« ظن » در قرآن کریم

          چکیده

بررسی معنای واژگانی قرآن از دیرباز مورد توجه مفسرین و محققین قرآن پژوه بوده است و برای فهم این واژگان همت های زیادی صورت گرفته است که در این میان برخی از کلمات همچون ظن بوده اند که نیاز به دقت و کنکاشی بیشتر در خود بوده اند .

برخی از مفسرین بر این عقیده هستند که این کلمه دارای معانی مختلفی در قرآن است و گاه متضاد . به همین دلیل در مورد این لغت بین مفسرین بحث هایی انجام شده است .

در این نوشتار همت نویسنده بر آن بوده است به بیان معانی این لغت در قرآن بپردازد و در آن از نظرات بسیاری از مفسرین گرانقدر بهره برده است .

کلید واژه ها : ظن ، یقین ، علم ، جهل ، زعم .

 

مقدمه

واژه ظن در قرآن کریم  ۶۹ بار ، در ۳۳ سوره و ۵۹ آیه آمده است . بسیاری از مفسرین « ظن » را حالتی نفسانی دانسته اند در برابر یقین ، شک و وهم ؛ یعنی « ظن » به اعتقاد برتر و گمانی که بالاتر از شک و پایین تر از یقین است دانسته اند . [۲]

با این نگاه و با توجه به این نظریه و در تقسیمات منطقی که آمده است «یقین» حالتی است نفسانی که شخص علم و اطمینان به یک قضیه دارد و نسبت به محتوای طرف مقابل آن هیچ تردیدی ندارد که عملی نیست و واقعیتی در ورای آن نیست . اما «ظن» اینگونه نیست و حالتی را بدان نامند که به اقتضای آن شخص نسبت به مضمون یک قضیه یقین و اطمینان نداشته باشد.

 

ظن در لغت

در فرهنگ های لغت عربی برای این واژگان قرآنی معانی مختلفی را بیان داشته اند که به بیان این معانی می پردازیم :  

ابن منظور در کتاب لسان العرب آورده است :

الظَّنُّ شک و یقین إِلَّا أَنه لیس بیقینِ عِیانٍ، إِنما هو یقینُ تَدَبُّرٍ، فأَما یقین العِیَانِ فلا یقال فیه إِلَّا علم، و هو یکون اسماً و مصدراً، و جمعُ الظَّنِّ الذی هو الاسم ظُنُون‏ .[۳]

ابن منظور در این مورد دو معنا را برای آن گفته است یکی به معنای شک و دیگری به معنای یقین .

او قائل است که یقین بر دو قسم است :

۱) یقینی که از طریق تفکر و تدبر به دست می آید.

 ۲) یقینی که از راه مشاهده و دیدن باشد .. حال چنانچه یقین ناشی از مشاهده و دیدن باشد ،‌درباره آن واژه علم به کار می برند و واژه ظن را برای قسم دوم یقین می دانند .

او در ادامه بیان می دارد که « ظن» را می توان به دو صورت اسمی و مصدری به کار برد .

ابن فارس در کتاب لغت خویش برای «ظن» دو اصل صحیح و یا دو معنای اصلی معرفی می کند : یکی یقین و دیگری شک و وهم  دانسته است . عرب هر گاه به چیزی یقین نداشته باشد از کلمه شک استفاده می کند و « الظنه» به معنای تهمت هم از این کلمه گرفته شده است .

«ظنین » به  معنای متهم و «ظنون » به کسی گویند که بسیار سوء ظن می برد . [۴]

راغب اصفهانی نیز در کتاب لغت خویش اینگونه آورده است :

 الظَّنُّ: اسم لما یحصل عن أماره، و متى قویت أدّت إلى العلم، و متى ضعفت جدّا لم یتجاوز حدّ التّوهّم، و متى قوی أو تصوّر تصوّر القویّ استعمل معه (أنّ) المشدّده، و (أن) المخفّفه منها. و متى ضعف استعمل أن المختصّه بالمعدومین من القول و الفعل .[۵]

راغب در این نوشتار تلاش کرده است برای ظن یک معنای اصلی بیان کند اما در استفاده از این معنا کاربرد آن را در دو معنای متضاد پذیرفته است .

