مقدمه
در اجتماعی ای که انسان زندگی می کند، ارتباطات گسترده ای میان اعضاء وجود دارد. توجه به درستی این ارتباط می تواند به سعادت آن جامعه و در نهایت اعضای آن بیانجامد. راه کشف این ارتباط درست، استفاده از متون دینی است تا حد و حدود این ارتباط مشخص شود و حق هر کدام یک از اعضای جامعه تببین شود. یکی از متونی که به بیان این حقوق اشاره دارد، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) است که در آن به برخی از حقوق اجتماعی اشاره شده است.
حق نیکیکننده
وَ امَّا حَقُّ ذِی الْمَعْرُوفِ عَلَیْکَ
فَاَنْ تَشْکُرَهُ
وَ تَذْکُرَ مَعْرُوفَهُ
وَ تَکْسِبَهُ الْمَقَالَهَ الْحَسَنَهَ
وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَاِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ
کُنْتَ قَدْ شَکَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِیَهً
ثُمَّ اِنْ قَدَرْتَ عَلَى مُکَافَاتِهِ یَوْماً کَافَاَتَهُ.
ترجمه:
و اما حق نیکی کنندۀ به تو این است که
از او تشکر کنی
و با نیکویی او را یاد کنی
و با گفتار نیک به او پاسخ گویی
و او را با بهترین و پاک ترین دعایی که میان تو و خداست،
دعا گویی.
پس هر گاه چنین کردی
از او در آشکار و پنهان سپاس گفته ای.
سپس اگر روزی توان جبران نیکی او را داشتی،
عمل او را جبران کن.
حق موذن
وَ حَقُّ الْمُؤَذِّنِ
اَنْ تَعْلَمَ[۱] اَنَّهُ مُذَکِّرٌ لَکَ رَبَّکَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ دَاعٍ لَکَ اِلَى حَظِّکَ
وَ عَوْنِکَ عَلَى قَضَاءِ
فَرْضِ اللَّهِ عَلَیْکَ
فَاشْکُرْهُ[۲] عَلَى ذَلِکَ
شُکْرَکَ لِلْمُحْسِنِ اِلَیْکَ.
ترجمه:
و حق اذان گوی تو در نماز این است که
بدانی او یادآور پروردگار متعالت است
و دعوت کنندۀ تو به سوی بهره بردن از اوست.
او کمککننده تو در انجام واجباتی است
که خدا آنها را از تو میخواهد.
پس او را بر این عملی که انجام میدهد، سپاس گزاری کن
مانند هر سپاسی که به هر نعمت دهندهای انجام میدهی.
حق امام جماعت
وَ حَقُّ اِمَامِکَ [۳]فِی صَلَاتِکَ
فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّهُ تَقَلَّدَ السِّفَارَهَ
فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ رَبِّکَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ تَکَلَّمَ عَنْکَ وَ لَمْ تَتَکَلَّمْ عَنْهُ
وَ دَعَا لَکَ وَ لَمْ تَدْعُ لَهُ
وَ کَفَاکَ هَوْلَ الْمُقَامِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
فَاِنْ کَانَ نَقَصَ کَانَ بِهِ[۴] دُونَکَ
وَ اِنْ کَانَ تَمَاماً کُنْتَ شَرِیکَهُ
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَلَیْکَ فَضْلٌ
فَوَقَى نَفْسَکَ بِنَفْسِهِ
وَ صَلَاتَکَ بِصَلَاتِهِ
فَتَشْکُرُ لَهُ
عَلَى قَدْرِ ذَلِکَ.
ترجمه:
و اما حق امام جماعت بر تو این است که
بدانی او نمایندهای است
بین تو و پروردگار متعالت
و از جانب تو سخن میگوید بی آنکه تو از جانب او سخنی بگویی
و او از جانب تو خدا را میخواند
بدون آنکه تو از جانب او خدا را بخوانی
و تو را از ترس ایستادن در برابر خداوند کفایت میکند
پس اگر در نمازت عیبی باشد، به عهدۀ اوست
و اگر نماز او بدون عیب باشد تو در ثواب با او شریکی
و او را بر تو برتری نیست.
و جان تو را با جان خویش
و نمازت را با نماز خویش حفظ نمود
پس از او به همان اندازه که تو را یاری نمود
تشکر کن.
