حدیث
حدیث در لغت به چیزی گفته میشود که قبلاً ناپیدا بوده و سپس پیدا شدهاست. به همین دلیل کلام را حدیث گفتهاند که اندکاندک اجزاء آن پدید میآید.
اما حدیث در نزد دانشمندان شیعه، در چند معنا به کار برده شده است که بهترین و کاملترین آنها، معنایی است که شیخ بهایی آن را در کتاب الوجیزه خویش – کتابی که پیرامون برخی از علوم حدیثی است – بیان کرده است:
« اَلْحَدیثُ قَوْلُ الْمَعْصوُمِ اَوْ ما یَحْکی قَوْلَهَ اَوْ فِعْلَهُ اَوْ تَقْریرَه. »
حدیث همان سخن معصوم(علیه السلام) و هر آنچه که حکایت از گفتار، اعمال و تقریر معصوم(علیه السلام) باشد.در این میان ، تعاریف دیگری نیز برای حدیث بیان شده است از جمله : حدیث در اصطلاح عبارتست از گزارش قول ، فعل و تقریر معصوم(علیه السلام) . حکایت سخن ، فعل و تقریر معصوم (علیه السلام) را حدیث گویند . عبارتست از گفتار غیر قرآنی خداوند ، معصومان ، صحابه ، تابعان و حکایت فعل و تقریر آنان .
شاید لازم باشد این تعریف را کمی بیشتر توضیح دهیم تا معنای اصطلاحی حدیث بیشتر روشن گردد.
حدیث همانطور که بیان شد، سخن معصوم را گویند، ولی برای انسانهایی که در چند قرن بعد از معصومین(علیهم السلام) حضور دارند، دیگر شنیدن از خود معصوم(علیه السلام) امکان پذیر نبوده، چرا که معصومین(علیهم السلام) در چند قرن پیش حضور داشتهاند و بحث شنیدن از ایشان قابل تصوّر نیست.
پس آنچه در این میان مهم است، راههای رسیدن این سخنان، از طریق کسانی است که آن کلام را به ما انتقال میدهند یا بهتر بگوییم، برای ما حکایت میکنند.
این حکایت، گاه حکایت سخن ایشان میباشد، گاه حکایت یکی از اعمال و کارهایی است که معصومین(علیهم السلام) انجام دادهاند و گاه حکایت تأییدی است که ایشان بر عمل یکی از مسلمانان دارند که در اصطلاح، آن را تقریر مینامند.
حدیث در نزد اهل سنّت
تعریف حدیث در نزد اهل سنّت، به دقتی که علمای شیعه در تعریف حدیث دارند، نیست. سیوطی یکی از علمای عامه، حدیث را اینگونه تعریف میکند:
«حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، صحابه و تابعین از ایشان. »
تفاوت کلی این تعریف با تعریف شیعه آن است که گفتههای صحابه و تابعین را نیز حدیث نامیده اند؛ ولی آنچه در نزد علمای شیعه، حدیث خوانده میشود، گفتار صحابی هنگامی مورد قبول است که از گفتار، اعمال و یا تأییداتی که معصومین(علیهم السلام) بر اعمال دیگران دارند، حکایت کند و گرنه صحابی یا تابعی که از خطا و گناه مصون نیستند، تنها به این دلیل که زمان یا خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یا صحابه و تابعین را درک کردهاند، نمیتوان سخن ایشان را قابل اعتبار دانست و آن را حدیث نامید.
اما درمورد اهل بیت (علیه السلام) اینگونه نیست ، چرا که برای اثبات عصمت ایشان در کتاب های کلامی دلایل کافی و قانع کننده در این مورد بیان شده است که خواننده را به این دسته از کتاب ها راهنمایی می کنیم .
خبر، اثر و روایت
این سه اصطلاح از لحاظ معنای لغوی با هم تفاوت دارند ولیکن در معنای اصطلاحی در نزد محدثین به یک معنا بوده و مرادف با کلمه “حدیث” میباشند.
اهل سنت نیز این الفاظ را مترادف با حدیث میدانند، ولی معمول در بین ایشان اینگونه است که خبر در علم حدیث شامل سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) است و سخنان صحابی و تابعین را اثر میدانند.
اهمیت یادگیری حدیث
احادیث اهلبیت(علیهم السلام)، یکی از مهمترین منابع فهم دین در کنار قرآن قرار گرفته است که بیشترین حجم گزارههای دین را به خود اختصاص داده است.
این منبع فهم دین، در صورت اطمینان به صادر شدنش از معصومین(علیهم السلام) در کنار قرآن، فراهمکننده سعادت و رسیدن انسان به کمال میباشد.
معارف اسلامی در سایه سار تعلیم قرآن و حدیث رشد کرده و بارور گردیده است. بنابر این میتوان آموختن و یادگیری حدیث را از بدیهیات معرفتی دانست.
