چکیده: امروزه در جامعه ایرانی به علت از بین رفتن قبح طلاق، به راحتی می توان زنان و مردانی را در خویشاوندان و آشنایان دید که با اندک اختلافی برای متارکه اقدام می کنند. در این نوشتار به بررسی علل طلاق (حلال مبغوض) پرداخته و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار می دهیم.
مقدمه
آنچه این ثبات و استحکام را می تواند به از بین رفتن تهدید کند، امری است به نام طلاق که تأثیرات نامطلوبی بر پیکره خانواده های دیگر و نیز اجتماع دارد که جلوگیری از آن رابا شناخت عوامل طلاق و راهکارهای پیشگیری ازآن اجتناب ناپذیر می سازد.
به اختصار می توان عللی را از جمله عوامل اقتصادی،عوامل اجتماعی مانند اختلافات فرهنگی وسطح طبقاتی وعوامل ارتباطی مانند سوءظن وبددلی وبدبینی وعوامل شخصیتی مانند ضعف اعتقادات وعدم ثبات شخصیت وبالاخره عوامل جنسی وعاطفی را بیان کرد که در این نوشتار در پی آن هستیم این علل را بیان کرده و پیامدهای طلاق را در جامعه ایران مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
تعریف طلاق
اما در واقع، دین مبین اسلام علاوه بر مهر تأیید زدن بر تعریف مزبور، قید دیگری را به آن اضافه می کند که بدون آن، از نظر دین اسلام طلاقی صورت نگرفته است. از این رو، طلاق در اصطلاح شرعی عبارت است از: «ازاله قید النکاح بصیغه خصوصه» [۳]طلاق از بین بردن پیوند ازدواج با صیغه مخصوصی است که از طرف ذکر قید صیغه مخصوص» در تعریف مذکور به این دلیل است که تعریف «فسخ نکاح» از تعریف طلاق خارج شود؛ زیرا در مواردی که عقد نکاح به علت تدلیس یا عیب، فسخ می شود، دیگر نیازی به صیغه مخصوص نیست.
فلسفه طلاق
اگر به هر دلیل هر یک از این اصول آسیب ببیند ممکن است ارکان یک زندگی را از بین ببرد و موجب خرابی آن شود. بی دینی، ضعف دینداری، بداخلاقی زن، ارتکاب فحشا، ظالم و مخالف اهل بیت (علیهم السلام) بودن از جمله عواملی است که در روایات به عنوان جواز طلاق بیان شده است.[۴] با این سخن می توان این را یافت که طلاق برای وقتی است که کارکردهایی که از یک خانواده انتظار می رود با اختلالات خاص و جدی ای روبرو شده است و ادامه زندگی مشتک مفاسدی بیش از پیامدهای منفی طلاق به بار می آورد.[۵]
علل وعوامل طلاق
به نظر کارشناسان مسایل خانواده ازدواجی که با تشابه نژادی، زبانی، روانی و اجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی معمولا دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد. البته اگر دو نفر آن به اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوت ها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد. در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که طرفین از یکدیگر دارند. طلاق دلایل گوناگونی دارد. این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است. شناخت عوامل موثر در شکل گیری این پدیده در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت .
با بررسی های صورت گرفته با بوسیله پژوهشگران حوزه خانواده علل زیر می تواند به عنوان دلایل طلاق در کشور ما به شمار آید.
۱ . عوامل قانونی
از جمله عواملی که در حال حاضر به شدت طلاق ها را در جامعه ما متأثر می سازد وجود و تصویب برخی از قوانین مربوط به ازدواج و طلاق است. مثلا قوانین مربوط به مهریه نه تنها نتوانسته مانع طلاق دادن زنان توسط مردها شود بلکه منجر به جنگ و جدال بسیاری بین زوجین شده است. قانونی که مبنی بر حق حبس مرد برای عدم توانایی پرداخت مهریه توسط زن به تصویب رسیده و بر اساس ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی که می گوید: زن می تواند تا مهریه به او تسلیم نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند. در هنگام برخی از اختلافات زنان را تجهیز به سلاحی کرده که می توانند به وسیله آن مرد را تهدید کرده و مشکلاتی از قبیل این که وقتی که زن بخواهد اقدام به چنین شکایتی بکند مرد از هراس به حبس رفتن و یا بعد از به حبس رفتن بر دامنه مشاجرات بیافزاید و یا این که سریع تر اقدام به طلاق نماید، را ایجاد نموده است. در این راستا مهریه وسیله ای شده که زنان به خاطر این که از حالات احساسی و هیجانی بیشتری برخوردارند سریع تر تحریک شده و دست به اقداماتی که در کل به ضرر خود و همسرش و در نهایت زندگی مشترک آنان است، بزنند. از سویی دیگر مهریه می تواند دستاویزی برای برخی زنان سوء استفاده کننده باشد که اصولا قصد زندگی مشترک ندارند و به خاطر دریافت مهریه اقدام به ازدواج می نمایند و بعد از مدتی با دلایل واهی سعی می کنند با دریافت تمامی مهریه یا قسمتی از آن با عاصی کردن مرد طلاق خود را بگیرند و این عمل خود را بارها می توانند تکرار کنند. به نظر می رسد برای برطرف کردن معایب قانونی مربوط به مهریه از جمله حذف حق حبس زنان با توجه به بررسی های کارشناسانه دقیق تر باید اصلاحاتی صورت پذیرد تا کمترین عوارض را در برداشته باشد.