حق همنشین
وَ اَمَّا حَقُّ جَلِیسِکَ
فَاَنْ تُلِینَ لَهُ جَانِبَکَ
وَ تُنْصِفَهُ فِی مُجَارَاهِ[۵] اللَّفْظِ
وَ لَا تَقُومَ مِنْ مَجْلِسِکَ إِلَّا بِإِذْنِهِ
وَ مَنْ یَجْلِسُ إِلَیْکَ [۶]یَجُوزُ لَهُ الْقِیَامُ عَنْکَ بِغَیْرِ إِذْنِهِ
وَ تَنْسَى زَلَّاتِهِ
وَ تَحْفَظَ خَیْرَاتِهِ
وَ لَا تُسْمِعَهُ اِلَّا خَیْراً.
ترجمه:
و اما حق همنشین تو این است که
با او به نرمی رفتار کنی
و در گفتگو با او به انصاف برخورد نمایی
و بدون اجازۀ او بر نخیزی.
ولی کسی که در پیش توست میتواند بدون اجازۀ تو برخیزد.
لغزشهای او را فراموش کن
و نیکی هایش را به خاطر بسپار
و جز سخن خیر با او نگو.
حق همسایه
وَ اَمَّا حَقُّ جَارِکَ
فَحِفْظُهُ غَائِباً
وَ اِکْرَامُهُ شَاهِداً
وَ نُصْرَتُهُ اِذَا کَانَ مَظْلُوماً
وَ لَا تَتَبَّعْ لَهُ عَوْرَهً
فَاِنْ عَلِمْتَ عَلَیْهِ سُوءاً سَتَرْتَهُ عَلَیْهِ
وَاِنْ عَلِمْتَ اَنَّهُ یَقْبَلُ نَصِیحَتَکَ
نَصَحْتَهُ
فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ
وَ لَا تُسْلِمْهُ عِنْدَ شَدِیدَهٍ
وَ تُقِیلُ عَثْرَتَهُ
وَ تَغْفِرُ ذَنْبَهُ
وَ تُعَاشِرُهُ مُعَاشَرَهً کَرِیمَهً
وَ لا قُوَّهَ اِلَّا بِاللَّهِ.
ترجمه:
و اما حق همسایه ات این است که
از حقوق او هنگام نبودنش محافظت کنی
و در هنگام حضور او گرامیش داری
و در هنگامی که به او ظلمی میشود، یاریش دهی
و به جستجوی عیبهای او نپردازی
پس اگر از او عیبی هم میدانی، آن را بپوشان
و اگر میدانی او نصیحت تو را قبول میکند
او را نصیحت کن
به گونهای که عیبش بین تو و او بماند
و او را در سختیها تنها مگذار
و لغزش هایش را به او بازگو کن
و اشتباهاتش را ببخش
و با او به روش بزرگان رفت و آمد کن
و هیچ نیرویی جز از خدا نیست.
حق دوست
وَ امَّا حَقُّ الصَّاحِبِ
فَاَنْ تَصْحَبَهُ بِالتَّفَضُّلِ وَ الْاِنْصَافِ
وَ تُکْرِمَهُ کَمَا یُکْرِمُکَ [۷]
وَ کُنْ عَلَیْهِ رَحْمَهً
وَ لَا تَکُنْ عَلَیْهِ عَذَاباً
وَ لا قُوَّهَ اِلَّا بِاللَّهِ.
ترجمه:
و اما حق دوست تو این است که
با او با بزرگواری و انصاف رفتار کنی
و همانگونه که او تو را احترام میکند، احترامش کنی
و برای او مایۀ احترام باشی
نه موجب عذاب
و هیچ نیرویی به جز خدا نیست.
حق شریک
وَ اَمَّا حَقُّ الشَّرِیکِ
فَاِنْ غَابَ کَفَیْتَهُ
وَ اِنْ حَضَرَ رَعَیْتَهُ
وَ لَا تَحْکُمْ دُونَ حُکْمِهِ
وَ لَا تَعْمَلْ بِرَایِکَ [۸]دُونَ مُنَاظَرَتِهِ
وَ تَحْفَظُ عَلَیْهِ مَالَهُ
وَ لَا تَخُونُهُ فِیمَا عَزَّ اََوْ هَانَ مِنْ اَمْرِهِ[۹]
فَاِنَّ یَدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى اَیْدِی الشَّرِیکَیْنِ[۱۰]
مَا لَمْ یَتَخَاوَنَا
وَ لا قُوَّهَ اِلَّا بِاللَّهِ.
ترجمه:
و اما حق شریک این است که
در هنگام نبودنش، نیازهای او را برطرف کنی
و در هنگام حضورش مراعات او را کنی
و بدون نظر او حکمی ندهی
و نظر خود را بدون در نظر گرفتن اندیشۀ او، لباس عمل نپوشانی
و دارایی او را برایش حفظ نمایی
و در کمی و زیادی کارش به او خیانت نکنی
چرا که دست خدای متعال بالای دستان دو شریک است [۱۱]
تا زمانی که به همدیگر خیانت نکنند
و هیچ نیرویی به غیر از خدا نیست.
