سند حدیث است .
سند حدیث که به آن طریق متن نیز گفته می شود ، در اصل مانند سند مالکیت یک زمین می ماند که صاحب اصلی آن را مشخص می کند .
سند حدیث از راویانی تشکیل شده است که سلسله وار و به هم پیوسته در نقل حدیث سهیم بوده اند و آن را به دست ما رسانده اند .
نداشتن سند بدین معنا نیست که آن حدیث را باید به کناری نهاد ، بلکه کار ما را در تائید و قبول کردن آن مشکل می کند و باید با قرائنی دیگر به دنبال حدیث بودن آن بگردیم . [۱]
علم رجال ، علم راوی شناسی
یکی از بهترین معیارها برای تأیید درستی یا نادرستی یک خبر، بررسی کسانی است که آن را برای ما گزارش میدهند.
این امر باعث میشود، در صورت اعتماد به راویان خبر، یقین انسان به درستی خبر بیشتر شود و بر عکس، در صورت عدم اطمینان به نقلکنندگان، باید به صورت تردید به آن خبر نگریست تا بلکه دلایل دیگری برای تایید آن یافت شود.
حدیث هم از این قاعده مستثنی نیست، بلکه به علّت مهم بودن جایگاه حدیث، این قاعده باید با دقّت بیشتری عمل شود تا از نقل غیر احادیث به عنوان سخنان معصومین(علیهم السلام) جلوگیری شود.
علمی که در بررسی سند یک حدیث یعنی تأیید و یا رد راویان آن تأثیر مستقیم دارد ، علم رجال[۲] میباشد.
علم رجال را اینگونه تعریف کردهاند:
عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ اَحْوالِ الرُّواهِ مِنْ حَیْث اِتِّصافِهِم بِشَرائِطِ قَبوُلِ اَخْبارِهِم وَ عَدَمِه.[۳]
علم رجال، علمی است که در مورد برخی از صفات راویان یک حدیث، از آن جهت که باعث میشود روایات ایشان پذیرفته و یا رد شود، صحبت میکند.
آنچه در اوّلین نگاه به این تعریف به دست میآید، موضوع این علم، یعنی راویان حدیث است و در دومین نگاه اختصاص یافتن علم رجال به بررسی برخی از صفات راویان است نه همه آن صفات.
در این علم به بررسی آن دسته از صفاتی میپردازد که در پذیرش و یا عدم پذیرش روایات ایشان نقش دارد؛ همچون: عدالت، وثاقت[۴]، قوه ضبط حدیث، ولی سایر حالات و صفات ایشان نظیر سیاست مداری، شاعر بودن و دیگر شخصیتهای اجتماعی ایشان مد نظر نیست.[۵][۶][۷]
روش یادگیری این علم
برای آموختن این علم، لازم است به دو جنبه خاص نظر داشت:
نخست جنبه نظری این علم است که یاد گرفتن برخی از مسائل مورد قبول و پذیرش بین علمای این علم است[۸] و در مرتبه دوم، توجّه به جنبه عملی این علم است، که با مراجعه به کتابهای رجالیای که به بررسی تک تک راویان پرداخته، این امر آموخته میشود.[۹]
آنچه از بیان ذکر شده به دست میآید این است که بخشی از این علم صرفاً جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم صرفاً جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز به آن دارد که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیت راوی را مورد نقد و نظر قرار دهد.
مهمترین مشکل
حال که دانستیم بررسی سند حدیث، یکی از راههای راههای پی بردن به کلام از معصومین(علیهم السلام) است، این مشکل پیش میآید که به علّت دور شدن و فاصله گرفتن از زمان معصومین(علیهم السلام) و عدم توان شناخت راویان آن زمان، چگونه میتوانیم به عادل و راستگو بودن ایشان پی برده و شخصیت حدیثی ایشان را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
در کنار این سؤال، مسئله دیگری مطرح میشود و آن این است که در برخورد با یک راوی، نیاز به بررسی چه بُعدی از ابعاد زندگی او داریم و یا به بیانی دیگر، اگر راوی چه صفاتی داشت، احادیث او برای ما حجّت و قابل اعتماد بوده و اگر چه صفاتی را داشت ،احادیث او ضعیف شمرده میشود.