مبنای پذیرفته شده از سوی راغب اصفهانی این است که هر ماده لغتی در زبان عرب یک معنای واحد بیشتر ندارد و تلاش او هم در راستای کشف این معنای لغتی است ولیکن در معنای ظن اینگونه می گوید :

«ظن» نام آن حالتی است که از روی اماره و نشانه حاصل می شود . حال ، هر گاه آن اماره قوی شود منجر به حصول علم برای فرد می گردد و هر گاه ضعیف گردد از حد توهم نمی گذرد . در صورتی که ظن قوی گردد به طوری که به سرحد علم برسد و یا آن که قوی فرض گردد یا ان کلمه « ان»  مشدده یا « ان»‌ مخففه به کار می رود مانند :‌«الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم » ( بقره /۴۶ ) و هر گاه ظن ضعیف باشد کلمه « ان» مختص به معدومین از قول و فعل بعد از آن به کار می رود .

شیخ طریحی نیز در کتاب خویش معانی چهار گانه ای را برای ظن مطرح می کند :

(ظنن) قوله تعالى إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا [۴۵/ ۳۲] أی ما نظن إلا ظنا لا یؤدی إلى الیقین. و قد جاء الظن بمعنى العلم قال تعالى أَ لا یَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ [۸۳/ ۴] و عن بعضهم أنه قال: یقع الظن لمعان أربعه. منها معنیان متضادان، أحدهما الشک، و الآخر الیقین الذی لا شک فیه فأما معنى الشک فأکثر من أن یحصى شواهده. و أما معنى الیقین فمنه قوله تعالى وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً [۷۲/ ۱۲] و معناه علمنا. و قال تعالى وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها [۱۸/ ۵۴] و معناه فعلموا بغیر شک، قال الشاعر:

رب أمر فرجته بغریم             و غیوب کشفتها بظنون‏

 و معناه کشفتها بیقین و علم و معرفه . [۶]

علامه مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم آورده است :

أنّ الأصل الواحد فی المادّه: هو اعتقاد ضعیف غیر جازم لیس فیه یقین مستند الى دلیل قاطع، و الأغلب فیه مخالفته للواقع و بهذا اللحاظ یکون اتّباعه مذموما، و إن صادف موافقه للواقع.

و یدلّ على هذا المعنى قوله تعالى:وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً- ۵۳/ ۲۸. إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ- ۵۳/ ۲۳. وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ- ۵۳/ ۲۸. إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ- ۴۵/ ۳۲. یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِیَّهِ- ۳/ ۱۵۴ فتدلّ هذه الآیات الکریمه على أنّ الظنّ یلازم عدم إغنائه من الحقّ، و فصله عن مرحله العلم و الیقین، و کون اتّباعه مذموما.

فالظنّ بشی‏ء قد یکون فی الواقع باطلا کما فی:

وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ- ۲۱/ ۸۷. ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ- ۵۹/ ۲. وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ- ۲۸/ ۳۹ و قد یکون إثما و هو اعمّ من الباطل کما فی:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ- ۴۹/ ۱۲ و هو التأخّر و التسامح.

و قد یکون مرجعه الى الخرص و الاختلاق و التهمه کما فی:

إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ- ۶/ ۱۱۶. وَ ما ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَهِ- ۱۰/ ۶۰ و قد یکون توأما للفکر السیّئ کما فی:

الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ- ۴۸/ ۶. وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ کُنْتُمْ قَوْماً بُوراً- ۴۸/ ۱۲ و قد یکون حقّا و صدقا کما فی:

قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ- ۲/ ۲۴۹. وَ رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها- ۱۸/ ۵۳. وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیْهِ- ۹/ ۱۱۸. إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ- ۶۹/ ۲۰ فهذه الموارد یستعمل الظنّ فیها بمعنى الاعتقاد المطلق، مع کونه حقّا و صدقا، و إن لم یصل الى درجه الیقین المستند الى إدراک قاطع.