حق طلبکار
وَ اَمَّا حَقُّ غَرِیمِکَ الَّذِی یُطَالِبُکَ
فَاِنْ کُنْتَ مُوسِراً اَعْطَیْتَهُ
وَ اِنْ کُنْتَ مُعْسِراً
اَرْضَیْتَهُ بِحُسْنِ الْقَوْلِ
وَ رَدَدْتَهُ عَنْ نَفْسِکَ رَدّاً لَطِیفاً.
ترجمه:
و اما حق طلبکاری که طلبش را از تو میخواهد این است که
اگر توان پرداخت آن را داری، آن طلب را بده
و اگر تنگ دستی، او را با گفتار نیک خشنود و راضی کن
و او را با نرمی از نزد خودت برگردان.
حق معاشرتکننده
وَ حَقُّ الْخَلِیطِ
اَنْ لَا تَغُرَّهُ
وَ لَا تَغُشَّهُ
وَ لَا تَخْدَعَهُ
وَ تَتَّقِیَ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی اَمْرِهِ.
ترجمه:
و حق معاشرت کننده این است که
او را فریب ندهی
و به او خیانت نورزی
و نیرنگ نزنی
و از خدای متعال در کار او بیم داشته باشی [۱۲].
حق مشورتکننده
وَ حَقُّ [۱۳]الْمُسْتَشِیرِ
اِنْ [۱۴]عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ رَاْیاً[۱۵]
اَشَرْتَ عَلَیْهِ
وَ اِنْ لَمْ تَعْلَمْ
اَرْشَدْتَهُ[۱۶] اِلَى مَنْ یَعْلَمُ.
ترجمه:
و حق کسی که با تو مشورت میکند این است که
اگر نظری برای او داری
او را راهنمایی کن
و اگر نمیدانی
او را به سوی کسی که میداند راهنمایی کن.
حق مشاور
وَ حَقُّ الْمُشِیرِ عَلَیْکَ
اَنْ لَا تَتَّهِمَهُ فِیمَا لَا یُوَافِقُکَ مِنْ رَاْیِهِ
وَ اِنْ وَافَقَکَ
حَمِدْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
ترجمه:
و اما حق کسی که تو با او مشورت میکنی این است که [۱۷]
اگر نظر او با نظر تو مخالف بود، او را متهم نسازی
و اگر اندیشۀ او با تو یکی بود
خدای را در این امر شکر نمایی. [۱۸]
حق نصیحتشونده
وَ حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ
اَنْ تُؤَدِّیَ اِلَیْهِ النَّصِیحَهَ
وَ لْیَکُنْ مَذْهَبُکَ الرَّحْمَهَ لَهُ
وَ الرِّفْقَ بِهِ.
ترجمه:
و اما حق کسی که از تو اندرزی میخواهد این است که
او را پند دهی
و روش تو با او مهرورزی
و همراه با نرمی باشد.
حق نصیحتکننده
وَ حَقُّ النَّاصِحِ
اَنْ تُلِینَ لَهُ جَنَاحَکَ
وَ تُصْغِیَ اِلَیْهِ بِسَمْعِکَ
فَاِنْ اَتَى بِالصَّوَابِ
حَمِدْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ اِنْ لَمْ یُوَافِقْ رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ
وَ عَلِمْتَ اَنَّهُ أَخْطَاَ
وَ لَمْ تُؤَاخِذْهُ بِذَلِکَ
اِلَّا اَنْ یَکُونَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَهِ
فَلَا تَعْبَا بِشَیْءٍ مِنْ اَمْرِهِ عَلَى حَالٍ
وَ لَا قُوَّهَ اِلَّا بِاللَّهِ.
ترجمه:
و حق کسی که تو را نصیحت میکند این است که
با او فروتنی کنی
و به سخنان او گوش دهی
پس اگر تو را به سوی درستی نصیحت کرد
خدای متعال را سپاس گوی
و اگر نادرست بود، او را ببخش و متهمش نکن
و بدان که او خطا کرده
و به خاطر آن از او بازخواست مکن
مگر اینکه او شایستۀ اتهام باشد
پس در این صورت به هیچ کدام یک از دستورات او اعتنا نکن
و هیچ نیرویی به جز خدا نیست.