راههای شناخت یک راوی
شناخت راویان حدیث به سه گونه قابل تصور است:
۱) شناخت واقعی: این شناخت در صورتی ممکن است که شخصیت او از نزدیک و به صورت مستقیم مورد بررسی قرار گیرد و ما با مشاهده او بتوانیم با معیارهایی که علم رجال به ما میدهد، او را بشناسیم.
۲) شناخت ظاهری: این شناخت، از طریق توصیفاتی که شاهدان امر برای ما گزارش میدهند، به دست میآید. این شاهدان باید خود به طور مستقیم با راویان ارتباط داشته و ایشان را بشناسند.
آنچه مسلّم است، شناخت راویان احادیث معصومین(علیهم السلام) از راه اول و دوم برای کسانی که در این عصر زندگی میکنند و از زمان حضور معصومین(علیهم السلام) فاصله گرفتهاند میسر نمیباشد و تنها راهی که برای شناخت راویان ممکن است، راه علمی است.
۳) شناخت علمی: این نوع شناخت، از طریق روشها و اسنادهای علمی و با مراجعه به کتابهای رجالی[۱۰]که در این زمینه نوشته شدهاند، حاصل میشود.
به همین خاطر، شناخت منابع رجالی که بتوان راویان احادیث را شناخت امری بسیار مهم است.
صفات لازم برای یک راوی
حال باید به پاسخ این پرسش بپردازیم، که برای بررسی شخصیت حدیثی یک راوی، لازم است به چه صفاتی توجه نماییم.
در بررسی شخصیت یک راوی باید سه ویژگی، در سه حوزه متفاوت، مورد توجه قرار بگیرد :
۱) ویژگی شخصیتی راوی: این ویژگی بدین معناست که او باید توان درک حدیث و به خاطر سپردن آن را داشته باشد.
۲) ویژگی اخلاقی راوی: راوی باید منتسب به صفت عدل بوده و کسی او را به فسق و دروغ متّهم نکرده باشد.
۳) ویژگی عقیدتی: شخص راوی باید شیعه ۱۲ امامی باشد، به گونهای که کسی او را منتسب به فرقههای انحرافی در اسلام همچون: غالیان، ناصبیان و… نکرده باشد و یا در مورد او، لفظ فاسدالعقیده را به کار نبرده باشند.
صحیح، حَسَن، مُوَثَّق و ضعیف
به اعتبار راوی، اگر شخصی به عنوان راوی تمامی صفات ذکر شده را داشت او را فردی موثق و حدیثی را که نقل کرده است، حدیث صحیح مینامند ولی اگر راویِ حدیثی، صفت عدالت را نداشت ولیکن دو صفت دیگر را دارا بود، حدیثی را که او نقل کرده است، به عنوان حدیث حَسَن میشمارند.
در مقابل، اگر از میان آن سه ویژگی، فقط ویژگی عقیدتی را نداشت، روایت نقل شده از او را روایتی موثق میشمارند و اگر هیچ کدامیک از صفات را نداشت و یا فردی مجهول در کتابهای رجالی برشمرده شده بود، حدیث او را حدیث ضعیف میدانند.
راههای شناخت علمی
همانطور که در مطالب گذشته ذکر شد، از میان راههای شناخت یک راوی، تنها راهی که برای ما میسّر و امکانپذیر است، شناخت علمی راویان است که از راه مراجعه به کتابهای رجالی – که به معرفی راویان ثقه و قابل اعتماد و جدا کردن این دسته از راویان از دیگر راویان که در حدیث ضعیف شمرده میشوند – است.
در این نوع از کتابها، راویان ثقه از دو راه قابل اعتماد شدهاند:
اولین راه از طریق توثیق خاص میباشد (مقصود از توثیق خاص آن است که در خصوص یک راویِ مشخص شده از سوی ائمه معصومین(علیهم السلام) یا علمای رجال، الفاظی بر وثاقت و عدالت ایشان وارد شده است).
دومین راه که علمای این علم برای نشان دادن وثاقت راویان به کار میبرند، استفاده از توثیقات عام است (منظور از توثیق آن است که توثیق نسبت به جمع و گروهی خاص رسیده که آن راوی، یکی از ایشان است).
اهمیت علم رجال
علمای رجال برای اثبات نیاز به این علم، دلایلی را در کتابهای خویش ذکر کردهاند که میتوان از جمله دلایل ایشان مطالب زیر را بیان نمود :
۱) دستور از سوی ائمه(علیهم السلام)
ائمه(علیهم السلام) که خود راهنمایان انسان به سوی سعادت میباشند، راه به دست آوردن و تشخیص درست سخنان خویش را به ما آموختهاند.