فظهر أنّ الأصل الواحد فی المادّه: هو الاعتقاد الضعیف غیر المستند الى دلیل قاطع، سواء کان حقّا أو باطلا، و لم تستعمل الماده فی کلام اللّه عزّ و جلّ بمعنى الیقین أو الشکّ.

بل الحقّ أنّ استعماله بمعنى الیقین أو الشکّ غیر صحیح إلّا بتجوّز مجوّز.

و أکثر استعمالها فی موارد الطعن و التحقیر و التضعیف و الإهانه، کما فی:

ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا …،. إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ …،. وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا …،

اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ …،. إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا.

نعم، الرجل العاقل لا یقنع بما دون الیقین، و یجاهد بکلّ جدّ و اجتهاد الى أن یصل الى الیقین، بل الى مرتبه حقّ الیقین، و لا سیّما فی أموره الّتى تتعلّق بالحیاه الروحانیّه الحقیقیّه، و بها تتمّ حقیقه الانسانیّه، و یبلغ الإنسان الى کماله الّذى یرجى له:

إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً …،. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقِینِ.

و أمّا مفهوم التهمه: فهو فی مورد یکون الظنّ على خلاف الحقّ.[۷]

در این میان اکثر لغویان به معانی متعدد این کلمه اشاره کرده اند و برخی همان معانی مختلف را برای این کلمه برگزیده اند ولیکن در این میان علامه مصطفوی به این قائل شد که این کلمه یک معنا بیشتر ندارد .

در نهایت می توان سخنان لغت دانان را در سه قسمت تقسیم بندی کرد و این نتیجه را از سخنان ایشان گرفت :‌

۱.       برخی « ظن» را به معنای اعتقاد برتری که بالاتر از شک و پایین تر از یقین است .

۲.       برخی از لغویان قائل هستند که این کلمه را از کلمات اضداد است یعنی در دو معنای یقین و شک می توان به کار برد .

۳.       در این میان راغب اصفهانی معنای دیگری را برگزیده بود . او قائل است معنای اصلی آن علم و آگاهی است . قابل شدت  و ضعف است که از سوی شدت آن یقین و سوی ضعف آن توهم و شک است .

در این میان باید دقت کرد که مقصود از شکی که راغب بیان داشته است این است که باید همان معنای احتمال و توهم را برای آن بیان داشت ، نه شکی که در علم اصول فقه از آن یاد می شود و آن دو احتمال مساوی نسبت به یک قضیه است که هیچ یک بر دیگری ترجیح ندارد .

 

استعمال «ظن » در عرب زبانان

در میان اعراب این کلمه را در معانی مختلفی استعمال کرده اند که منحصر در ان معنای ذکر شده از سوی لغت دانان نیست .  به عنوان نمونه می توان به این مورد اشاره کرد که عرب به چاه کم آب نیز « ظن »‌ می گویند . چاهی که اطمینان به وجود آب در آن نبوده است .

به فردی که در او خیری نباشد « ظنین » می گویند . یعنی آن قدر خیرش اندک است که امید و اطمینانی به خیر او نیست .

 

کاربردهای ظن در قرآن

کلمه «ظن» در قرآن کریم به همراه مشتقات آن در حدود شصت و چهار بار آمده است که به گفته محققین می توان آن ها را در دو دسته تقسیم کرد :

الف ) کلمه «ظن» در معنای اندیشه ای درست و نیکو

این دسته از آیات در معنایی مثبت وارد شده است که در این دسته می توان دو آیه را قرار داد .

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَیْهِ رَاجِعُون‏ ( سوره بقره / آیه ۴۶)

در آیه قبل از این آیه خدای متعال از مومنان می خواهد از صبر و نماز استعانت بجویند و در ادامه در این آیه می فرماید که این کار فقط بر خاشعان و کسانی که ظن در ملاقات پروردگارشان دارند این کار ممکن است .

در این میان اجماعی است از سوی مفسرین که ظن در این آیه به معنای علم و یقین آمده است چرا که در اصول دین نمی توان به شک و احتمال اعتماد کرد .