۲) عوامل روانشناختی
الف ) عدم تفاهم و سازگاری روانی در برخی از موارد طلاق
این شکایات و گله مندی ها گاهی دوطرفه است یعنی هر دو زوج متقابلا از همدیگر شکایت می کنند، ولی در خیلی مواقع نیز یک طرفه است یعنی یکی از زوجین عاشق و دوستدار همسر خود است و تمام و کمال حاضر به زندگی مشترک با طرف مقابل خود است ولی دیگری علیرغم ابراز احساسات همسرش، حالتی تنفر آمیز نسبت به او پیدا می کند.
در این حالت است که تقریبا آن زندگی به نقطه پایان خود نزدیک شده و دیری نخواهد پایید که طلاق و متارکه زوجین نتیجه بلافصل آن خواهد شد پدیده ذکر شده به وفور در جلسات مشاوره زوجینی که با هم اختلاف دارند دیده می شود. در چنین موقعیت هایی با توجه به پدیده رخ داده شده هر عملی، سختی، شیوه ای به عنوان بهانه ای از طرف فرد بی علاقه در نقطو گرفته می شود که این بهانه گیری ها پایانی نخواهد داشت. بهانه هایی که اگر هر کدام بر آورده گردد دیگری سر بر می آورد و اینها می توانند پایانی بر زندگی مشترک با برچسب نداشتن تفاهم باشد. حال باید بپرسیم چرا چنین اتفاقاتی رخ می دهد؟ چنین سؤالی قطعا پاسخ های متعددی از منظرها و با توجه به افراد مختلف دارد. از جمله پاسخ هایی که می توان به آنها اشاره کرد عبارتند از :
ب) ناپختگی و عدم بلوغ اجتماعی
ج) توقعات بی جا و چشم و هم چشمی
د) ابتلا به اختلالات عاطفی و روانی
۳) عوامل اقتصادی
۴) عوامل ارتباطی
پیامدهای طلاق
الف. پیامدهای فردی
یادآوری کشمکش ها و جنجال های پیش از طلاق و هنگام دادرسی نیز خود عامل فشارهای روحی مضاعفی است که پس از طلاق علاوه بر دیگر مسائل، روحیه زن را آزرده می کند. برخی زنان که در پیگیری طلاق خود را مقصر می دانند، قطعا در آینده با عذاب وجدان روبرو گشته و آسیب های جدی را تجربه خواهند نمود که تبعات منفی زیانباری را برای ایشان به همراه خواهد آورد. ترس و تنهایی، افسردگی، سرخوردگی، انزوا، کاهش رضایت از زندگی، خودکشی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها و به دوش کشیدن مشکلات تربیتی کودکان (در صورت حضانت فرزندان)، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی، سردرد، برونشیت، آسم، افزایش فشار خون، بی قراری در خواب، احساس عدم سلامتی، اختلال حواس، مشکلات جنسی، پناه بردن به الکل، مواد مخدر و سیگار و نگرانی بیش از حد از ازدواج بعدی از عوارض فردی طلاق برای زنان است.
ب . پیامدهای خانوادگی
جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیب پذیر می کند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست می دهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در دهه های اخیر، طلاق در جامعه ی ما هنوز مسئله ای عادی قلمداد نمی شود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشت نما و تحقیر می شوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل می کند؛ به ویژه آن که احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش می دهد و احساس حقارت می تواند زمینه ساز بسیاری از شرارت ها و بزهکاری ها شود.
با آغاز کشمکش های خانوادگی هر یک از زن و مرد، می کوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایت بیشتر، به فرزندان خود روی می آورند. هر کدام از دو طرف، به ویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، در صدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش بر می آید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد.