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤال عُمَربن حَنظَله از اختلاف نظر قاضیان که برآمده از اختلاف در به دست آوردن حدیث بود، این چنین میفرمایند:
« حکم آن قاضی که عادل تر، فقیه تر، راستگوتر در حدیث و با تقواتر است را بپذیر و به حکم آن قاضی دیگر توجه نکن.» [۱۱]
اگر چه فرمایش امام صادق(علیه السلام) در مورد صفات قاضی بیان شده است ولیکن این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که قاضیان عصر امام صادق(علیه السلام)، کسانی بودند که راوی احادیث ایشان بوده و بر مبنای احادیث این بزرگواران، قضاوت مینمودند. [۱۲]
۲) وجود جَعلکنندگان حدیث
آنچه پس از بررسی دقیق راویان برخی احادیث به دست میآید، وجود افرادی است که برای اهداف خاص خویش، احادیثی را به دروغ به ائمه(علیهم السلام) نسبت میدادند.
این امر تاریخی بس طولانی دارد، بطوریکه این اتفاق حتی در زمان حیات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز اتفاق افتاده بود و حضرت(صلی الله علیه و آله) به کسانی که احادیثی را به دروغ به ایشان نسبت میدادند، وعده آتش جهنم میدادند.[۱۳]
امام صادق(علیه السلام) در مورد مُغَیره بن سعید که یکی از غالیان[۱۴] زمان حضرت(علیه السلام) بود اینگونه میفرمایند: «مغیره بن سعید در کتابهای اصحاب پدرم، روایاتی را وارد کرد که پدرم آن احادیث را نفرموده بود.»[۱۵]
در جای دیگر حضرت در این موضوع میفرمایند: «ما خانوادهای راستگو هستیم. دروغگویانی بر ما دروغ میبندند تا راستگویی ما را نزد مردم از بین ببرند.» [۱۶]
با نگاه به تاریخ حدیث از این نمونه افراد، بسیار قابل مشاهده هستند و اهمیت علم رجال در اینجا جلوه گری خاصی دارد، چرا که با مذموم خواندن اینگونه افراد به معرفی و عقاید هرکدام از ایشان میپردازد.
۳) اجماع دانشمندان
علمای شیعه و برخی فرقههای مسلمین، در دورانهای مختلف، به نوشتن کتابهایی در علم رجال میپرداختند که این مطلب نشاندهنده ارزش این علم در بین عالمان بوده است.
بررسی راویان رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)
علی بن احمد بن موسی
او یکی از راویانی است که به عنوان مشیخه[۱۷] شیخ صدوق نام برده می شود ، که این امر برای او شانیتی خاص ، در نقل حدیث به همراه دارد .
از او کسانی مانند شیخ صدوق و محمد بن علی بن الحسین بن بابویه نقل روایت کرده اند .
اگر چه در مورد او در کتاب های رجالی مطلبی یافت نمی شود ، ولی همینکه امثالی همچون شیخ صدوق از او نقل روایت کرده اند ، می توان او را در نقل روایت ثقه و قابل اعتماد دانست و به روایت های نقل شده از او ، جامه عمل پوشانید .
محمد بن جعفر الاسدی الکوفی
کنیه او ابوالحسین بوده و در کتاب های رجالی برای او القابی همچون ، الاسدی ، الرازی . الکوفی آورده شده است .
در مورد او دو نظریه عمده وجود دارد :
الف ) گروهی همچون نجاشی او را در حدیث قابل اعتماد دانسته و به روایت های او عمل می کنند و تنها عیبی که به او وارد است این می باشد که از راویان ضعیف نیز نقل روایت کرده و در کنار آن اعتقاد به جبر و تشبیه دارد .
« انه روی عن الضعفاء و کان یقول بالجبر و التشبیه »[۱۸]
علامه حلی نیز در کتاب رجالی خویش آورده است که :
«کان وجهاً فی النحو ببغداد او حسن الحفظ ، صحیح الروایه فیما نعلمه»[۱۹]
ب ) علامه حلی در جای دیگری از کتاب خویش به خاطر اعتقاد خاص او قائل به توقف در عمل به احادیث ایشان شده است .[۲۰]
اما راه حل در این مطلب چیست ؟
علمای رجال در صورت تعارض بین اقوال رجالیان ، قول نجاشی را به علت اینکه در این علم از همگان متخصص تر بوده است به عنوان نظر کارشناسی تر انتخاب می کنند مگر اینکه قرینه های علمی تری در رد نظر نجاشی باشد .