شیخ طبرسی در تفسیر خود در مورد این آیه قائل است که «ظن» در این آیه به معنای علم و یقین به رسیدن به  وعده های الهی در آخرت دانسته است . [۸]

آیت الله طالقانی در مورد این آیه اینگونه بیان می دارد :

بعضى ظن در اینجا را بمعناى باور و یقین گرفته‏اند، و توجه نکرده‏اند که در این مورد ظن بلیغ‏تر از یقین است زیرا ظن بملاقات رب هم موجب خشوع و نگرانى است چه رسد بیقین، چنان که همه نگرانیها و امیدها و جنب و جوشها از ظن برمیخیزد. و سرزنشى درباره مخاطبین این آیات است که اگر گمان هم بملاقات رب داشته باشند نباید چنین باشند، چه رسد بآنکه اینها خود را اهل باور و یقین مینمایند.

و اشاره باینست که مطلب بالاتر از حوصله فکرى و ادراک ذهنى انسان است پس هر چه از این حقیقت در ذهن آدمى پرتو افکند چون کامل و واقع آن نیست از جهت واقع ظن است، و نشانه‏ها و مقدمات آن واقع، مى‏باشد.[۹]

علامه طباطبایی در مورد تفسیر این آیه و کاربرد این کلمه در این آیه اینگونه بیان می دارند :‌

این مورد اعتقاد بآخرت، موردى است که هر کس باید بدان یقین حاصل کند، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: (وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ) ، با این حال چرا در آیه مورد بحث مظنه و گمان به آن را کافى دانسته؟ ممکن است و جهش این باشد که براى حصول و پیدایش خشوع در دل انسان، مظنه قیامت و لقاء پروردگار کافى است؟ چون علومى که بوسیله اسباب تدریجى بتدریج در نفس پیدا میشود، نخست از توجه، و بعد شک، و سپس بترجیح یکى از دو طرف شک، که همان مظنه است پیدا شده، و در آخر احتمالات مخالف بتدریج از بین مى‏رود، تا ادراک جزمى که همان علم است حاصل شود.

و این نوع از علم وقتى بخطرى هولناک تعلق بگیرد باعث غلق و اضطراب و خشوع نفس میشود، و این غلق و خشوع از وقتى شروع میشود، که گفتیم یک طرف شک رجحان پیدا مى‏کند، و چون امر نامبرده خطرى و هولناک است، قبل از علم بان، و تمامیت آن رجحان، نیز دلهره و ترس در نفس مى‏آورد.

پس بکار بردن مظنه در جاى علم، براى اشاره باین بوده، که اگر انسان متوجه شود به اینکه ربى و پروردگارى، دارد که ممکن است روزى با او دیدار کند، و بسویش برگردد، در ترک مخالفت و رعایت احتیاط صبر نمى‏کند، تا علم برایش حاصل شود، بلکه همان مظنه او را وادار باحتیاط مى‏کند.

هم چنان که شاعر گفته:

         فقلت لهم: ظنوا بالفى مذحج             سراتهم فى الفارسى المسرد

 یعنى بایشان گفتم گمان کنید که دو هزار مرد جنگى از قبیله مذحج بسوى شما روى آورده‏اند، که‏:

                        بزرگان ایشان همه در زره‏هاى بافت فارس هستند.

چه شاعر در این شعر مردم خود را بصرف مظنه ترسانده، با اینکه باید مردم را بدشمن یقینى ترساند، نه به مشکوک، و این بدان جهت است که ظن بدشمن هم براى وادارى مردم بترک مخالفت کافى است، و حاجت بیقین نیست، تا شخص تهدید کننده براى تحصیل یقین در مردم، و تفهیم آنان خود را بزحمت بیندازد و یا اعتنایى بشان آنان کند.[۱۰]

استاد شاکر در مقاله ای که در این مورد نوشته است نیز اینگونه بیان می دارد :

ازنظرکسانیکهاستعماللفظدربیشازیکمعناراجایزمیدانندممکناست گفتهشودکهظندراینآیهمیتواندهردومعناییقینوشکراداشتهباشد،واین بستگیداردکهمنظورازلقایپروردگارچهباشد. اگرمرادازآن،لقایرحمت رحیمیهدرهنگامحشرباشد،کسیبهیقیننمیداندکهبهآنخواهدرسیدیاخیر،واگرمرادازلقایپروردگار،اصلوحقیقتحشرونشرباشد،بایدمرادازظندراین آیهیقینباشدچراکهمؤمنانبایدبهآخرتیقینبورزند.[۱۱]

 

اما برخی که این نظر را قبول ندارند و قائل هستند که در این موارد هم به معنای همان گمان هست آیه را به گونه ای دیگر معنا می کنند :

بهنظرمااینآیهاصولادرمقامبیاناعتقادبهآخرتنیستتابگوییمکهدرمورد قیامتبایدیقینداشت،بلکهآیهدرموردلقایپروردگارهمراهباوجهرضاست.

خاشعینکسانیهستندکهضمناعتقادبهقیامتوتصدیقآننسبتبهکیفیتاعمال خودمظنونندودرنتیجهنسبتبهاینکهدرازایاعمالنیکخودبهپاداشالهی خواهندرسیدیاخیر،ظندارند. بایدگفتکهلازمهصفتخشوعهمهمیناست. اگرانساناظهارداردکهحتمًاخداراباوجهرضاملاقاتخواهدکرد،اینامربهصفت غرورنزدیکتراستتابهخشوع. انسانوقتیخاشعخواهدشدکههمراهباامیدبه ثواب،بیمبهعقابالهینیزداشتهباشد. طبرسیتمایلخودرابهایندیدگاهنشان داده است .«جوامعالجامع ) « یتوقعونلقاءثوابهونیلماعنده» : دادهودرمعنایآیهگفتهاست۴٣ ) درتفسیرمنسوببهامامحسنعسکری (علیه السلام)نیزدرذیلاینآیهآمدهاست: /١.(٢٣٨) « انماقالیظنونلانهملایدرونبماذایختملهموالعاقبهمستورهعنهم»امادربارهکسانیکهگفتهاندباظنبهآخرتهمکافیاستکهانسانبهصفت خشوعبرسدبایدگفتگرچهممکناستاینسخنبهخودیخودسخنپسندیدهای باشد،اماسیاقاینآیهآنراتأییدنمیکندچراکهآیهشریفهدرمقامتوصیف خاشعاناست. آیهمیگویدکهخاشعانکسانیهستندکهبهملاقاتپروردگارظن دارند. اینمطلبغیرازآناستکهظنبهآخرتموجبپدیدآمدنصفتخشوع میگردد. اگرآیهدرصددبیانموضوعاعتقادبهمعادباشدنمیتوانگفتکهدرجهاعتقادخاشعانبهمعادچیزیکمترازیقینباشد،اماهمانطورکهگفتیمآیهاساسًا درمقامبیاناعتقادبهآخرتومعادنیست. اینآیهنظیرآیاتیاستکهرجاءبه ملاقاتپروردگاررامطرحساختهاست،مانندآیاتزیر:؛( منکانیرجوالقاءربهفلیعملعملاصالحاولایشرکبعبادهربهأحدا (کهف/ ١١٠[۱۲]

 

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنىّ‏ِ وَ مَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنىّ‏ِ إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَهَ  بِیَدِهِ  فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِّنْهُمْ  فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَهَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ  قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَقُواْ اللَّهِ کَم مِّن فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهَ  بِإِذْنِ اللَّهِ  وَ اللَّهُ مَعَ الصَّبرِِین‏ ( سوره بقره / آیه ۲۴۹)

تمامی سخنان رانده شده در مورد آیه قبل در این مورد نیز قابل صدق است .