حق بزرگتر
وَ حَقُّ الْکَبِیرِ
تَوْقِیرُهُ لِسِنِّهِ وَ
اِجْلَالُهُ لِتَقَدُّمِهِ فِی الْاِسْلَامِ قَبْلَکَ
وَ تَرْکُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ
وَ لَا تَسْبِقْهُ اِلَى طَرِیقٍ
وَ لَا تَتَقَدَّمْهُ
وَ لَا تَسْتَجْهِلْهُ
وَ اِنْ جَهِلَ عَلَیْکَ احْتَمَلْتَهُ
وَ اَکْرَمْتَهُ لِحَقِّ الْاِسْلَامِ وَ حُرْمَتِهِ.
ترجمه:
و حق بزرگتر این است که
او را به خاطر سن بیشترش احترام کن
و او را به خاطر سبقت گرفتن از تو در پذیرش اسلام، بزرگ دار
و به هنگام ستیزه جویی از تندی با او دوری کن
و در پیمودن مسیر از او پیش نیفت
و از او پیشی نگیر
و با او نادانی نکن
و اگر او با تو نادانی کرد، تحملش کن
و به خاطر حق اسلام و حرمتی که دارد بزرگش بدار.
حق کوچکتر
وَ حَقُّ الصَّغِیرِ
رَحْمَتُهُ فِی تَعْلِیمِهِ
وَ الْعَفْوُ عَنْهُ
وَ السَّتْرُ عَلَیْهِ
وَ الرِّفْقُ بِهِ
وَ الْمَعُونَهُ لَهُ.
ترجمه:
و حق کوچکتر این است که
در آموزش او دلسوز باشی
و از او درگذری
و عیب او را بپوشانی
و با او مدارا کنی
و برای او یار و یاور باشی.
حق مستمند
وَ حَقُّ السَّائِلِ[۱۹]
اِعْطَاؤُهُ
عَلَى قَدْرِ حَاجَتِهِ.
ترجمه:
و حق مستمند این است که
به او به اندازۀ نیازش
بدهی.
حق درخواستشونده
وَ حَقُّ الْمَسْئُولِ
اِنْ اَعْطَى
فَاقْبَلْ مِنْهُ بِالشُّکْرِ
وَ الْمَعْرِفَهِ بِفَضْلِهِ
وَ اِنْ مَنَعَ
فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.
ترجمه:
و حق کسی که از او خواهشی داری این است که
اگر به تو آن را بخشید
از او با سپاس گزاری
و شناخت کار خیرش، بپذیر
و اگر آن را از تو بازداشت
عذر او را بپذیر.
حق شادکننده انسان
وَ حَقُّ مَنْ سَرَّکَ اللَّهُ[۲۰] تَعَالَى[۲۱] بِهِ
اَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَوَّلًا
ثُمَّ تَشْکُرَهُ.
ترجمه:
و حق کسی که تو را به خاطر خدا شاد نموده است این است که
نخست خدای متعال را شکر کنی
و بعد از او تشکر نمایی.
حق بدکننده به انسان
حَقُّ مَنْ سَاءَکَ
اَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ
وَ اِنْ عَلِمْتَ اَنَّ الْعَفْوَ یَضُرُّ
انْتَصَرْتَ
قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى:
«وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ
فَأُولئِکَ ما عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ[۲۲]».
ترجمه:
و حق کسی که به تو بدی کرده این است که
او را ببخشی
و اگر بدانی که بخشش او ضرر میزند
حق خود را از او بِسِتان
خدای متعال میفرماید :
« و کسی که پس از مورد ستم قرار گرفتن، حق خود را بخواهد
اینان کسانی هستند که گناهی بر آنان نیست. »
حق همکیشان
وَ حَقُّ اَهْلِ مِلَّتِکَ
اِضْمَارُ السَّلَامَهِ لَهُمْ وَ[۲۳] الرَّحْمَهُ لَهُمْ
وَ الرِّفْقُ بِمُسِیئِهِمْ وَ تَاَ لُّفُهُمْ
وَ اسْتِصْلَاحُهُمْ
وَ شُکْرُ مُحْسِنِهِمْ
وَ کَفُّ الْاَذَى عَنْهُمْ
وَ تُحِبُّ لَهُمْ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ
وَ تَکْرَهُ لَهُمْ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ
وَ اَنْ تَکُونَ[۲۴] شُیُوخُهُمْ بِمَنْزِلَهِ اَبِیکَ
وَ شَبَابُهُمْ[۲۵] بِمَنْزِلَهِ اِخْوَتِکَ
وَ عَجَائِزُهُمْ بِمَنْزِلَهِ اُمِّکَ
وَ الصِّغَارُ بِمَنْزِلَهِ اَوْلَادِکَ.
