اولین برخورد
یکی از بهترین معیارها برای تأیید درستی یا نادرستی یک خبر، بررسی کسانی است که آن را برای ما گزارش میدهند.
این امر باعث میشود، در صورت اعتماد به راویان خبر، یقین انسان به درستی خبر بیشتر شود و بر عکس، در صورت عدم اطمینان به نقلکنندگان، باید به صورت تردید به آن خبر نگریست تا بلکه دلایل دیگری برای تایید آن یافت شود.
حدیث هم از این قاعده مستثنی نیست، بلکه به علّت مهم بودن جایگاه حدیث، این قاعده باید با دقّت بیشتری عمل شود تا از نقل غیر احادیث به عنوان سخنان معصومین(علیهم السلام) جلوگیری شود.
علم رجال، علم راوی شناسی
همانطور که در درس پیش گذشت، برای پی بردن به درستی یک سخن به عنوان حدیث معصومین(علیهم السلام) و فهم درست آن لازم است، گفتار را از دو جنبه مورد بررسی قرار دهیم: اول از لحاظ سند و دوم از لحاظ متن حدیث.
علمی که در بررسی سند یک حدیث یعنی تأیید و یا رد راویان آن تأثیر مستقیم دارد علم رجال[۱] میباشد.
علم رجال را اینگونه تعریف کردهاند:
عِلْمٌ یُبْحَثُ فیهِ عَنْ اَحْوالِ الرُّواهِ مِنْ حَیْث اِتِّصافِهِم بِشَرائِطِ قَبوُلِ اَخْبارِهِم وَ عَدَمِه.[۲]
علم رجال، علمی است که در مورد برخی از صفات راویان یک حدیث، از آن جهت که باعث میشود روایات ایشان پذیرفته و یا رد شود، صحبت میکند.
آنچه در اوّلین نگاه به این تعریف به دست میآید، موضوع این علم، یعنی راویان حدیث است و در دومین نگاه اختصاص یافتن علم رجال به بررسی برخی از صفات راویان است نه همه آن صفات.
در این علم به بررسی آن دسته از صفاتی میپردازد که در پذیرش و یا عدم پذیرش روایات ایشان نقش دارد؛ همچون: عدالت، وثاقت[۳]، قوه ضبط حدیث، ولی سایر حالات و صفات ایشان نظیر سیاست مداری، شاعر بودن و دیگر شخصیتهای اجتماعی ایشان مد نظر نیست.[۴] [۵]
یک مثال
حدیث زیر را به دقت بنگرید:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: قَالَ لِی اَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام):
مَنْ تَعَلَّمَ الْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِیماً فَقِیلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ.[۶]
شیخ کلینی (صاحب کتاب اصول کافی) این حدیث را از علی بن ابراهیم قمی و او نیز از پدرش، ابراهیم بن هاشم قمی و او نیز از قاسم بن محمد اصفهانی، او نیز از سلیمان بن داود منقری و او نیز از حفض بن غیاث نقل کرده است؛ که امام(علیه السلام) به او فرمود :…[۷]
در قسمت سند این حدیث نام ۵ تن از راویان ذکر شده ،که این افراد، زنجیره وار این حدیث را از امام صادق(علیه السلام) به دست شیخ کُلینی رساندهاند.
پیداست که عصر مرحوم کلینی (متوفای ۳۲۹ه.ق) که از محدثان قرن چهارم است تا عصر امام صادق(علیه السلام) یعنی سالهای بین ۱۱۴ تا ۱۴۸ ه.ق، بیش از ۱۵۰ سال فاصله دارد.
اگر ایشان نام راویان قبل از خود را برای ما نقل نمینمود و حدیث را بدون سند ذکر میکرد، ما راهی برای بررسیِ درستیِ نسبت دادن این حدیث به معصومین(علیهم السلام) نداشتیم، مگر اینکه با اعتماد به شیخ کلینی; و اینکه او فقط احادیث معصومین(علیهم السلام) را نقل میکند، به احادیث او اعتماد مینمودیم.
ولی آنچه مسلّم است، این برداشت باعث آرامش خاطر ما نمیشود، علاوه بر آنکه ممکن بود او در قضاوت در مورد عدالت، قابل اطمینان بودن راویان و ایمان ایشان دچار اشتباه شده و یا قرینهای بر ضدّ آن پیدا نکرده است.
اما با ذکر سند روایت، این امکان برای ما در این زمان فراهم شده است که با نگاهی دیگر و قرائنی ویژه به بررسی آن اشخاص بپردازیم که آن قرینهها به دست شیخ کلینی نرسیده است.
دایره پاسخ گویی علم رجال
سؤالاتی که با علم رجال میتوان به جواب ایشان دست یافت، عبارتند از:
۱. این شش راوی چه کسانی هستند؟
۲. در چه عصری میزیسته و با چه کسانی هم عصر بودهاند؟
۳. آیا در حوزه عقیده، شیعه بودهاند؟
۴. آیا در حوزه اخلاق، انسانهای عادل یا حداقل راستگو بودهاند؟
با آموختن علم رجال میآموزیم که چگونه به سؤالات بیان شده، پاسخ دهیم.
