تربیت دینی در آیه ۱۳۶ سوره نساء

عدم پذیرش ارکان ایمان، ضلالتی است که که از راه هدایت به معنای واقعی آن دور می شود.

سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ ۱۳۶

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدا‏ *
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خدا و پیامبر او و کتابى که بر فرستاده‏اش فروفرستاده و کتابى که پیش از این فروفرستاده بگروید، و هر که به خداى و فرشتگان و کتابها و فرستادگان او و به روز بازپسین کافر شود هر آینه گمراه گشته گمراهیى دور.[۱]

معانی واژگان

امن: سکون و آرامش قلب[۲] ‌، ضد خوف و ترس[۳] ، ضد خیانت[۴] ، آرامش نفس[۵] و تصدیق[۶] معانی است که برای این واژه در کتاب های لغت آورده شده است .
علامه مصطفوی (ره) با توجه به معانی که برای این واژه هست،‌ ایمان را به معنای خود و یا دیگری را در امنیت و آرامش قرار دادن، برگزیده است.
برخی نیز برای ایمان دو معنای لغوی و اصطلاحی جداگانه بیان کرده اند. در معنای لغوی، آن را به معنای آرامش دادن به خود و یا دیگران دانسته و در معنای اصطلاحی، آن را به معنای تصدیق کردن یا اعتقاد داشتن به چیزی می دانند که بین این دو معنا نیز ارتباطی بدین صورت است که وقتی کسی به خدای متعال اعتقاد پیدا کرد ، با این کار خود را نیز به آرامش رسانده است.[۷]
در زبان فارسی معانی ایمن شدن و بی باک شدن، برای این واژه بیان شده است [۸] که به گونه ای همین معنا در فرهنگ های لغت عرب زبان برای آن بیان شده است .
ضَلَل: این ماده از سه حرف «ضلل» تشکیل شده و به معنای راه یافتن[۹] ، از دست دادن، منحرف شدن از راه مستقیم[۱۰] و گمراه شدن می باشد و مشتقات آن ۱۸۹ مرتبه در ۵۵ سوره و ۱۶۸ آیه آمده است.

آیات هم ساختار با آیۀ ۱۳۶ سوره مبارکه نساء[۱۱]

شاید بتوان این آیه را از اینکه مومنان را مورد خطاب قرار داده و از ایشان می خواهد دوباره ایمان بیاورند، منحصر در همین آیه است و نمی توان آیه دیگری را در این مورد، بیان کرد.

روایات مربوط به  آیۀ ۱۳۶ سورۀ مبارکۀ نساء [۱۲] [۱۳]

از ابن عباس نقل شده که: این آیه در باره مؤمنان اهل کتاب، عبد اللَّه بن سلام و اسد بن کعب و اسید بن کعب و ثعلبه بن قیس و خواهر زاده عبد اللَّه بن سلام و یامین بن یامین که از بزرگان اهل کتاب هستند، نازل شده است. اینان به پیامبر اسلام ۹ عرض کردند: ما به تو و کتاب تو و موسى ۷و تورات و عزیز۷ ایمان مى‏آوریم و به کتابها و پیامبران دیگر کفر مى‏ورزیم، از اینرو به آنان گفته شد: ایمان بیاورید به خدا و … و آنها بر طبق امر خدا ایمان آوردند.[۱۴]

کارکرد آیه در تربیت دینی

نخستین فعلی که از انسان در ارتباط با خدای متعال و در حیطه ارتباط خود با خدای متعال انجام میدهد، ایمان است که ریشه ارزش تمام افعال و صفت های اخلاقی است .[۱۵]
در این آیه به امر ایمان در تربیت دینی اشاره دارد و ارکان دینداری را بیان می دارد. بستگی به تفسیری که برای این آیه برگزیده شود، می توان کارکردهای مختلفی را برای این آیه بیان داشت .
با توجه به سه تفسیری که برای این آیه بیان شده است، می توان سه کارکرد و نظر را به این آیه داشت.
آنچه می توان به عنوان نظر بهتر با توجه به تفسیری که علامه طباطبایی(ره) در ذیل این آیه بیان می دارند این است که انسان مومن باید تمامی ارکان دین را در کنار هم داشته باشد و جدا کردن برخی از برخی دیگر به دینداری او آسیب خواهد زد .

