اصول تقویت اعتماد به نفس
برای تقویت اعتماد به نفس، توجه به برخی از اصول بسیار مهم می باشد. از جمله این اصول می توان به دو اصل مهمی که در ادامه می آید، اشاره کرد.
اصل اول
برجسته نمودن نقش مولفه رفتار از طریق همسان سازی تجربه ها، اولین اصل در تقویت اعتماد به نفس است. رفتار چون قدرت بسیاری در تغییر دارد، می توان از تجربه هایی که شخص قبلاً داشته است، استفاده کرده و نسبت به ناتوانایی هایی که در ذهن خود دارد، او را اصلاح کرد. رفتار بر روی افکار، افکار بر روی رفتار، هیجانات بر روی رفتار و افکار تاثیر دارد و این دو متقابلا بر روی هیجانات تاثیر دارد. هیجانات، رفتار، افکار بر روی تغییرات بدنی موثر هستند و تغییرات بدنی نیز بر روی این سه. در کل چهار مولفه رفتار، افکار، هیجانات و تغییرات بدنی بر هم تاثیرگذار و تاثیرپذیرند.
از همین روی می توان از تجربیات خوبی که شخص در گذشته داشته بهره گرفت و افکار او را اصلاح کرد. به عنوان نمونه به کسی که استعداد سخنرانی دارد ولی این توان را در خود نمی بیند، می توان تجربه رانندگی را به او یادآوری کرد. می شود برای او یادآوری کرد که «اولین باری که خواستی رانندگی کنی، تپش قلب داشتی و همه به رانندگی تو می خندیدند، در همان موقع نیز اگر یادت بیاید، مقاومت می کردی، ترس و واهمه داشتی که نکند تصادف کنی. ولی تو با آن سختی ها خود را مواجه کردی و عقب ننشستی، حالا همین حالت رو در مورد سخنرانی داری. همان مواجه رفتاری باعث شد که تو رانندگی را بیاموزی و به مرور تغییرات بدنی، هیجانات و افکارت نیز اصلاح شد و باور کردی که توان رانندگی را داری. در این مورد سخنرانی هم نباید از این کار دوری کنی، تجربه کن تا به مرور این اندیشه ات نیز اصلاح شود.»
اصل دوم
طراحی تمرین های رفتاری بر اساس منابع افزایش اعتماد به نفس، دومین کاری است که باید صورت بگیرد. بندورا برای این تمارین چهار منبع، قائل است. این چهار منبع عبارتند از:
- تجربه مستقیم (مواجه عینی): بدین معنا که شخص را با آن موضوعی که به آن باور ناتوانی دارد، درگیر کرد. به عنوان نمونه اگر کسی از سخنرانی ترس دارد، در حالیکه استعداد آن را دارد، یکی از تمرین ها برای تقویت اعتماد به نفس در او آن است که فرد را با آن مواجه کرد. این مواجه دو شرط دارد.
نخست آنکه این مواجه تدریجی باشد؛ به این معنا که از موقعیت هایی شروع شود که اضطراب در آن کمتر است و به مرور به سمت موقعیت هایی فرد خود را سوق دهد که اضطراب در آن بیشتر است. و دوم آنکه شرایط ایمن باشد؛ به این معنا که فرد اجازه اشتباه داشته باشد و هزینه ای هم بابت این اشتباه نباید پرداخت کند.
- تجربه جانشینی (الگوبرداری): به عنوان نمونه در فردی که از سخنرانی واهمه دارد، می توانید سفارش کنید که در جلسات سخنرانی انسان هایی که مطلوب او هستند و از نگاه او یک فرد موفق به شمار می آیند شرکت کنند و صرفاً گوش بدهند. الگو باید در مرحله نخست مقبول شخص باشد و در مرتبه بعد مشابه او باشد. این الگو برداری تا جایی است که شخص احساس کند، در این مسیر به اشباع رسیده است، یعنی دیگر این الگو و الگوبرداری چیز جدیدی به نیازهای دانشی او در کشف این استعداد و به کارگیری آن نمی دهد.
- تجربه تصوری: در این حالت می تواند شخص خود را در موقعیتی قرار دهد که گویی در حال انجام آن رفتاری است که در آن خود را ناتوان به شمار می آورد. در ذهن خود رانندگی کند و یا برای جمعیت زیادی سخنرانی می کند. این امر می تواند به شکوفایی اندیشه او در مورد توانایی هایش بیانجامد.
- بازخورد کلامی مثبت که از سوی دیگران صورت می گیرد.
تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس
آخرین نکته ای که می توان در این بخش بیان کرد، تفاوت دو مفهوم «عزت نفس» و «اعتماد به نفس» است. عزت نفس، احساسی است که فرد نسبت به خودش دارد که دارای طیفی است از مثبت بی نهایت تا منفی بی نهایت.
این عزت نفس، از سه طریق به دست می آید:
- میزان احترام به خود: احترام به خود امری است که نشان از ارزش داشتن یک فرد برای خودش است. کسی که برای خود احترام قائل نیست، به راحتی خود را در معرض اشتباهات بسیاری قرار می دهد؛ از اینکه دیگران او را مورد تمسخرات بی جا قرار دهند نیست؛ از اینکه در جمع به او بی احترامی و یا توهینی شود، ترسی ندارد.
- میزان شایستگی خود: شخصی که برای خود شایستگی هایی رو قائل باشد دست به هر کار خطایی نمی زند. چرا که کارهای خطا را شایسته جایگاه و شان خود نمی داند. از همین روی، از هر کاری که باعث بشود، شایستگی های او زیر سئوال برود، امتناع می کند.
- میزان پذیرش خود: این به گونه ای یکی از مباحث مهم شمرده می شود که با هویت بسیار در ارتباط است.
این سه امر باعث این احساس می شود.
نویسنده: محمدحسین افشاری