تربیت اجتماعی در آیه ۱۳ سوره حجرات (بخش اول)

معیار در برتری انسان، تقواست نه برتری های اجتماعی.

سورۀ مبارکۀ حجرات آیۀ ۱۳

* یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ *
اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن بیافریدیم، و شما را شاخه‏ها و تیره‏ها کردیم تا یکدیگر را باز شناسید. هر آینه گرامى‏ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. همانا خدا دانا و آگاه است. [۱]

‏‌

معانی واژگان

در میان آیه‌ مورد نظر، دو واژه وجود دارد که نیاز به بررسی دقیق تری از آنهاست و ارتباط مهمی با موضوع مورد بحث یعنی «تربیت اجتماعی». این دو واژه عبارتند از: «شعوب»‌ و «قبایل».

شعوب: در مورد معنای «شعوب» که جمع واژه «شَعْب»‌ است، اختلافاتی در اصل معنایی آن وجود دارد که در ادامه بدان اشاره خواهد شد.
معانی ای که در زبان عربی برای این واژه بیان کرده اند عبارتند از:‌
شاخه ای از قبایل عرب، [۲] شاخه ای از قبایل عرب و عجم که از قبیله بزرگ تر است[۳] ،‌ قبیله ای که از طایفه ای بزرگ و واحد جدا و منشعب می شود،[۴]  حدّ فاصل میان دو کوه یا درّه‏اى که از یک طرف مرتفع و جانب دیگر کوههایى پراکنده و کم ارتفاع باشد پس زمانى که از جانبى که ارتفاعات متفرّق هست به شعب نگاه کنى در پندارت یک کوه ولى پراکنده مى‏بینى و زمانى که از سوى نقطه مقابل بنگرى به پندارت دو کوه است که با هم جمع شده است[۵] و برخی دیگر «شعوب» را مربوط به دسته بندی ای در عجم دانسته و «قوم» را دسته بندی ای در قبایل عرب . [۶]
اما در این میان برخی قائل هستند که این واژه از اضداد بوده و دارای دو اصل معنایی می باشد که یکی دلالت بر جدایی و تفرقه دارد و دیگری دلالت بر اجتماع [۷] ولیکن در این میان علامه مصطفوی(ره)، این مطلب را باطل دانسته و آن را به یک اصل معنایی برمی گرداند و آن مجتمعی است که از اجتماعات دیگر جدا شده است:‌

«أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّه: هو المجتمع المتشکّل المنقسم عن مجتمع آخر. ففیه قیدان الانقسام و التجمّع بعده.فهذان المفهومان مأخوذان معا فی الأصل، و لا بدّ من کونهما ملحوظین، و لیس کلّ واحد منهما منظورا بالاستقلال، حتّى تکون اللغه من الأضداد.
فلا یصحّ إطلاق المادّه على مجرّد مفاهیم- الجمع، التفرّق، الصدع، التلاؤم، و مصادیقها بدون لحاظ القیدین: إلّا مجازا. «وَ جَعَلْناکُمْ‏ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا» (۴۹/ ۱۳) الشعوب هو ما ینشعب من أصل نوع الإنسان، کالأسود و الأحمر و الأبیض و الأصفر.الشُّعُوبُ‏ باعتبار الامتیازات الطبیعیّه الخارجیّه، و القبائل باعتبار الخصوصیّات الحاصله بالنسب، و هذه الامتیازات لا توجب فضیله و لا شرفا فی مقاماتهم المعنویّه-. إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ‏.»[۸]
در زبان فارسی «شعب» را بزرگتر از قبیله دانسته[۹] و به قبیله ای بزرگ که از آن قبایل دیگر منشعب می شوند نیز معنا کرده اند.[۱۰]

قوم: عمده معنایی که برای این کلمه در کتاب های لغت عرب بیان شده است ،‌گروهی از مردان را شامل شده و زنان در آن راهی ندارند و جدای از آن، ‌این واژه از لفظ خود مفرد ندارد و دراصل،  اسم جمع است. [۱۱]
گرچه برخی اشاره دارند که گاهی زنان نیز در آن داخل می شوند بالتبع ، چرا که «قوم هر پیغمبر» شامل مردان و زنان است[۱۲] و به گفته راغب اصفهانی در کاربردهای قرآنی این واژه به طور اعم به کار برده شده است. [۱۳]
علامه مصطفوی(ره) در این میان قائل است که اگر در تفسیر این واژه گفته شده، گروهی از مردان ، این از باب تغلیب و غلبه است که مردان غالباً اقدام به قیام می کنند نه از باب تخصیص آن فقط به مردان و نیز در قرآن تمامی این دسته را شامل انذار و خطاب انبیاء می داند:
‌«القَوْمُ‏: فیطلق على جماعه قائمین مشرفین على أنفسهم بالتدبیر و العمل، مضافا الى کون الکلمه مأخوذه من السریانیّه کالقیّم و القیّوم، کما فی فرهنگ تطبیقى، و الکلمه تشمل على جماعه قائمین من الرجال و النساء. و التفسیر بالرجال تغلیب لا تخصیص. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ‏ قَوْمٍ‏ هادٍ» (۱۳/(علیه السلام)) «قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ‏ یَعْلَمُونَ‏»(۴۱/۲) «وَجَدْتُها وَ قَوْمَها یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ‏»(۲(علیه السلام)/۲۴) فالانذار و القرآن و السجده غیر مختصّه بالرجال، بل تعمّ الرجال و النساء. »[۱۴]
دسته بندی های دیگری نیز در زبان عربی برای بخش بندی در جامعه وجود دارد؛ همچون :‌ فصیله،‌ عماره، بطن ، فخذ، ملت، امت، طائفه، عشیره و قبیله. [۱۵] 