با این توضیحی که داده شد ، مشخص می شود ، ایشان نیز راوی قابل اعتماد در حدیث بوده و می توان به احادیث ایشان نیز عمل کرد .
وفات او در سال ۳۱۳ ه.ق بوده است .
جعفر بن محمد بن مالک الفزاری
کنیه او ابوعبدالله بوده و برای او لقب های الفزاری و کوفی را نقل نموده اند .
در مورد او نیز سه دیدگاه وجود دارد :
الف ) ضعیف بودن او در نقل روایت .
نجاشی در مورد او آورده است که در نقل حدیث بسیار ضعیف می باشد [۲۱] و ابن غضائری ، یکی دیگر از علمای رجال آورده است که او ضعیف بوده و از راویان ضعیف و راویان مجهول [۲۲] نیز نقل روایت می کرده است . [۲۳]
او قائل است که ایشان تمامی عیب های راویان ضعیف را در خود جمع کرده است . [۲۴]
ب ) دومین نظر این است که او قابل اعتماد در حدیث می باشد و به امامی بودن آن نیز اشاره دارند . [۲۵]
ج ) نظر سومی که در مورد ایشان بین شده است از سوی علامه حلی است که قائل به توقف در مورد ایشان و عدم عمل به روایت های این بزرگوار است . [۲۶]
ولی علمی ترین حرفی که برای حل این تعارض می توان بیان داشت ، ثقه و قابل اعتماد بودن ایشان است .
در بین علمای رجالی یکی از مشهورترین نظریات ، ثقه و قابل اعتماد بودن تمامی راویان کتاب «کامل الزیارات»[۲۷] و «تفسیر علی بن ابراهیم» است .[۲۸]
این دسته از توثیقات که به توثیقات عام مشهور هستند به دلیل ادعایی است که این عالمان بزرگوار در مقدمه کتاب های خویش آورده و بیان داشته اند که در کتاب های خود فقط از راویانی نقل روایت کرده اند که اعتقاد به ثقه بودن ایشان داشته اند و از راویان ضعیف نقل روایت نکرده اند . [۲۹]
سه راوی ، یک نظر
در مورد سه راوی خیران بن داهر ، احمد بن سلیمان جبلی و علی بن سلیمان مطلبی در کتاب های رجالی نقل نشده است . به همین خاطر ایشان را جزو راویان مجهول می دانند که باعث ضعف در سند روایت می شود .
محمد بن علی (ابوسمینه)
برای او در کتاب های رجالی لقب های زیادی همچون : الصیرفی ، الهمدانی ، القرشی ، الطاحی ، المقرنی را برای او ذکر کرده اند و برای او کنیه ابوسمینه و ابوجعفر را مطرح کرده اند .
در مورد او اوصاف رجالی ای نقل کرده اند که دلالت بر ضعف او در روایت را دارد . این اوصاف عبارتند از : رمی بالغلو [۳۰] ، ضعیف جداً و فاسد العقیده [۳۱] ، کذاب غال [۳۲] ، غلو و تخلیط [۳۳] .
نجاشی و دیگران به نقل از نجاشی در کتاب خویش داستانی را ذکر کرده است که دلالت بر غیر قابل اعتماد بودن او در حدیث دارد .
او در بیان این حکایت نقل می کند که ابوسمینه در کوفه به کذاب مشهور بوده است و بعد از این جریان او به قم مهاجرت می کند ولی بعد از مدتی به خاطر غلو کردن در مقام اهل بیت (علیهم السلام)[۳۴] از آن شهر توسط احمد بن محمد بن عیسی اخراج می شود . [۳۵]
آیت الله خویی در کتاب رجالی خویش آورده است که برخی او را جزء راویان ذکر شده در کتاب کامل الزیارات دانسته اند ، به همین دلیل او را توثیق و قابل اعتماد دانسته اند ولیکن با تحقیق به دست می آید که این نام مشترک بین دو نفر است که یکی قابل اعتماد و از راویان خوب حدیث می باشد و دیگری که همین راوی مورد بحث ما هست ، غیر قابل اعتماد است .