علامه طباطبایی در مورد این آیه قایل است که «ظن » در این آیه یا به معنای یقین است یا این که کنایه از خشوع آمده است . [۱۳]

علامه طبرسی در تفسیر این کلمه در این آیه مبارکه سه معنا را احتمال داده است :

اول ) ظن به معنای یقین باشد

دوم ) ظن به معنای سخن گفتن با خود باشد که این همان معنای اصلی برای ظن است

سوم) ظن به معنای گمان و تردید باشد .[۱۴]

ب ) کلمه «ظن» در معنای اندیشه ای نادرست

در برخی از آیات قرآن کریم نیز ظن به معنایی به کاربرد شده است که در مقابل علم و یقین بوده و از آن به عنوان اندیشه نادرست یاد می شود .

از جمله این موارد می توان به آیات زیر اشاره کرد :

وَ إِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَهُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ مَا نحَْنُ بِمُسْتَیْقِنِین‏ (جاثیه / ۳۲)

وَ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ  إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ  وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنىِ مِنَ الحَْقّ‏ِ شَیًْا (نجم / ۲۸)

وَ قَالُواْ مَا هِىَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَ نحَْیَا وَ مَا یهُْلِکُنَا إِلَّا الدَّهْرُ  وَ مَا لهَُم بِذَالِکَ مِنْ عِلْمٍ  إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون‏ (جاثیه /۲۴)

وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا المَْسِیحَ عِیسىَ ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لَکِن شُبِّهَ لهَُمْ  وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِى شَکٍ‏ّ مِّنْهُ  مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنّ‏ِ  وَ مَا قَتَلُوهُ یَقِینَا (نساء ۱۵۷)

وَ إِن تُطِعْ أَکْثرََ مَن فىِ الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ  إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یخَْرُصُون‏( انعام/ ۱۱۶)

سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشرَْکُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشرَْکْنَا وَ لَا ءَابَاؤُنَا وَ لَا حَرَّمْنَا مِن شىَ‏ْءٍ  کَذَالِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ حَتىَ‏ ذَاقُواْ بَأْسَنَا  قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا  إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تخَْرُصُون‏ (انعام/ ۱۴۸)

 

اما ابن جوزی معنای واحدی را در نظر می گیرد و برای آن پنج وجه معنایی ذکر می کند ؛ او قائل است که معنای اصلی این کلمه قوی بودن یکی از دو چیز نسبت به نقیضش در نفس است و وجوه معانی زیر را برای آن برشمرده است :

۱.       شک ؛ در آیه «وَ مِنهُْمْ أُمِّیُّونَ لَا یَعْلَمُونَ الْکِتَابَ إِلَّا أَمَانىِ‏َّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّون‏» ( بقره /۷۸) : آنان جز به شک و احتمال نمی گرایند .

وَ إِذَا قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَهُ لَا رَیْبَ فِیهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَهُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ مَا نحَْنُ بِمُسْتَیْقِنِین‏ (جاثیه /۳۲) : و چون به شما گفته شد که وعده خدا حق است و در قیامت هیچ شک و ریب نیست شما گفتید: قیامت چیست؟ نمى‏فهمیم، بس خیالى پیش خود مى‏کنیم و به آن هیچ یقین نداریم‏.

۲.       یقین ؛ در آیه «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنهَُّم مُّلَاقُواْ رَبهِِّمْ وَ أَنهَُّمْ إِلَیْهِ رَاجِعُون‏» ( بقره /۴۶) آنان که یقین دارند دیدارکنندگان پروردگار خویش هستند و به سوی او برمی گردند . و…

۳.       تهمت ؛‌در آیه «وَ مَا هُوَ عَلىَ الْغَیْبِ بِضَنِین‏» (تکویر /۲۴) مطابق قرائت آن دسته از کسانی که «بضنین » را «بظنین» قرائت کرده اند . با این تفاسیر معنای آیه اینگونه خواهد بود : تو نسبت به امور غیب و خبر دادن از آن متهم نیستی .