انتخاب یکی از طرفین نزاع، توسط کودکان و جبهه بندی در برابر طرف مقابل، هم کودک را از حمایت های وی محروم می سازد و هم به افزایش کینه ها دامن می زند. از جمله مشکلات فرزندان طلاق فرار از خانه، رفتارهای ضد اجتماعی، مشکلات تربیتی، اختلال در هویت فردی و خانوادگی، ترک تحصیل و افت تحصیلی، به هم خوردن تعادل روحی و روانی و جسمی (بی خوابی، سوء تغذیه، بی اشتهایی و یا پرخوری عصبی) و احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه عقده حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط گرم و عاطفی خانوادگی در مقایسه با دیگران و درونی سازی عقده های منفی و ضد اجتماعی، انزوای اجتماعی، گرایش به انواع انحرافات اجتماعی به جهت ضعف کنترل رفتاری و اخلاقی توسط والدین، اجتماع ستیزی و دیگرآزاری و بروز انواع خشونت های اجتماعی، عدم برخورداری از قاطعیت و استقلال، کاهش اعتماد به نفس، اضطراب، افسردگی، زودرنج بودن، پرخاشگری، نسیان، حسادت، سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران، قرار گرفتن در معرض سوء استفاده فرصت طلبان در توزیع مواد مخدر و کارهای خلاف، ولگردی، بزهکاری و کجروی های اجتماعی (قتل، دزدی، فحشا و …)، اعتیاد، فقره ازدواج زودرس به ویژه برای دخترانه عدم تأمین نیازهای عاطفی توسط ناپدری با نامادری (که زمینه انتقامجویی و بزهکاری را فراهم می کند ، خودکشی، کاهش میل به ازدوایی قرار گرفتن در معرض اهمال و مسامحه والدین در تعلیم و تربیت که باعث آسیب های روانی و اجتماعی شدید برای آنها می شود، به مخاطره افتادن زندگی فردی و اجتماعی آتی آنان و … می باشد از سوی دیگر مردان مطلقه نیز با معضلات متعددی مواجه می شوند.
آسیب پذیری روحی مردان به دلیل احساس شکست در اداره ی موفق یک خانواده، تغییر نگاه آنان به زن، آسیب دیدن روابط عاطفی آنان با فرزندان و کم شدن شانس آنان در انتخاب گزینه های بهتر برای ازدواج بعدی در وضعیت فردی و خانوادگی آنان مؤثر است.
نکته ای که کمتر به آن توجه می شود آن است که مرد در صورتی که از یک سو، اقتدار و منزلتش به رسمیت شناخته نشود و از سوی دیگر به مثابه موجودی نیازمند، مورد حمایت و مراقبت همسر خود قرار نگیرد. احتمال زیادی وجود دارد که به رفتارهای پرخاشگرانه، کینه توزانه و نامتعادل مبادرت ورزد.
به همین دلیل می توان حدس زد که پس از طلاق هم میزان حمایت پدر از فرزندانی که تحت سرپرستی مادر قرار می گیرند، کمتر از حد انتظار باشد و هم مزاحمت های شوهر بر علیه زن، پس از طلاق هم ادامه باید، فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد. زن نیز با از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده چه از طرف همسر و چه از طرف بستگان خویش مواجه خواهد شد و با انواع تحقیرها و تهدیدها مقابله می کند.
ج. پیامدهای اجتماعی
با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود. جامعه ای که در گیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار می گردد:
افزایش جرایم،
تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه،
متلاشی شدن کانون گرم خانوادگی،
افزایش هزینه کشور برای جلوگیری از جرایم منتع از طلاق چون ساختار دادگاه ها، زندان ها، مراکز نگهداری کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهی برای زنان مطلقه
و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه،
افزایش کودکان خیابانی
و سایر آسیب های اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و …
افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانی های شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق می باشند.
جامعه ای که در گیر طلاق است، شهروند مسئول کمتری دارد، طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک تک سلول های اجتماع رخنه می کنند و حتی خانواده های سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار می گیرند.
د. پیامدهای فرهنگی
از سوی دیگر در جامعه ی سنتی وجود پیوندهای خویشاوندی قومی، ضمانتی برای برخی حمایت ها از زنان پس از طلاق فراهم می آورد که در جامعه ی کنونی چنین تضمین هایی نیز فراهم نیست. در جوامع اسلامی زنان به ازدواج مجدد، پس از طلاق ترغیب می شدند و تک زیستی زنان امری ناپسند به حساب می آمد و مردان نیز به حمایت از این زنان، چه به شکل ازدواج اول و چه در قالب تعدد زوجات و ازدواج های موقت در ازمدت، تشویق می شدند؛ اما در جامعه ی ما واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از رویه های غلط و مشکل را نادیده گرفته می شود.
د. پیامدهای اقتصادی
[۱]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۷، ص ۱۱۲.
۱- بی تا، طلاق و انواع آن، ۲۵/۰۴/۱۳۹۲.
۲ – پور زگی، مریم، آسیب شناسی طلاق بانوان – پیامدها و راهکارها. ۱۶/۰۸/۱۳۸۹.
۳- حسینی بهشتی – محمد، (بی تا). شناخت اسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی)
۴- ساروخانی – باقر. (۱۳۷۷)، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، تهران: نشر دانشگاه تهران، چاپ دوم)
5- صفایی – حسین، امامی – اسداله، (۱۳۸۴)، مختصر حقوق خانواده، تهران: انتشارات میزان، چاپ هشتم).
۶- صفایی – مسعود، (۱۳۷۲)، ریشه های طلاق و درس های خوشبختی، آبی جا)
۷- طاهری – محبیب اله، (۱۴۱۸ق)، حقوق مدنی، جلد سوم، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی)