جهاد زن
لینه مدتی بود که یک سئوال در ذهنش حسابی اونو اذیت می کرد، سئوالی که تو ذهنش بود سئوالی بود که همۀ زنان مدینه بارها از هم پرسیده بودند و کسی تا اون وقت جواب اون رو پیدا نکرده بود. بعضی از زنانی که همسران منافقی داشتند اینگونه بیان می کردند که اسلام جایگاهی برای زنان ندارد، اسلام دین تبعیض است؛ اسلام دینی است که نگاهش به زنان فقط نگاه خادمی است و کنیزی مرد و هیچ جایگاهی در این دین تازه آورده شده، برای زن وجود ندارد. بیانی که یک جورایی نشون از تبعیض داشت. تبعیض بین زن و مرد تو اسلام. چرا مردان جهاد دارند و زنان نه؟ چرا اونها می توانند به فضیلت شهادت برسند و جایگاه شهدا رو داشته باشند ولی زنان از جهاد منع شده اند که نتیجه آن دور شدن از فضیلت و نیز مقام شهادت است. «لینه» همینطوری در ذهنش همه این ها را مرور می کرد، تا اینکه چشمان خود را باز کرد و دید در جلوی مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده است. نماز تمام شده بود و مسجد خلوت بود. برخی از مسلمانان در گرداگرد پیامبر (صلی الله علیه و آله) حلقه زده بودند و سئوالات خود را از ایشان می پرسیدند و پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) با مهربانی سئوال آن ها را پاسخ می داد.
پشت پرده نشست تا دیگران سئوالاتشان را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بپرسند. نوبت به او رسید. او برای اینکه خودش رو به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک تر کند آهسته زانووانش رو روی زمین کشید تا به پیامبر نزدیک تر شود و راحت تر بتواند صدای خودش رو به گوش پیامبر برسونه.
تو دلش آشوبی بود، آیا می تونه با این سئوالی که می کنه پیامبر رو مجاب کنه به زنان نیز اجازه شرکت در جهاد را بدهد. با یک حیای زنانه سئوال خود را پرسید، سئوالی که گویی با پرسیدنش از پیامبر (صلی الله علیه و آله) آرامشی رو به قلبش وارده کرده بود.
اى پیامبر خدا! من به نمایندگى از زنان، نزد شما آمدهام. هیچ زنى تا روز قیامت، سخن مرا نمى شنود، مگر این که از آن، خوشحال خواهد شد. با گفتن این جملات گویی «لینه» آرام تر شده بود و سبکی ای بر قلب خویش احساس می کرد.
خداى یگانه، هم پروردگار مردان است و هم زنان. آدم (علیه السلام)، هم پدرِ مردان است و هم پدرِ زنان. حوّا، هم مادرِ مردان است و هم مادرِ زنان. خداوند، جهاد را بر مردان، مقرّر داشته است. اگر شهید شدند، نزد پروردگارشان زنده اند و روزى مى خورند، و اگر [در راهِ رفتن به جهاد] مُردند، باز نزد خداوند، پاداش دارند، و اگر [زنده] برگشتند، خداوند به آنان پاداش داده است. ما زنان، از بیمارانْ پرستارى مىکنیم و مجروحان را مداوا مى نماییم. پس ما چه پاداشى داریم؟
آرام شد.
چون سئوالش را پرسیده بود و منتظر جوابی بود که در ذهنش آن را آماده کرده بود.
پیامبر رحمت و مهربانی، همو که آوازه مهربانی اش و خلق نیکویش عالم را پر کرده بود. شروع به سخن گفتن کرد: ای نماینده زنان! به هر یک از زنان که ملاقاتش کردی، این پیام من را برسان که اطاعت از شوهر وپذیرفتن حق و حقوق او، با همه اینها [که گفتی]، برابری می کند.
«لینه» وقتی به خود آمد که دید در مسجد کسی نیست و زمانی از رفتن همه از مسجد گذشته است. او این مدت زمانی که متوجه رفتن دیگران نشده است ذهنش جای دیگری بوده و خالی شدن مسجد را متوجه نشده بوده. ذهن او این مدت مشغول جوابی بوده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او داده است. با پاسخی که پیامبر داده بود او اعتقادش به اسلام و پیامبر (ص) بیشتر شده بود. او و بسیاری از زنان مدینه با شنیدن این پاسخ خواهند فهمید که اسلام به زن و جایگاه او در جامعه بسیار اهمیت داده است. او فهمید که زن هم جهاد دارد و سختی جهاد در روی دوش او نیز هست. او هم می تواند به مقام و جایگاهی که شهدا در بهشت دارند برسد منتهی وظیفه اش نوع دیگری است. از نوع طاعت، از نوع، از نوع ادای حق آن هم برای همسر. او فهمید که میدان جهاد زن در خانه است، نه میدان خشونتی که مردان در آن جنگ می کنند. میدان جهاد او باید میدان آرامش بخشی برای اعضای آن باشد.
او همینگونه که در کوچه های مدینه راه خود را طی می کرد تا به خانه برگردد، به آثار این اطاعت و پیروی فکر می کرد. حق شوهر تبعیت از اوست، پذیرش اقتدار اوست، پذیرش آن است که او مرد میدان رزم است و حق این است که در نبودش ضعفی در خانه و خانواده ایجاد نشود. اما آنچه «لینه» به این مطلب نیز رسید که نقش هایی در هر زندگی هست و بر اساس حکمتی خدای متعال زن و مرد را متفاوت آفریده است که با این تفاوت چرخ های زندگی بچرخد و در نهایت به سمت خوشبختی سوق پیدا کند.
متن روایت:
کنز العمّال عن ابن عبّاس: جاءَتِ امرَأَهٌ إلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله یُقالُ لَها: لینَهُ، فَقالَت: یا رَسولَ اللّهِ، أنا وافِدَهُ النِّساءِ إلَیکَ، ما مِنِ امرَأَهٍ تَسمَعُ مَقالَتی إلى یَومِ القِیامَهِ إلّا سَرَّها ذلِکَ: اللّهُ رَبُّ الرِّجالِ وَالنِّساءِ، وآدَمُ أبُو الرِّجالِ وَالنِّساءِ، وحَوّاءُ امُّ الرِّجالِ وَالنِّساءِ، کَتَبَ اللّهُ الجِهادَ عَلَى الرِّجالِ، فَإِنِ استُشهِدوا کانوا أحیاءً عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ، وإن ماتوا وَقَعَ أجرُهُم عَلَى اللّهِ، وإن رَجَعوا آجَرَهُمُ اللّهُ، ونَحنُ النِّساءُ نَقومُ عَلَى المَرضى ونُداوِی الجَرحى فَما لَنا مِنَ الأَجرِ؟!
فَقالَ: یا وافِدَهَ النِّساءِ، أبلِغی مَن لَقیتِ مِنَ النِّساءِ، أنّ طاعَهَ الزَّوجِ وَالاعتِرافَ بِحَقِّهِ تَعدِلُ ذلِکَ کُلَّهُ.
(کنز العمّال، ج ۱۶، ص ۶۰۹، ح ۴۶۰۴۲ نقلًا عن الدیلمی، الفردوس: ج ۵، ص ۳۹۹ ،ح ۸۵۴۴ وفیه ذیله من «یا وافده النساء ابلغی…» وراجع شعب الإیمان: ج ۶، ص ۴۱۷، ح ۸۷۲۸؛ محمد محمدی ری شهری، تحکیم خانواده، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۹۳، دوازدهم، ص ۲۸۴.
نویسنده: محمدحسین افشاری