بررسی تفسیر علامه طباطبایی در کتاب «المیزان فی تفسیر القرآن »[۱۶]

نویسنده کتاب، در بیان معنای «آمنوا» دوم که از مومنان خواسته می شود را دلالت بر آن می داند که مومنان باید برای دومین بار ایمان آورند و این ایمان غیر از ایمان اوّل است .
غیریت ایمان دوم دارای دو قرینه است ؛ قرینه اول این است که متعلق ایمان دوم به طور مفصل شرح داده شده است و قرینه دوم در این مورد این است که خدای متعال تهدید کرده است که باید به تک تک این موارد ایمان آورد وگرنه موجب ضلالت و گمراهی شده است :
« فالإیمان بواحد من حقائق هذه المعارف لا یتم إلا مع الإیمان بجمیعها من غیر استثناء، و الرد لبعضها مع الأخذ ببعض آخر کفر لو أظهر، و نفاق لو کتم و أخفى، و من النفاق أن یتخذ المؤمن مسیرا ینتهی به إلى رد بعض ذلک»[۱۷]
پس آنچه نظر ایشان است، بسط ایمان از جزئیات به تفصیلاتی است که از ارکان ایمان شمرده می شود.
علامه طباطبایی (ره) در ادامه، به قول برخی از مفسّران در تفسیر این آیه پرداخته است . در اصل سه تفسیر از مفسّران در مورد این آیه بیان شده است :
تفسیر نخست) منظور از «آمنوا»ی اول، کسانی هستند که ایمان ظاهری دارند و در «آمنوا»ی دوم از ایشان خواسته می شود که این ایمان را به یک ایمان باطنی تبدیل کنند .
تفسیر دوم) این دسته از مفسران بیان می کنند که خدای متعال در «آمنوا»ی دوم می خواهد که ایمان خود را به یک ایمانی استوار و پابرجا نهند و دست از ایمان خود برندارند .
تفسیر سوم) دسته دیگر قائل هستند که این آیه متوجه مسلمانان نیست، بلکه طبق شان نزولی که برای این آیه بیان می کنند، مقصود مومنان از یهود و نصار هستند.
با توجه به دیدگاه سوم می توان آیه را اینگونه معنا کرد : «ای کسانی که به تورات و انجیل ایمان دارید، به خدا و رسول او یعنی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و نیز به کتابی که بر او نازل شده است، یعنی قرآن کریم ایمان بیاورید.»
ایشان پس از بیان این سه نگاه تفسیری به آیه، قائل می شود که گرچه هر کدام یک از این معانی می تواند صحیح  باشد ولی قرائن دلالت دارد بر خلاف این اقوال به خصوص دسته سوم :«و هذه المعانی و إن کانت فی نفسها صحیحه لکن القرائن الکلامیه ناهضه على خلافها، و أردأ الوجوه آخرها.»[۱۸]