انسان برای رسیدن به سعادت و کسب علومِ دیگر، نیاز به قرآن و احادیث اهلبیت(علیهم السلام) دارد.
امام صادق(علیهم السلام) میفرمایند:
« ما مِنْ شَیءٍ اِلّا وَ فیهِ کِتابٌ اَوْ سُنَّه. »
چیزی نیست، جز آنکه در مورد آن آیه قرآن و یا حدیثی بیان شده است.
و پیامبر اعظم(علیه السلام) نیز فرمودند:
« لَیْسَ شَیءٍ یُباعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّه اِلّا وَ قَدْ ذَکَرْتُهُ لَکُم.»
هیچ چیزی نیست که باعث دوری شما از آتش جهنم و نزدیکی شما به بهشت شود مگر آنکه آن را برای شما بیان نموده ام.
اجزای یک حدیث
به حدیث زیر بنگرید:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَهَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ :قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) :
یَا فُضَیْلُ إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی الْقُلُوب.
همانطور که در این حدیث قابل مشاهده است، هر حدیث دارای دو قسمت اصلی است:
۱. سند حدیث: که در آن، نام راویانی که متن حدیث را از معصوم(علیه السلام) نقل کردهاند آورده شده است.
۲. متن حدیث: در این قسمت گفتار معصوم(علیه السلام) یا عمل و یا تأییدی که ایشان بر عمل دیگران داشتهاند آورده میشود.
برای بررسی یک حدیث، باید هر دو قسمت را مورد نظر داشت و اگر حدیثی قسمت اوّل، یعنی سند را نداشته باشد، آن حدیث از سوی علما پذیرفتی نیست، مگر اینکه حدیث دیگری مانند آن، در کتابهای حدیثی دیگر یافت شود، که دارای سند معتبر و صحیح باشد.
هندسه علوم حدیثی
بررسی تاریخ علوم، نشان میدهد که دانشها به یکباره شکل نگرفتهاند، بلکه در گذر زمان و در پرتوی عوامل گوناگون به فرهنگ و معارف بشری پیوستهاند. در سایه پژوهش و تعلیم و تعلّم رشد کرده و پس از تناور شدن به علوم کوچکتری تقسیم گشتهاند.
علوم اسلامی و علم حدیث نیز سیری این چنین داشتهاند. حدیث در ابتدا فقط یادگیری متن بود، شنیدن کلمات معصوم(علیه السلام)، به حافظه یا دفتر سپردن آن گوهرها و سپس گزارش نمودن آن برای مشتاقانی که در پی آموختن آن بودند.
« علوم حدیثی» مجموعه دانشهایی است که به ما در پذیرفتن یک کلام به عنوان حدیث و فهم آن کمک میکند.
این علوم که به ۵ دسته تقسیم میشوند، از دو طریق به حدیث دیده افکندهاند و ما را در اخذ و فهم آن یاری میرسانند:
الف) نگاه درونی: که به طور مستقیم در اخذ و فهم حدیث یاری میرسانند؛ که این علوم عبارتند از:
• رجال (بررسی سند حدیث)
• فقه الحدیث (بررسی متن حدیث)
• مصطلحات الحدیث (درایه)
ب) نگاه بیرونی: این دسته از علوم به طور غیر مستقیم در اخذ و فهم حدیث دست دارند و ما را در برقرار کردن ارتباط بهتر با حدیث یاری میرسانند، که عبارتند از:
• منبع شناسی و سبک شناسی
• تاریخ حدیث
هر گروه از این علوم، زیر شاخههای متعددی دارند که در درسهای بعد، ضمن تعریف هر کدام یک از این علوم، به تبیین زیر شاخههای هریک پرداخته خواهد شد.
علم رجال ، علم راوی شناسی
علمی که در بررسی سند یک حدیث یعنی تأیید و یا رد راویان آن تأثیر مستقیم دارد علم رجال میباشد که در قدیم آن را به جرح و تعدیل یاد می کردند .
علم رجال را اینگونه تعریف کردهاند:
عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ اَحْوالِ الرُّواهِ مِنْ حَیْث اِتِّصافِهِم بِشَرائِطِ قَبوُلِ اَخْبارِهِم وَ عَدَمِه.
علم رجال، علمی است که در مورد برخی از صفات راویان یک حدیث، از آن جهت که باعث میشود روایات ایشان پذیرفته و یا رد شود، صحبت میکند.
با بیان این تعریف می توان بیان کرد که موضوع این علم ، راویان حدیث بوده و غایت آن مشخص نمودن راویان قابل اعتماد در حدیث از بین راویان در سندهای حدیث است .
بخش های این علم
برای آموختن این علم، لازم است به دو جنبه خاص نظر داشت:
نخست جنبه نظری این علم است که یاد گرفتن برخی از مسائل مورد قبول و پذیرش بین علمای این علم است و در مرتبه دوم، توجّه به جنبه عملی این علم است، که با مراجعه به کتابهای رجالیای که به بررسی تک تک راویان پرداخته، این امر آموخته میشود.
آنچه از بیان ذکر شده به دست میآید این است که بخشی از این علم صرفاً جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم صرفاً جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز به آن دارد که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیت راوی را مورد نقد و نظر قرار دهد.
اهمیت علم رجال
علمای رجال برای اثبات نیاز به این علم، دلایلی را در کتابهای خویش ذکر کردهاند که میتوان از جمله دلایل ایشان مطالب زیر را بیان نمود :
۱) دستور از سوی ائمه(علیهم السلام)
۲) وجود جَعلکنندگان حدیث
۳) اجماع دانشمندان
۴) حجیت خبر ثقه
۵) وجود اشخاص اهل عامه در راویان
جنبه نظری این علم
در این بخش می توان این مسائل و موضوعات را مشاهده نمود :
راه های شناخت راوی ، صفات لازم برای وثاقت یک راوی ، راه های شناخت علمی ، انواع توثیقات ، انواع توثیقات خاص ، اصحاب اجماع ، الفاظ توثیق و تضعیف ، تعارض صفات راوی در نزد نگارندگان کتاب های رجالی و …
جنبه عملی این علم
فعّالیت عملی این علم، مانند رجوع کسی است که برای دانستن معنای لغتی به یک کتاب لغت رجوع میکند.
در این بخش لازم است که با کتاب هایی که در این مورد و به همین هدف نوشته شده است مراجعه نمود و با رجوع به ترجمه هر راوی صفات ویژه ای که در قبول سخن او دخیل است پی برد .
این بدین معناست که برای فهم ثقه و یا غیر ثقه بودن یک راوی باید به این دسته از کتابهای رجالی مراجعه کرده و با تک تک راویان احادیث آشنا شد.
مطالعه این دسته از کتاب ها اینگونه نیست که لازم باشد از اول تا به آخر آن را مطالعه کرد تا بر آن تسلط پیدا کرد بلکه همانگونه که با کتاب های فرهنگ لغت برخورد می شود بدین معنا که برای دانستن معنای لغتی به همان قسمت مراجعه می کنیم در این موردنیز باید به همان قسمتی که در مورد راوی سخنانی را گفته است مراجعه نمود .
در یک تقسیم بندی میتوان این نوع از کتابهای رجالی را در سه دسته قرار داد:
• منابع اوّلیه رجالی (که در قرن سوم و پنجم نوشته شده است.)
۱. کتاب معرفه الناقلین عن الائمه الصادقین
۲. کتاب رجال شیخ طوسی
۳. کتاب الفهرست
۴. کتاب الفهرست
منابع اولیه رجالی شیعه
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی
رجال برقی
ابوجعفر احمد بن محمد خالد برقی ۲۷۴ ه.ق ۱ جلد ۱۷۰۷ راوی
رجال
ابن غضائری احمدبن حسین بن عبیدالله غضائری ۴۵۰ ه.ق ۱ جلد ۲۲۵ راوی
رجال کشی محمد بن عمر بن عبد العزیز کشی ۳۴۰ه.ق ۱ جلد ۱۱۵۱ راوی
رساله ابوغالب زراری ابوغالب
احمد بن محمد
بن اعین زراری ۳۶۸
ه.ق ۱ جلد راویان
آل زراره
رجال طوسی محمد بن حسن طوسی ۴۶۰.ق ۱ جلد ۴۶۲۹ راوی
فهرست طوسی محمد بن حسن طوسی ۴۶۰ه.ق ۱ جلد
۹۱۲ راوی
رجال نجاشی ابوالعباس، احمد بن علی نجاشی ۴۵۰ ه.ق ۱ جلد ۱۲۶۹راوی
• منابع ثانویه رجالی (که در قرن ششم و هشتم نوشته شده است.)
۱. کتاب رجال ابن داود
۲. کتاب خلاصه الاقوال فی علم الرجال
فهرست نوشته شیخ معالم الدین علی بن عبیدالله رازی و معالم العلماء نوشته ابن شهر آشوب مازندرانی.
منابع ثانویه رجالی شیعه
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی
معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانی ۵۵۸.ق ۱ جلد معرفی ۱۰۲۱ عالم شیعی
فهرست شیخ منتجب الدین منتجب الدین علی بن عبیدالله رازی ۶۰۰ ه.ق ۱ جلد معرفی ۵۵۳ عالم شیعی
رجال ابن داود تقی الدین حسن بن علی بن داود حلی ۷۰۷ ه.ق ۱ جلد معرفی موثقین و مجروحین
خلاصه الاقوال حسن بن یوسف بن مطهر ۷۲۶ ه.ق ۱ جلد تلخیص کتاب رجال کبیر علامه
• پدید آمدن جوامع رجالی ( از قرن دهم تا کنون )
مجمع الرجال نوشته عنایه الله قهپایی، نقدالرجال نوشته سید مصطفی حسینی، جامع الرواه نوشته محمد بن علی اردبیلی غروی، الفوائد الرجالیه سید محمد مهدی بحرالعلوم، تنقیح المقال شیخ عبدالله مامقانی، قاموس الرجال شیخ محمد تقی شوشتری و معجم الرجال الحدیث آیت الله سید ابوالقاسم خویی.