پس این نام مشترک بین او و دیگری است و نباید این دو نفر را با هم یکی دانست . [۳۶]
محمد بن فضیل صیرفی
در کتاب های رجالی او را با لقب های ازدی ، الصیرفی ، الکوفی ، الارزق ، صیرفی کوفی نام برده و لقب ابوجعفر را برای او ذکر نموده اند .
علامه حلی او را از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) شمرده است .[۳۷]
او شخصیتی است که در کتاب های رجالی برای او اوصافی همچون : غالی [۳۸] و ضعیف[۳۹] را ذکر کرده اند .
استاد شبیری زنجانی در نرم افزار درایه النور قائل است که ایشان شخصی امامی و قابل اعتماد در حدیث می باشند و می توان به احادیث او عمل کرد .
ثابت بن دینار (ابوحمزه ثمالی)
ثابت بن دینار در نزد شیعیان به ابوحمزه ثمالی معروف می باشد . این معروفیت به خاطر دعای معروفی است که در کتاب های ادعیه از ایشان از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است و خواندن آن از اعمال ماه های مبارک رمضان شمرده می شود . [۴۰]
کنیه او ابوحمزه بوده و در کتاب های رجالی و تاریخی او را از شاگردان امام سجاد (علیه السلام) نام برده اند .
او در نزد امام سجاد (علیه السلام) جایگاه خاصی داشته اند ، تا آنجا که چند رساله از این امام بزرگوار از سوی ابوحمزه نقل شده است که می توان به همین رساله حقوق و رساله زهد امام (علیه السلام) اشاره کرد .[۴۱]
در نزد علمای رجالی اوصافی را برای ایشان بیان نموده اند که دلالت بر وثاقت و امامی بودن ایشان دارد و کسی را نمی توان یافت که در این اوصاف شکی داشته باشد و یا خدشه ای نموده باشد .[۴۲]
این بزرگوار فقط از امام سجاد (علیه السلام) نقل روایت کرده است . در کتاب های رجالی سال ۱۵۰ ه.ق را سال وفات ایشان دانسته اند .
جمع بندی
با بررسی راویان این رساله که در کتاب «خصال» شیخ صدوق آمده است ، می توان سند این حدیث را ضعیف دانست ؛ ولی همانطور که در ابتدای امر بیان شد ، سند یکی از راه های تائید یک متن به عنوان حدیث هست و قرائن دیگری را می توان برای اثبات درستی یا نادرستی یک حدیث به کار گرفت .
در مقدمه بیان شد که این رساله در دو کتاب از کتاب های شیخ صدوق به دو سند متفاوت آورده شده است و از لحاظ متن ، تفاوت چندانی بین این دو نمی توان یافت ، به غیر از آنکه در متن نقل شده در کتاب «خصال» فهرستی آورده شده است که این فهرست در کتاب «کتاب من لایحضره الفقیه» نقل نشده است .
با ذکر این مقدمه ، در صورت صحیح بودن سند یک روایت در کتاب دیگر می توان پی به درستی متن دیگر که در کتاب دیگر آمده است به درستی دیگری پی برد .
آنچه در سند این رساله که در کتاب «کتاب من لایحضره الفقیه» آمده به دست می آید ، این است که راویان این رساله در این کتاب همگی قابل اعتماد بوده و سند آن صحیح است .
قرینه دیگری که تائید کننده درستی سخن معصوم بودن این رساله است ، شیوایی و بلاغات این متن به همراه مضامین عالی این متن است .
با جمع بندی نهایی می توان گفت که این رساله ، متنی است که از سوی امام سجاد (علیه السلام) نقل شده و می توان به متن آن استناد کرد و عمل به آن باعث رسیدن انسان به سعادت می شود .
[۱]. محمد حسین افشاری ، آشنایی با علوم حدیثی ، نشر مشهور ، اول ، ۱۳۸۸،ص ۱۰۱ [۲]. این علم در قدیم به نام جَرْح و تعدیل شناخته میشد. [۳]. جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، مؤسسه امام صادق۷، اول، ۱۴۲۷ ص ۱۳ [۴]. وثاقت به معنای قابل اعتماد بودن یک راوی در بیان احادیث است. [۵]. یکی از علومی که به بررسی زندگی اشخاص مهم در تاریخ میپردازد، علم تَراجم و یا همان بیوگرافی شناسی است. در این علم از احوال شخصیتها، اعم از علماء و غیر علماء و نیز راویان و غیر ایشان که در تاریخ نقش به سزایی داشتهاند، بحث میکند.