۴.       پندار ؛ در آیه «وَ مَا کُنتُمْ تَسْتَترُِونَ أَن یَشهَْدَ عَلَیْکُمْ سمَْعُکمُ‏ْ وَ لَا أَبْصَارُکُمْ وَ لَا جُلُودُکُمْ وَ لَاکِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا یَعْلَمُ کَثِیرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ . وَ ذَالِکمُ‏ْ ظَنُّکمُ‏ُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّکمُ‏ْ أَرْدَئکمُ‏ْ فَأَصْبَحْتُم مِّنَ الخَْاسِرِین‏ » ( فصلت / ۲۲-۲۳) : ولیکن پنداشتید که خدا بسیاری از آنچه می کنید نمی داند و این بود پندارتان که به پروردگار خود گمان می بردید ؛‌شما را هلاک کرد .

۵.       دروغ ؛ آیه «وَ مَا لهَُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ  إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ  وَ إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنىِ مِنَ الحَْقّ‏ِ شَیًْا» (نجم/۲۸)

مرحوم فیروزآبادی نیز چهار معنای ابتدایی را برای این کلمه ذکر کرده است و به معنای ششم اشاره ای نکرده است .

دکتر سید محمد طیب در مقاله ای که به بررسی معنا شناسی کلمه ظن در قرآن کریم پرداخته است به بررسی پنج معنای ذکر شده از سوی ابن جوزی پرداخته و برخی از ایشان را رد و برخی را تقویت می کند .

او معانی ، تهمت ، دروغ ، یقین را برای این کلمه برمی شمرد .

 

واژگان مرتبط با وا‍ژه «ظن »  در قرآن کریم

نسبت ظن با حسبان

واژه « حسبان » که از ماده « حسب » گرفته شده است به معنای پندار و اعتقاد یه یک امر خلاف واقع به کار می رود . می توان این جریان را گفت که هرگونه پنداری حسبان است ،‌خواه بر اماره و نشانه متکی باشد ، خواه نباشد . با این نگاه می توان حسبان را اعم از ظن دانست .

این موارد را می توان از مواردی دانست که حسبان به همان معنا در قرآن کریم و آیات مبارک آن آمده است : لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فىِ الْأَرْضِ یحَْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ لَا یَسَْلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا  وَ مَا تُنفِقُواْ مِنْ خَیرٍْ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیم‏ ( بقره /۲۷۳)

قِیلَ لهََا ادْخُلىِ الصَّرْحَ  فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّهً وَ کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا  قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ  قَالَتْ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ ظَلَمْتُ نَفْسىِ وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِین‏ ( نمل / ۴۴)

ولی باید این پندار را درست کرد ، چرا که نمی توان در همه‌ موارد حسبان را به معنای ظن به کار برد . در اصل حسبان ، حسابگری سطحی و غیر دقیق استکه بعضا شایسته سرزنش است ولیکن ظن در همه موارد مذموم نیست بلکه در رابطه عاطفی با خدای متعال و نیز امور اخلاقی و روابط اجتماعی اتکا بر اندیشه های مبتنی بر حسن ظن ضامن سلامت روانی فرد و جامعه است .

نسبت ظن به زعم

ابن فارس زعم را کلمه ای می داند که به معنای گفتار غیر صحیح و غیر یقینی می داند واز آن حکایت دارد . ماده زعم به خودی خود اگر دیده شود بر ناصحیح بودن یا مشکوک بودن قول دلالت ندارد بلکه از نظر کسانی که قول و عقیده ای را با واژه زعم گزارش می کند آن قول و عقیده ناصحیح مشکوک است .

در این مورد که برخی از جاها در قرآن کریم زعم به همین معنا آمده است می توان موارد زیر را نام برد:

زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَن لَّن یُبْعَثُواْ  قُلْ بَلىَ‏ وَ رَبىّ‏ِ لَتُبْعَثُنَّ ثمُ‏َّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ  وَ ذَالِکَ عَلىَ اللَّهِ یَسِیر ( تغابن /۷)

أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتىِ‏َ بِاللَّهِ وَ الْمَلَئکَهِ قَبِیلا ( اسراء / ۹۲)