ترجمه:
و حق هم کیشان تو این است که
در دل، سلامت و رحمت را برای ایشان بخواهی
و با بدیهای آنان با مهربانی رفتار کنی و با ایشان مدارا کنی
و به خیر و صلاح ایشان اقدام کنی
و از نیکوکاران ایشان سپاس گزاری نمایی
و دست از آزار ایشان برداری
و هر آنچه را برای خودت میپسندی برای آنان نیز بپسند
و نیز هر آنچه را که برای خود نمیپسندی برای ایشان نیز مپسند
و بزرگان ایشان را مانند پدر خویش
و جوانانشان را مانند برادرانت
پیر زنان ایشان را مانند مادرت
و کوچکترهای آنان را مانند فرزندان خود بدان.
حق اهل ذمه[۲۶]
وَ حَقُّ الذِّمَّهِ
اَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ
مَا قَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُمْ
وَ لَا تَظْلِمَهُمْ
مَا وَفَوْا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَهْدِهِ.
ترجمه:
و حق اهل ذمه این است که
بپذیر از ایشان
هر آنچه را که خدای متعال پذیرفته است
و تا زمانی که به پیمان خود با خدای متعال
وفادار بودند، ظلم نکن.[۲۷]
پی نوشت:[۱].] من لا یحضره الفقیه: وَ امَّا حَقُّ الْمُؤَذِّنِ فاِن تَعْلَمَ [[۲].] همان: فَاشْکُرْ[[۳].] من لا یحضره الفقیه: وَ اَمّا حَقُّ إِمَامِکَ [[۴].] همان: عَلَیهِ [[۵].] من لا یحضره الفقیه: مُجازاۀ [[۶].] همان: عَلَِیکَ [[۷]. [ در بحارالانوار، علامه مجلسی بعد ازاین عبارت متنی را آورده است که در کتابهای دیگر نیامده است: وَ لَا تَدَعْهُ یَسْبِقْ إِلَى مَکْرُمَهٍ فَإِنْ سَبَقَ کَافَأْتَهُ وَ تَوَدَّهُ کَمَا یَوَدُّکَ وَ تَزْجُرَهُ عَمَّا یَهُمُّ بِهِ مِنْ مَعْصِیَهٍ ][۸].] من لا یحضره الفقیه: و لا بِرَایِک [[۹].] همان: اَمرِ [[۱۰].] همان: عَلَى الشَّرِیکَیْنِ [[۱۱]. منظور این است که خدا پشتیبان دو شریک است تا زمانی که یکی از ایشان به دیگری خیانت نکند. [۱۲]. منظور این است که با او مکارانه برخورد نکنی، چرا که او از روی صداقت با تو معاشرت میکند ولی تو میخواهی به او نیرنگ بزنی.
به همین خاطر حضرت(علیه السلام)میفرمایند از این کار باید دست برداشت، چون خدای متعال از انسانی که صادق است و دیگران با او مکارانه برخورد میکنند، دفاع خواهد کرد.[۱۳].] من لا یحضره الفقیه: وَ امَّا حَقُّ [[۱۴]. ] همان: فَاِنْ [[۱۵]. ] همان: رَأْیاً حَسَناً [[۱۶]. ] همان: لَمْ تَعْلَمْ له أَرْشَدْتَهُ [[۱۷]. منظور کسی است که انسان میخواهد از افکار او استفاده نماید.[۱۸]. شاید منظور حضرت(علیه السلام) این است که اگر در موردی شما با فکر به نتیجهای رسیدید و باز شک در آن باقی مانده بود لازم است با دیگران مشورت کنی، حال اگر نظر او با شما یکی شد، خدا را شکر کنید که از ابتدا مسیر درستی را برای فکر خویش انتخاب نموده اید و حال با فکر انسانی شایسته برای نظر خود مویدی پیدا میکنید.[۱۹]. شاید منظور حضرت ، خاص کسی باشد که از انسان، مالی را طلب میکند.[۲۰].] من لا یحضره الفقیه: لِلَّهُ [[۲۱]. ] همان: تعالی[[۲۲]. سوره مبارکه شوری، آیه ۴۱[۲۳].] من لا یحضره الفقیه: السَّلَامَهِ وَ الرَّحْمَهُ [[۲۴].] همان: یَکُونَ [[۲۵]. ] همان: شَبَّانُهُمْ [.[۲۶] منظور از اهل ذمه، گروهی از اهل کتاب میباشند که در سایۀ حکومت اسلامی با پرداخت جزیه (مقداری از درآمد خویش) زندگی میکنند.[۲۷] . علی بن الحسین (علیه السلام)، رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام)، مترجم: محمدحسین افشاری، قم: نشر مشهور، سوم، ۱۳۹۲
نویسنده: محمدحسین افشاری