جوامع رجالی شیعه
عنوان کتاب نام پدید آورنده وفات تعداد جلد مشخصات اجمالی
مجمع الرجال عنایه الله قهپایی ۹۹۳ه.ق ۷ جلد جمع آوری نظرات رجالی منابع اولیه
نقد الرجال سید مصطفی حسینی تفرشی قرن یازدهم ۵ جلد اصلاح دیدگاههای رجالی پیشین
جامع الرواه محمد بن علی اردبیلی غروی ۱۱۰۱ه.ق ۲ جلد تکیه اصلی بر رجال استرآبادی و تفرشی
الفوائد الرجالیه سید محمد مهدی بحرالعلوم ۱۲۱۲ ه.ق ۴ جلد بررسی خاندانهای رجالی
تنقیح المقال شیخ عبدالله مامقانی ۱۳۵۱ ه.ق ۳ جلد بررسی ۱۳۳۶۵ راوی
قاموس الرجال شیخ محمد تقی شوشتری ۱۳۷۴ه.ش 11 جلد نقدی بر کتاب تنقیح المقال
معجم الرجال الحدیث سید ابوالقاسم خویی ۱۴۱۳ ه.ق ۲۴ جلد بررسی
۱۵۷۰۶ راوی
فقه الحدیث یا منطق فهم حدیث
علم فقه الحدیث، علمی است که با بررسی متن حدیث و بوسیله آموزش سیر منطقی فهم حدیث، دانش پژوه این علم را در فهم مقصود معصوم(علیه السلام) یاری میرساند.
حال این سؤال مطرح میشود که علم فقه الحدیث چگونه به این هدف میرسد؟
این علم با ارائه مبانی و آموزش سیر منطقی فهم حدیث که از قواعد ادبی، اصولی، کلامی و دیگر قوانین عقلی و عُقلایی استخراج شده است، دانش پژوه را یاری میدهد تا بتواند آن معنایی که معصوم(علیه السلام) در نظر داشته است را درک کرده و به آن مقصودی که در نظر داشته است برسد.
برای این علم نامهای دیگری نیز گفته شده است ، همچون : علم اعلی ، منطق فهم حدیث و …
چرا فقه الحدیث
امام صادق(علیه السلام) در سخنی، فهم حدیث را مهمتر از نقل کردن روایت میدانند :
حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِیهِ وَ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّى یَعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا وَ إِنَّ الْکَلِمَهَ مِنْ کَلَامِنَا لَتَنْصَرِفُ عَلَى سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِیعِهَا الْمَخْرَجُ .
اگر حدیثی را خوب بفهمی بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی و هیچ کدام یک از شما فقیه و دانشمند نمیشود تا اینکه سخنان کنایهای و سربسته ما را بفهمد چرا که گاه سخنان ما هفتاد تفسیر دارد که برای توجیه هر یک از آنان پاسخی در نزد ماست.
با خواندن این روایت، دانسته میشود که امامان معصوم(علیه السلام)، خود اولین کسانی بودند که سفارش به آموختن این نوع از مسائل می کردند .
فایده دیگری که از این علم به دست می آید این است که می توان نزدیک ترین معنایی که مقصود معصوم (ع) بوده است را کسب کرد و نتیجه نهایی این می شود که هر کس که بیشتر احادیث را می داند و تسلط بهتری در درک معنای ایشان دارد ، آگاه تر به معارف اهل بیت (علیهم السلام) می باشد .
زیر شاخه های این علم
فقه الحدیث که در بین علوم حدیثی، علم اَعْلی شناخته میشود، خود از چند زیر شاخه تشکیل شده است که دانستن تمامی این دانشها، لازمه ملکه شدن این علم است.
غریب الحدیث : علمی است که با بیان معانی مفردات کلمات ، به فهم حقایق و معارف دینی کمک می کند که در این را ه باید چهار مرحله را طی نمود : یافتن معنای اصلی ، یافتن معنای استعمالی ، یافتن معنای حقیقی و مجازی و معنای اصطلاحی لفظ .
اسباب ورودی حدیث : دانستن فضای صدور حدیث و علت آن ما را در فهم بهتر حدیث یاری می رساند .
اختلاف الحدیث : یکی از مشکلاتی که محقّقین علوم دینی با آن روبرو هستند، وجود اختلاف در معانی احادیث است؛ بدین معنا که در نگاه اوّل بین دو کلام از معصومین(علیهم السلام)، تعارضی دیده میشود که حل آن برای کسانی که مسلّط به فقه الحدیث نیستند ،کاری سخت و بلکه محال است.
علمی که عهده دار این بخش است تا این تعارضات را حل نماید ، علم اختلاف الحدیث می باشد .
علل الحدیث : یکی دیگر از مشکلاتی که در فهم حدیث به عنوان معضل شناخته میشود، عیبهای پنهانی است که در متن و یا سند حدیث است که در ابتدای امر و خواندن احادیث، قابل مشاهده نیست.
از جمله این نقصها، افتادگی بعضی از راویان در میان سند و یا اضافه و کم شدن الفاظی در متن و یا سند حدیث است.
راه حلّ این مشکل چیست ؟!
یکی از دانشهایی که به عنوان راه کار حلّ این مشکل تدوین شده است، علل الحدیث است که با آموزش یکسری قواعد علمی، آگاه به این علم میتواند احادیث معلّل (عیب دار) را در کنار احادیث متشابه قرار دهد و با این عمل افتادگیها و یا افزونیهای اسناد و متن را آشکار میکند.
نقد الحدیث : این علم همانطور که از نامش مشخص است، با بررسی احادیث به وسیله قواعد علمی، متون صحیح، قوی و معتبر را از روایات ساختگی و ضعیف جدا مینماید؛ چرا که شناخت احادیث مجعول و ساختگی کار آسانی نمیباشد و برای به دست آوردن این قوه نیاز به آموختن این سری از قواعد و تمارین بسیار است.
در این علم برای نقد احادیث، معیارهایی به دانش پژوه میدهد که این معیارها عبارتند از:
o مقایسه حدیث با آیات قرآن کریم
o مقایسه حدیث با سنّت و احادیث قطعی
o مقایسه حدیث با ضروریّات دین و مذهب
o مقایسه حدیث با عقل فطری و بدیهی
o مقایسه حدیث با علم تجربی قطعی
o مقایسه حدیث با مسلّمات تاریخی
در صورت تعارض حدیث با یکی از معیارهای بیان شده، آن حدیث ساختگی محسوب شده و باید نسبت به آن توقّف کرده و آن را به کار نبرد.
سیر منطقی برای فهم حدیث
برای فهم مقصود کلام مصومین (علیهم السلام) لازم است سه مرحله طی شود :
o مرحله نخست : طی نمودن پیش نیازهای فهم حدیث که این خود دو مرحله را در ذیل خود دارد :
اولاً: متن اصلی حدیث پیدا شود.
ثانیاً: نسخههای مختلف از متن حدیث پیدا شود.
o فهم متن حدیث : در این بخش نیز پیمودن دو گام طی می شود :
گام اول : فهم معانی لغات
گام دوم : فهم ترکیبات
که نتیجه آن فهم ظاهر متن حدیث است .
o فهم مقصود معصوم (علیه السلام) : این بخش که مهمترین بخش فقه الحدیث است ، نیاز به پیمودن ۵ گام اساسی دارد:
گام اول : جامع نگری با گردآوری قرینه های یک حدیث
گام دوم : یافتن اسباب ورود حدیث
گام سوم : تشکیل خانواده حدیثی
گام چهارم : توجه به احادیث متعارض
گام پنجم : بهره گیری از دستاوردهای بشری
موانع فهم حدیث
موانعی که در فهم حدیث وجود دارد خود به دو دسته اساسی تقسیم میشوند :
الف ) موانع در راه فهم متن حدیث
اشتراک لفظی، تحول زبان، خلط بین معنای لغوی و اصطلاحی یک لغت، خلط بین معنای فارسی و عربی، نادیده گرفتن حروف در ترکیبات، تصحیف و تحریف، تقطیع نادرست.
ب ) موانع در راه فهم مقصود معصوم(علیه السلام)
جستجوی ناقص، پیش فرضهای ذهنی، پیروی از هوای نفس، پیروی از آراء و نظریات خود، ساده انگاری، جمود ذهنی، نادیده گرفتن آهنگ سخن و…
علم مصطلح الحدیث
سومین علمی که در هندسه حدیثی مطرح است ، علم مصطلح الحدیث یا علم درایه می باشد .
درایه در لغت به معنای مطلق علم و آگاهی است.
شیخ بهایی در تعریف این علم، اینگونه بیان میدارد: «عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ سَنَدِ الْحَدیثِ وَ مَتْنِهِ وَ کَیْفیهِ تَحَمُّلِهِ وَ آدابِ نَقْلِهِ.»
ایشان بر این عقیدهاند که علم درایه، علمی است که در آن از سند و متن، چگونگی نقل و آداب روایت حدیث گفتگو میکند.
شهید ثانی هم در کتاب «الرعایه فی علم الدرایه »، علم درایه را این گونه تعریف میکند: علم درایه علمی است که در آن از متن و طرق حدیث (سند)، درست و یا نادرست و مخدوش بودن و یا هر آنچه برای شناخت مقبول و مردود آن مورد نیاز است، بحث میکند.
هدف از یادگیری
با بیانی که گذشت، مشخص شد که این علم، به دانش پژوه این کمک را میکند تا با یادگیری اصطلاحات این علم بتواند احادیث درست و مقبول را از احادیث نادرست و مردود تشخیص بدهد.
شهید ثانی در بیان فایده این علم میگوید: «هدف این علم، شناخت آن احادیثی است که میتوان آنها را پذیرفت و بدان عمل نمود و در مقابل نیز شناخت احادیثی که نباید آنها را پذیرفت، بلکه باید از آنها دوری نمود.»
برخی اشکالی را در جدایی این علم از دیگر علوم حدیثی قابل خدشه می دانند و قائل هستند که اصطلاحاتی که در این علم به طور جداگانه به بحث پرداخته شده است ، باید در همان علم رجال و فقه الحدیث بدان پرداخته شود و نیاز به تاسیس علم جدیدی با عنوان اصطلاحات نیست .
ایشان قائل هستند همانطور که در هر علمی اصطلاحات آن علم در ابتدای همان علم مطرح می شود و بدان پرداخته می شود در علوم حدیثی هم باید اینگونه باشد و لیکن اینگونه درست نیست ، چرا که در علم درایه اینگونه نیست که اصطلاحات دو علم رجال و فقه الحدیث در آن به بحث گذاشته شود بلکه در آن از اصطلاحاتی بحث می شود که به متن و سند برگشته و به رجال و فقه الحدیث مربوط نمی شود .
اصطلاحات در این علم
در این علم به ۵ دسته از اصطلاحات پرداخته می شود که در اینجا به برخی از این اصطلاحات اشاره می شود :
از جمله اصطلاحاتی که در این علم بدان اشاره می شود ، می توان موارد زیر را اشاره نمود :
سند ، متن ، خبر متواتر ، خبر واحد ، شیخ ، طبقه ، حدیث قدسی ، صحابی ، تابعی ، مخضرم ، مسند ، متصل ، مرفوع ، موقوف ، مقطوع ، مضمر ، مشهور ، شاذ (نادر) ، منکر ، مستفیض ، معلق ، نص ، ظاهر ، مشکل ، غریب ، مقبول ، معتبر ، مطروح و …
تاریخ حدیث
یکی از علومی که در کنار فهم و حتّی در پذیرش حدیث به یک عالم حدیثی یاری میدهد، تاریخ حدیث است.
علم تاریخ حدیث، علمی است که به بررسی دورانهای گوناگون حدیثی میپردازد یا به عبارتی دیگر، علمی است که به بررسی دورانهای مختلف حدیثی از حیث نگارش، تدوین و همچنین توصیف فضای صدور حدیث میپردازد.
اهمیّت علم تاریخ حدیث
ائمه معصومین(علیهم السلام) با توجه به نیازی که در جامعه احساس میکردند، اقدام به سخن گفتن مینمودند و هیچ گاه بدون توجه به زمان، کلامی را بیان نمیکردند.
پس آنچه از این سخن فهمیده میشود این است که دانستن زمان بیان حدیث و اینکه کدام یک از معصومین(علیهم السلام)، در چه فضایی آن حدیث را بیان نمودهاند، ما را در فهم آن حدیث بسیار کمک میکند.
در اصل، حدیث همچون رودخانهای در گذر زمان با پدیدههای مختلفی روبرو شده است که با درک آن زمان، میتوان حدیث را بهتر معنا کرده و برداشتهای درستتری از احادیث داشت.
به بیانی دیگر تاریخ حدیث با نگاه تیزبین خود، به تمامی این دوران و فضاهای مختلف حدیثی، یک نگاه کلی را جایگزین نگاه بسیط مینماید.
فوائد تاریخ
فوایدی که از خواندن تاریخ حدیث برای ما پدید میآیند، عبارتنداز:
۱. آشنایی با روشهای آموزشی ائمه(علیهم السلام).
۲. آشنایی با فرهنگهای حدیثی.
۳. آشنایی با مکتوبات حدیثی.
۴. آشنایی با فرقهها و مدارس حدیثی.
تاریخ حدیث شیعه
شاید با خواندن این عنوان در ذهن خواننده این سؤال مطرح شود که چرا تاریخ حدیث شیعه را جدای از تاریخِ حدیثِ مذاهبِ دیگر اسلامی، بررسی مینماییم؟
یکی از مهمترین دلایلی که باعث جدایی بین شیعه و دیگر فِرَق اسلامی به خصوص اهل سنّت شده است، بحث منع از تدوین حدیث در میان اهل سنت است.
منع تدوین حدیث باعث شد تا حدود یک قرن یعنی تا زمان خلافت عُمَر بن عبدالعزیز، اهل سنّت از داشتن کتابها و متنهای حدیثی به دور باشند. اما شیعیان به علت جایگاه مهم حدیث در فهم دین و دسترسی به معصومین(علیهم السلام) در حدود ۲۷۳ سال، از آغاز دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تا ابتدای غیبت صغری به کتابت حدیث اهمیت ویژهای میدادند و حتی در پنهان به امر گسترش حدیث میپرداختند.
امامان شیعه از همان ابتدا، امر به نوشتن حدیث را در میان شیعیان رواج میدادند و یاران خویش را به نوشتن سخنان و کلمات خود، سفارش مینمودند. در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است: « قَیِّدُوا الْعِلْمَ بِالْکِتَابَهِ»
دانش را با نوشتن به بند بکشید.
یا در هنگامی که «ابوشاه یمنی»، یکی از سخنرانیهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را پس از فتح مکّه شنید، از ایشان درخواست کرد که آن سخنان را برایش بنویسد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به یاران خود فرمود: «برای ابوشاه این سخن را بنویسید.»
دورانهای تاریخ حدیث شیعه
تاریخ حدیث شیعه را میتوان به دو دوره عمده تقسیم نمود:
هر یک از این دو عصر نیز خود به زمانهای فرعیتری قابل تقسیم میباشند:
در تاریخ حدیث به طور جداگانه به بخش های مختلف تاریخ حدیث پرداخته و در مورد نگاشته های حدیثی نیز بحث می شود . در کنار مطالبی که در مورد تاریخ حدیث شیعه می شود در این علم در مورد تاریخ حدیث در نزد اهل عامه نیز بحث می شود.
منبع شناسی
عالمان بسیاری در طول سالیان دراز اقدام به جمع آوری احادیث معصومین(علیهم السلام) نمودهاند که شناخت این مجموعههای حدیثی بسیار راهگشای محققین در امور دینی است.
آشنایی با نخستین نگاشتههای شیعه با عنوان اصول اربعمئه و پس از آن انتقال این دسته از معارف به رسالههای موضوعی و پس از آن نگارش جوامع حدیثی، مطلبی است که علم منبعشناسی عهدهدار آن میباشد.
بر محقّقینی که قصد فهم معارف دینی از طریق احادیث اهلبیت(علیهم السلام) را دارند، لازم است به گونه ای درست و دقیق منابع حدیثی را بشناسند تا بتوانند از این منبع عظیم که حاصل همّت عالمان شیعی است، استفاده کامل و دقیق را ببرند.
شناختی که مورد نظر میباشد، عبارت است از: شناخت مؤلف کتاب، اساتید او، مدرسه فقهی و فکری نویسنده کتاب، عصر تاریخی، حوادث اجتماعی و فرهنگی دوران او، چگونگی نگارش کتاب، ضابط بودن نویسنده و بسیاری مطالب دیگر که راهگشای امر تحقیق میباشد.
منبع شناسی علمی است ابزاری، که به تبیین و توصیف هر یک از کتاب های حدیثی پرداخته و سبک و شیوه نگارش هر کدام را با ذکر هدف آن تبیین می نماید.
شاید بتوان این مطلب را بیان داشت که علم منبع شناسی، علمی است که به صورت جزئی، به بررسی کتابها و توصیف آنها میپردازد و به بیانی دیگر یک علم جزئی نگرست.
گرچه رشتههای علمیای که در آن وجود دارد از جمله: نسخه شناسی و… بیان کننده یکسری مباحث کلّی و قاعدهمند است ولیکن نتیجه حاصل از آن یک امر جزئی یعنی شناخت کتابهای حدیثی است.
با بیانی که گذشت، می توان این ادعا را کرد که یکی از ثمرات این علم، آشنایی با کتابهای حدیثی و سبک استفاده از ایشان است به طوری که راحتتر بتوان به مطالبی که خواهان آنیم، برسیم.
شاخههای این علم
برخی از مباحثی که به عنوان زیر مجموعه این علم مطرح میشوند، خود علمی دراز دامن و تخصصی میباشند که ملکه شدن این علوم زمانی بس طولانی را طلب می کند.
این دسته از علوم عبارتند از:
در اینجا لازم است به معرفی مختصری از هر کدام یک از این علوم بپردازیم تا خواننده بتواند بهتر با این علم و شاخههای فرعی آن، آشنا شود.
نسخه شناسی : این علم یکی از علومی است که با آن می توان نسخه های بهتر از یک روایت را انتخاب کرد ؛ نسخه شناسی ، یکی از دانش هایی است که به عنوان مقدمه تصحیح متون به کار گرفته می شود .
فهرست نگاری : دسته بندی کتاب های حدیثی و شناخت نسخه های مختلف از یک کتاب ، خود علمی است که به عنوان فهرست نگاری شناخته می شود .
تصحیح متون : اگر چه این دانش پیشینهای بس کهن دارد ولیکن تصحیح متون بوسیله روشهای علمی و قاعده مند و بعد از آن چاپ با وسایل امروزی، کمتر از ۱۵۰سال سابقه دارد.
در سالیان اخیر بسیاری از متون حدیثی شیعه با این روش، تصحیح و چاپ شدند که از این جمله میتوان به تصحیحاتی که استاد علی اکبر غفّاری بر کتابهایی همانند کافی، تهذیب، کتابهای شیخ صدوق نمودهاند، اشاره کرد.
جمع بندی
آنچه قصد نویسنده از نوشتن این مقاله بود بیان برخی از دانش هایی است که راهنمای کسانی است که می خواهند از احادیث معصومین (علیهم السلام) به عنوان یکی از منابع فهم دین و راه رسیدن به سعادت بهره مند شوند .
در اصل این دسته از علوم ، که در گذر زمان و برخی از ایشان به سفارش اهل بیت (علیهم السلام) تدوین گشته اند ، راه روشن و مشخصی است گریزی از آن برای فهم حدیث نمی باشد و بی تفاوتی نسبت به این دانش ها و عدم بهره گیری از ایشان ، شخص را با نقص د رفهم و اخذ حدیث مواجه خواهد کرد .
این دسته از علوم که خود به دو دسته تقسیم می شدند عبارت بودند از : علم رجال ، که وظیفه اصلیش تمییز راویان ثقه و قابل اعتماد در حدیث از راویان غیر قابل اعتماد و جعل کننده حدیث است ؛ علم فقه الحدیث که با بیان سیر منطقی ما را در رسیدن به مقصود اصلی معصوم (علیه السلام) از کلامش یاری می رساند ؛ علم درایه الحدیث که به بیان اصطلاحات مطرح در کلیه دانش های حدیثی می پرداخت ؛ علم تاریخ حدیث ، که به عنوان علم ابزاری در کنار منبع شناسی راهی برای فهم بهتر احادیث با توجه به دورانهای حدیثی است و در آخر منبع شناسی که گاه سبک شناسی را نیز در کنار آن مطرح می کنند ، به تبیین و توصیف هر یک از کتاب های حدیثی پرداخته و سبک و شیوه نگارش هر کدام را با ذکر هدف آن تبیین می نماید.
منابع
۱. احمد بن فارس بن زکریّا، معجم مقاییس اللغه، قم، نشر اعلام اسلامی، ۱۳۶۲.
۲. بهایی، محمد بن حسین، قم، مکتبه الاسلامیه، ۱۳۹۶ ه.ق.
۳. حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، ۱۳۸۶.
۴. ربّانی، محمد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳.
۵. ربّانی، محمد حسن، سبک شناسی دانش رجال الحدیث، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، ۱۳۸۵.
۶. رحمان ستایش، محمد کاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۵.
۷. رحمان ستایش، محمد کاظم، بازشناسی منبع رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۴.
۸. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۶ ه.ق.
۹. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، امام صادق(علیه السلام)، ۱۴۲۷ ه.ق.
۱۰. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، بیروت، درالکتب العربی، ۱۴۱۴ ه.ق.
۱۱. صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحات آن، ترجمه عادل نادر علی، تهران، اسوه، ۱۳۷۶.
۱۲. صالح، صبحی ،علوم الحدیث و مصطلحه، قم، ذوی القربی، ۱۴۲۸ ه.ق.
۱۳. صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، تهران، منشورات جهان، ۱۳۸۳.
۱۴. طباطبایی، سید محمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه (۱)، تهران، سمت، ۱۳۸۸.
۱۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین ،تهران ،مؤسسه البعثت، ۱۳۷۲.
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، نشر اسلامی ،۱۴۲۸ ه.ق.
۱۷. عابدی، احمد، آشنایی با بحارالانوار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۸.
۱۸. عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، قم، آل البیت(علیهم السلام)، ۱۴۰۹ ه.ق.
۱۹. فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، مکتبه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، ۱۳۶۵.
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، سید جواد مصطفوی، تهران، وفاء، ۱۳۸۲.
۲۱. مؤدب، سید رضا، درسنامه درایت الحدیث، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۳.
۲۲. مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، تهران، سمت، ۱۳۸۵.
۲۳. مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، سمت، ۱۳۸۴.
۲۴. معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، تهران ،کویر ،۱۳۸۷.
۲۵. مهریزی، مهدی ،آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۵.
۲۶. نجاشی، احمد بن علی، الفهرست، قم ،مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۹ ه.ق.
۲۷. نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۲.
۲۸. نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۵.