نسبت ظن با شک ، یقین و جهل

شهرتیافتهاستکهاگردرموردگزارهایهیچاحتمالخلافیوجودنداشته باشددرموردآناصطلاحیقینبهکارمیرود،وقتیدوطرفگزارهایبدونمرجّح باشدوبهاصطلاحپنجاهپنجاهباشدشکاطلاقمیشود،درصورتیکهیکطرف راجحباشدبهآنظنوبهطرفمرجوح،توهّمگفتهمیشود. طبقاینتقسیمبندی نمیتوانظنوشکرادریکموردبهکاربرد. درحالیکهقرآن ظنوشکرا،حداقلدرمصداق،معادلیکدیگربهکاربردهاست. درآیه١۵٧سورهنساءآمدهاست:و قولهمإناقتلناالمسیحعیسیابنمریمرسولاللهوماقتلوهوماصلبوهولکنشبهلهم وإنالذیناختلفوافیهلفیشکمنهمالهمبهمنعلمإلااتباعالظنوماقتلوهیقینا(نساء/ ١۵٧). دراینآیهکریمهخداوندفرمودهاستکسانیکهدرموردحضرت عیسی(علیه السلام)اختلافداشتند،درموردکشتناودرشکبودند،وسپستأکیدمیکندکه آنهادراینبارهبرصفتعلمنبودند،بلکهازچیزیجزظنپیروینمیکردند. دراینآیه،چهاراصطلاح«شک » ، « یقین »  ، « علم » و « ظن »  باهمبهکاررفتهاست.

مطابقاینآیه،علمنداشتنیهودبهکشتنعیسی،همبهعنوانمصداقشکوهممصداقظن معرفیشدهاست. پسحداقلمیتوانگفتکهبرخیازظنونمصداقشکنیزهستند. اینطورنیستکهشکفقطدرجاییباشدکهدوطرفیکگزارههیچ ترجیحینداشتهباشند. همانطورکهدرتعریفیقینآوردهاندکهآنزوالشک

است. بنابراین, تازمانیکهگزارهایغیریقینیبهگزارهاییقینیتبدیلنشدهاست،

حتیاگربهحدرجحانهمرسیدهباشد،میتوانآنراگزارهایدانستکهدرمورد آنشکوجوددارد.

میتوانمفاهیمفوقورابطهآنهاراچنینترسیمکرد: گزارهایکهیقینینباشد، گزارهایاستکهدوطرفبرایآنمفروضاست. حالممکناستهریکازطرفین یاهردوطرفداراینشانهتأییدیباشد. بهطرفیکهمؤیَّدبهامارهباشدظناطلاق میشودوبهطرفیااطرافیکهدارایامارهنباشدجهلاطلاقمیشود. پسشک نقطهتلاقیطرفینیکگزارهغیریقینیاست،خواهطرفینآنگزارهدارایامارهباشد یاهیچکدامازطرفینامارهنداشتهباشدیایکطرفدارایامارهوطرفدیگربدون امارهباشد. [۱۵]



[۱] . دانشجوی دوره کارشناسی ارشد ، ورودی ۱۳۹۰

[۲] . المیزان ، ج ۱، ص ۱۵۲

[۳] . لسان العرب ، ج‏۱۳، ص: ۲۷۲

[۴] .معجم مقاییس اللغه ، ابن فارس ، ۱۳۸۷ ش، ص ۵۹۴، ماده «ظن»

[۵] . المفردات فی غریب القرآن، ص: ۵۳۹

[۶] . مجمع البحرین، ج‏۶، ص: ۲۷۹

[۷] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏۷، ص: ۱۸۰

[۸] . مجمع البیان / ج ۱ / ص ۱۲۹

[۹] . پرتویی از قرآن ، ج ۱ ، ص ۱۴۶

[۱۰] . ترجمه المیزان، ج‏۱، ص: ۲۳۰-۲۲۹

[۱۱] . مقالات و بررسیها تابستان ۱۳۸۶، پژوهشیدرمعنایظنوجایگاهمعرفتیواخلاقیآندرقرآن ، ص ۱۱۵

[۱۲] . همان

[۱۳] . المیزان ، ج ۲ ، ص ۲۹۳

[۱۴] . ج۲ ، ص ۴۵۹

[۱۵] . مقاله استاد شاکر . ص ۱۱۷

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.