«واو» غیر جمع

نویسنده کتاب، در بیان تفسیر بخش دوم آیه و از تکرار شدن «واو» در میان کلمات، بیان می دارد که «واو» در اینجا، «واو» جمع نیست تا اینگونه بیان شود که به هر کدام یک اگر ایمان نداشته باشید، مشکلی در ایمان بوجود نمی آید؛ بلکه دراینجا هر کدام یک به تنهایی می تواند موضوعی برای عدول از ایمان و نیز ضلالت و گمراهی شود .[۱۹]
برای «واو» بهترین معنایی که می توان  در اینجا برگزید «اَوْ» می باشد که نشان از آن باشد که کفر به یکی از ایشان موجب بار شدن حکم کفر بر انسان شود، هر چند که به بقیه موارد ایمان داشته باشد.
گروهی از مفسّران این نظر را داشتند که منظور از «آمنوا»ی اول، کسانی هستند که ایمان ظاهری دارند و در «آمنوا»ی دوم از ایشان خواسته می شود که این ایمان را به یک ایمان باطنی تبدیل کنند.
در اصل خدای متعال،‌ از مؤمنان می خواهد که مراتب ایمان را طی کرده و از آن ایمانی که هم اکنون دارند که ایمان ظاهری است، قدمی فراتر گذاشته و به ایمان باطنی برسند.
گروه دوم از ایشان بیان می کنند که خدای متعال در «آمنوا»ی دوم می خواهد که ایمان خود را به یک ایمانی استوار و پابرجا نهند و دست از ایمان خود برندارند. به عبارت دیگر، در این نظریه قائل هست که خدای متعال از مؤمنان نمی خواهد که چیزی بر ایمان خود بیفزایند، بلکه همین ایمانی را که دارند، حفظ کرده تا از بین نرود.
و گروه سوم نیز قائل است، اصلا خطاب آیه در این مورد مؤمنان از اسلام نیست، بلکه طبق شأن نزولی که برای این آیه وجود دارد، مقصود مؤمنان از یهود و نصارا هستند.
با توجه به اینکه در این مورد سخنی از ابن عباس به عنوان شأن نزول آیه بیان شده است می توان نظر سوم را به حقیقت نزدیک تر دانست ولی تفسیر نخست نیز نمی تواند از معنای حقیقی آیه به دور باشد که خدای متعال از مؤمنین می خواهد پا را فراتر از این ایمانی کنونی ای که دارند، بنهند و این می تواند به عنوان نکته ای مهم در اصل تربیت دینی دانست، به خصوص که در این موارد قیودات ایمانی و آنچه یک مؤمن باید بدان ایمان داشته باشد به صورت تفصیل از سوی خدای متعال بیان شده است.

جمع بندی 

نکات دیگری که می شود از این آیه به دست آورد و در امر «تربیت دینی» بسیار کارگشاست، عبارتند از :

  1. امر تربیت دینی یک امر مرحله ای و پلکانی است بدین خاطر که دو بار از لفظ ایمان در پی هم استفاده شده است و از مومنان خواسته شده است به مرتبۀ بعدی ایمان قدم بگذارند و با آوردن لفظ«آمنوا» که در قالب فعل امری استفاده شده است و اصل در فعل امر، وجوب آن است، تربیت شدگان دینی باید قدم را در مرحلۀ بعد دینداری بنهند و اگر این امر محقق نشود به غایت دینداری که همان عبد محض شدن است، نائل نشده اند.
  2. یکی از نکات مهمی که در مورد بحث«تربیت دینی» می توان از این آیه استفاده نمود، بیان مسائل دینی با توجه به قدرت دینداری متربّی در مراحل مختلف است تا متربّی بتواند نسبت به توان دینداری خویش آن مطالب را جذب کرده و بر وسعت ساحت دینداری خود بیفزاید.از همین روی در این آیه، مشخص می شود همه مسائلی که مربوط به دینداری انسان است در مراحل ابتدایی نیاز به بیان نیست و علت این امر آن است که لازم است که به درستی برخی از اجزای دینداری در شخص شکل بگیرد تا در مراحل بعد بر قوت این دینداری افزوده شود.
  3. با بیان جزئیاتی که خدای متعال به عنوان اجزای دینداری در این آیه بیان می دارد، می توان این نکته را بیان کرد که در مسائل تربیتی به خصوص «تربیت دینی»، مشخص بودن ارکان، مباحث، مسائل، موضوعات، روش و غایت لازمۀ این امر است تا متربّی در ابهام باقی نمانده و امر تربیت زمین نماند و اگر در بین خود موضوعاتی که باید متربّی بدان ملزم شود، اولویت ها و هندسۀ تربیتی مشخص باشد، بهتر است.
  4. می توان به صراحت گفت که در میان گونه های تربیتی، «تربیت دینی» از آن گونه هاییست که تحقق آن در روی گونه های دیگر نیز موثر است به همین دلیل لازم است که به متربّی تذکر داده شود که در صورت نیاراستن خود به دینداری حقیقی چه آثار سویی او را همراهی خواهد کرد. از همین روی خدا متعال، در انتهای آیه عدم پذیرش ارکان ایمان را، ضلالتی می داند که از راه هدایت به معنای واقعی آن دور می شود.

پی نوشت:

[۱]. ترجمۀ استاد  مجتبوی.

[۲]. احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، عبدالسلام محمد هارون، قم ، مکتب الاعلام الاسلامیه، بی تا، ج ۱، ص ۱۳۳.

[۳]. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، قم، هجرت، دوم، ج۸، ص ۳۸۸.

[۴]. همان.

[۵]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الالفاظ القرآن الکریم، بیروت، دارالقلم، بی تا، اول، ج ۱، ص ۹۰ ؛ حسن مصطفوی،  التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ‌ج ۱، ص ۱۴۹ .

[۶]. احمد بن فارس، پیشین، ‌ج ۱، ص ۱۳۳.

[۷]. غلامعلی همایونی، واژه شناسی قرآن مجید، قم، المصطفی، ۱۳۸۹، دوم، ص ۹۹.

[۸]. علی اکبر دهخدا،  لغت نامه‌ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج ۲، ص۲۸۹۲.

[۹]. خلیل بن احمد فراهیدی، پیشین، ج ۷،‌ص۸.

[۱۰]. احمد بن فارس، پیشین، ج ۳ ، ص ۳۷۵؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین، ج ۱ ، ص ۵۰۹.

[۱۱]. علت بیان این بخش آن است که اگر تفاسیری که کامل نیستند، ولیکن در دایره پ‍ژوهش قرار می گیرند ، و احیاناض در دیگر آیاتی که هم ساختار با آیات برگزیده است، تفسیری ارائه داده اند، آن تفاسیر را ذکر کرده و رویکرد ایشان را به مساله تربیتی یافت.

[۱۲]. در این بخش از پنج کتاب تفسیر روایی ، قمی ،‌فرات کوفی ،‌البرهان ، نورالثقلین،‌ کنزالدقایق استفاده شده است  .

[۱۳] . برای نظم بخشیدن و  دسته بندی روایات آنها را تحت گونه هایی که آقای ری شهری در کتاب «درآمدی بر تفسیر جامع روایی»‌بیان کرده اند ، قرار داده ایم . ایشان قائل هستند که روایات تفسیری را می توان در ۲۰ گونه قرار داد که این گونه ها عبارتند از : روایات ترسیم فضای نزول ، تفسیر قرآن به قرآن ، تفسیر لفظی،‌تفسیر مفهومی ، تفسیر مصداقی ، تفسیر عقلی، تفسیر فقهی ، تفسیر علمی و تجربی،‌تفسیر عملی ، تفسیر شهودی ،‌تفسیر تاریخی ، تفسیر تمثیلی، تفسیر متشابهات، تفسیر باطنی، تببین حکمت احکام ، تبیین اطلاقات و عمومات ،‌ تبیین اشارات ، تببین آیات منسوخ ، مبارزه با تفسیر نادرست،‌تفسیر قرآن بدون اشاره به آیه ای خاص.

[۱۴]. ابوعلی طبرسی، مجمع البیان فی  تفسیر القرآن، تهران، المکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۵، پنجم، ‌ج ۶۳ ، ص ۱۹۲.

[۱۵]. محمد تقی مصباح، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۳.

[۱۶]. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷، پنجم، ج ۵، ص ۱۱۱-۱۱۳.

[۱۷]. همان، ص ۱۱۲.(ترجمه: پس ایمان به یکى از آن حقایق و معارف تمام نمى‏شود مگر با ایمان به همه آن معارف، بدون اینکه یکى از آنها استثناء شده و در نتیجه به بعضى از آنها ایمان بیاورند و به بعضى دیگر کفر بورزند که اگر چنین کنند در حقیقت به همه کفر ورزیده‏اند، چیزى که هست اگر علنى باشد، کافر و اگر باطنى باشد، منافق خواهند بود.
و یکى از مصادیق نفاق این است که مؤمنى که اظهار ایمان مى‏کند روش و مسیرى را پیش بگیرد که در آخر منتهى شود به رد بعضى از آن معارف و احکام‏)

[۱۸]. همان، ص ۱۱۲.

[۱۹]. همان، ص ۱۱۳.

نویسنده: محمدحسین افشاری

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.