ادامه دارد… 

 پی نوشت:


[۱]. ترجمه استاد مجتبی مینوی.[۲]. خلیل بن احمد فراهیدی، پیشین، ‌ج ۱، ص ۲۶۳.[۳]. اسماعیل بن احمد جوهری، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۵.[۴]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین، ج ۱، ص ۴۵۵. (‌الشِّعْبُ‏: القبیله المتشعّبه من حیّ واحد، و جمعه: شُعُوبٌ‏، قال تعالى: شُعُوباً وَ قَبائِلَ‏ [الحجرات/ ۱۳] )[۵]. همان (و الشِّعْبُ‏ من الوادی: ما اجتمع منه طرف و تفرّق طرف، فإذا نظرت إلیه من الجانب الذی تفرّق أخذت فی وهمک واحدا یتفرّق، و إذا نظرت من جانب الاجتماع أخذت فی وهمک اثنین اجتمعا.)[۶]. فخرالدین بن محمد طریحی، پیشین،ج ۲ ،ص ۹۰. (قیل‏ الشُّعُوبُ‏ من العجم کالقبائل من العرب.)[۷]. احمد بن فارس، پیشین، ج‏۳، ص۱۹۰-۱۹۱. (الشین و العین و الباء أصلان مختلفان، أحدهما یدلُّ على الافتراق، و الآخر على الاجتماع. ثمَّ اختلف أهلُ اللغه فى ذلک، فقال قومٌ: هومن باب الأضداد. و قد نصَّ الخلیلُ على ذلک. و قال آخرون: لیس ذلک من الأضداد، إنّما هى لغات. قال الخلیل: من عجائب الکلام و وُسْع العربیَّه، أنَ‏ الشَّعْب‏ یکون تفرُّقاً، و یکون اجتماعا.)[۸]. حسن مصطفوی، پیشین، ج ۶، ص ۶۸.[۹]. علی اکبر دهخدا، پیشین، ج۹، ص ۱۲۶۱۷.[۱۰]. محمد معین، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۴۷.[۱۱]. خلیل بن احمد فراهیدی، پیشین، ج ۵، ص ۲۳۱ (القَوْمُ‏: الرجال دون النساء ؛ الصحاح ، ج ۵ ،‌ ص ۲۰۱۶: الْقَوْمُ‏: الرِجال دونَ النساء، لا واحدَ له من لفظه) ؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین، ج ۱، ص ۶۹۳ (و الْقَوْمُ‏: جماعه الرّجال فی الأصل دون النّساء، و لذلک قال: لا یَسْخَرْ قَوْمٌ‏ مِنْ قَوْمٍ‏ الآیه [الحجرات/ ۱۱] )؛ احمد بن محمد فیومی، پیشین، ج ۲ ،‌ص ۵۲۰ ‌(الْقَوْمُ‏) جَمَاعَهُ الرِجَّالِ لَیْسَ فِیهِمُ امْرَأَهٌ الْوَاحِدُ رَجُلٌ و امرُؤٌ مِنْ غَیْرِ لَفْظِهِ.)[۱۲]. احمد بن محمد فیومی، پیشین، ج ۲ ،‌ص ۵۲۰‌ (و الْجَمْعُ (أَقْوَامٌ‏) سُمُّوا بِذَلِکَ لِقِیَامِهِمْ بِالْعَظَائِمِ وَ الْمُهمَّاتِ قَالَ الصَّغَانِىُّ وَ رُبَّمَا دَخَلَ النِّسَاءُ تَبَعاً لِأَنَّ قَوْمَ کُلِّ نَبِىِّ رِجَالٌ وَ نِسَاءٌ وَ یُذَکَّرُ الْقَوْمُ وَ یُؤَنَّث)[۱۳]. حسین بن محمد راغب اصفهانی، پیشین، ج ۱، ص ۶۹۳ (فی عامّه القرآن أریدوا به و النّساء جمیعا، و حقیقته للرّجال لما نبّه علیه قوله: الرِّجالُ‏ قَوَّامُونَ‏ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ‏ الآیه [النساء/ ۳۴].)[۱۴]. حسن مصطفوی، پیشین، ج‏۹، ص ۳۴۵.[۱۵]. برای مطالعه بیشتر در این مورد به کتاب جامعه در قرآن ، نوشته‌آیت الله جوادی آملی نشر اسراء صفحات ۳۴ تا ۳۹ مراجعه نمایید .

نویسنده: محمدحسین افشاری

همچنین ببینید

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها بر نوجوانان

شیوه های برون رفت از تاثیرات منفی سلبریتی ها

واژه «سلبریتی» از کلمه«celebrity» در زبان انگلیسی گرفته شده است که معادل واژه های «مشهور»، «معروف» و «نام آشنا» در زبان فارسی است. اصلی ترین کاربرد این واژه را می توان از اوایل قرن بیستم دانست ولی مفهوم واژه «سلبریتی» به عنوان یک شخص مشهور و شناخته شده، قبل از این دوران نیز وجود داشته و این واژه مورد استفاده قرار می گرفته است. به طور کلی می توان سلبریتی را به معنای فردی دانست که توسط تعداد قابل توجهی از افراد شناخته می شود و به دلیل دستاوردها، شهرت، محبوبیت و یا حضور فعال در رسانه‌ها و جوامع مختلف شناخته می‌شود. این افراد غالبا به عنوان تاثیرگذار در دیگر افراد جامعه در همه رده های سنی شمرده می شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.