ارتباط این دو علم با هم، عموم و خصوص مِن وجه میباشد؛ بدین معنا که این دو علم در برخی از موارد اشتراکی دارند و در برخی موارد اختلافی. آنچه از این تعریف به دست میآید این است اگر شخصی هم از لحاظ تاریخی، شخصیتی مهم و مورد نظر بود و هم جزو راویان احادیث اهلبیت بود، جزو مشترکات این دو علم است وگرنه اینگونه نیست.
[۶]. از شاخههای علم رجال میتوان معرفه الطبقات، الموتلف و المختلف، المتفق و المفترق، منبع شناسی و تاریخ علم رجال را نام برد [۷]. آشنایی با علوم حدیثی ، ص ۳۱-۳۲ [۸]. همچون: الفاظ رجالیون برای تعدیل و یا جرح راویان، مبنای توثیق راویان، توثیقات خاص معصومین:، اجماع اصحاب بر وثاقت راویان، راههای حل تعارض بین جرح و تعدیل، مبنای رجالی علمای شیعه و سنی در برخورد با راویان و… [۹]. علم رجال همانند کتاب فرهنگِ لغتی است که واژههایی را که معانی آن برای انسان دشوار است حل میکند.این دسته از کتابهای رجالی که بدین منظور تدوین شدهاند نیز اینگونه عمل مینمایند که در جای خود به معرفی برخی از این کتابها پرداخته خواهد شد.
[۱۰]. در درس چهارم با دسته ای از این کتابها آشنا خواهید شد. [۱۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۸، کتاب القضاء، باب ۹، ح ۱، ص ۷۵ [۱۲]. کلیات فی علم الرجال، ص ۲۹ [۱۳]. مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّا مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار. (بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۶۱) [۱۴]. غالی به معنای کسی است که در مقام امام بسیار غلو میکند و برای او مقام الوهیت قائل میشود. [۱۵]. رجال کشی، ص ۱۹۵ [۱۶]. همان، ص ۲۵۷ [۱۷]. شیخ حدیث ، کسی استکه راوی حدیث را از او آموخته و برای دیگران روایت کرده است . [۱۸]. رجال نجاشی ، ص ۳۷۳ [۱۹]. خلاصه الاقوال ، ص ۱۶۳ [۲۰]. همان ، ص ۱۶۰ [۲۱]. نجاشی ، ص ۱۲۲ [۲۲]. راوی مجهول ، راوی است که [۲۳]. رجال ابن غضائری ، ج ۱ ، ص ۴۸ [۲۴]. همان [۲۵]. رجال الطوسی ، ص ۴۱۸ [۲۶]. خلاصه الاقوال ، ص ۲۲۰ [۲۷]. این کتاب نوشته جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه قمی است . [۲۸]. از کتاب آقای سبحانی بیان شود . [۲۹]. در کامل الزیارات در صفحات ۱۲۷ ، ۱۳۷ ، ۱۷۳ ، ۱۸۲ ، ۱۸۶ و ۲۵۰ از ایشان نقل روایت شده است . ( کامل الزیارات ، نشر مرتضوی ، ۱۳۵۶ه.ق ، چاپ اول ) [۳۰]. رجال کشی ، ص ۵۴۶ [۳۱]. رجال نجاشی ، ص ۳۳۳خلاصه الاقوال ، ص ۲۵۳
[۳۲]. ابن غضائری ، ج ۱ ، ص ۹۵ [۳۳]. فهرست طوسی ، ص ۴۱۲ [۳۴]. توضیحی در مورد غالین در اینجا آورده شود . [۳۵]. رجال نجاشی ، ص ۳۳۳ [۳۶]. معجم الرجال الحدیث ، ج ۱۶ ، ص ۲۹۷ -۳۰۰ [۳۷]. خلاصه الاقوال ، ص ۲۵۱ [۳۸]. رجال الطوسی ، ص ۳۶۵خلاصه الاقوال ، ص ۲۵۱
[۳۹]. رجال الطوسی [۴۰]. مفاتیح الجنان ، … [۴۱]. معجم الرجال الحدیث ، ج ۳ ، ص ۳۸۷ [۴۲]. رجال کشی ص ۲۰۲ و ۴۰۶ و ۴۸۶فهرست طوسی ، ص ۱۰۵
خلاصه الاقوال ، ص ۲۹ و ۲۰۳