مبانی نظری و جنبه عملی علم رجال
برای آموختن این علم، لازم است به دو جنبه خاص نظر داشت:
نخست جنبه نظری این علم است که یاد گرفتن برخی از مسائل مورد قبول و پذیرش بین علمای این علم است[۸] و در مرتبه دوم، توجّه به جنبه عملی این علم است، که با مراجعه به کتابهای رجالیای که به بررسی تک تک راویان پرداخته، این امر آموخته میشود.[۹]
آنچه از بیان ذکر شده به دست میآید این است که بخشی از این علم صرفاً جنبه نظری دارد و بخشی دیگر از این علم صرفاً جنبه تحقیقِ میدانی و کاربردی داشته و نیاز به آن دارد که آموزنده این علم، با مراجعه مستقیم به منابع رجالی، شخصیت راوی را مورد نقد و نظر قرار دهد.
اهمیت علم رجال
علمای رجال برای اثبات نیاز به این علم، دلایلی را در کتابهای خویش ذکر کردهاند که میتوان از جمله دلایل ایشان مطالب زیر را بیان نمود :
۱) دستور از سوی ائمه(علیهم السلام)
ائمه(علیهم السلام) که خود راهنمایان انسان به سوی سعادت میباشند، راه به دست آوردن و تشخیص درست سخنان خویش را به ما آموختهاند.
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤال عُمَربن حَنظَله از اختلاف نظر قاضیان که برآمده از اختلاف در به دست آوردن حدیث بود، این چنین میفرمایند:
« حکم آن قاضی که عادل تر، فقیه تر، راستگوتر در حدیث و با تقواتر است را بپذیر و به حکم آن قاضی دیگر توجه نکن.» [۱۰]
اگر چه فرمایش امام صادق(علیه السلام) در مورد صفات قاضی بیان شده است ولیکن این نکته باید مورد توجه قرار بگیرد که قاضیان عصر امام صادق(علیه السلام)، کسانی بودند که راوی احادیث ایشان بوده و بر مبنای احادیث این بزرگواران، قضاوت مینمودند. [۱۱]
۲) وجود جَعلکنندگان حدیث
آنچه پس از بررسی دقیق راویان برخی احادیث به دست میآید، وجود افرادی است که برای اهداف خاص خویش، احادیثی را به دروغ به ائمه(علیهم السلام) نسبت میدادند.
این امر تاریخی بس طولانی دارد، بطوریکه این اتفاق حتی در زمان حیات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز اتفاق افتاده بود و حضرت(صلی الله علیه و آله) به کسانی که احادیثی را به دروغ به ایشان نسبت میدادند، وعده آتش جهنم میدادند.[۱۲]
امام صادق(علیه السلام) در مورد مُغَیره بن سعید که یکی از غالیان[۱۳] زمان حضرت(علیه السلام) بود اینگونه میفرمایند: «مغیره بن سعید در کتابهای اصحاب پدرم، روایاتی را وارد کرد که پدرم آن احادیث را نفرموده بود.»[۱۴]
در جای دیگر حضرت در این موضوع میفرمایند: «ما خانوادهای راستگو هستیم. دروغگویانی بر ما دروغ میبندند تا راستگویی ما را نزد مردم از بین ببرند.» [۱۵]
با نگاه به تاریخ حدیث از این نمونه افراد، بسیار قابل مشاهده هستند و اهمیت علم رجال در اینجا جلوه گری خاصی دارد، چرا که با مذموم خواندن اینگونه افراد به معرفی و عقاید هرکدام از ایشان میپردازد.
۳) اجماع دانشمندان
علمای شیعه و برخی فرقههای مسلمین، در دورانهای مختلف، به نوشتن کتابهایی در علم رجال میپرداختند که این مطلب نشاندهنده ارزش این علم در بین عالمان بوده است.
[۱]. این علم در قدیم به نام جَرْح و تعدیل شناخته میشد. [۲]. جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، مؤسسه امام صادق۷، اول، ۱۴۲۷ ص ۱۳ [۳]. وثاقت به معنای قابل اعتماد بودن یک راوی در بیان احادیث است. [۴]. یکی از علومی که به بررسی زندگی اشخاص مهم در تاریخ میپردازد، علم تَراجّم و یا همان بیوگرافی شناسی است. در این علم از احوال شخصیتها، اعم از علماء و غیر علماء و نیز راویان و غیر ایشان که در تاریخ نقش به سزایی داشتهاند، بحث میکند.ارتباط این دو علم با هم، عموم و خصوص مِن وجه میباشد؛ بدین معنا که این دو علم در برخی از موارد اشتراکی دارند و در برخی موارد اختلافی. آنچه از این تعریف به دست میآید این است اگر شخصی هم از لحاظ تاریخی، شخصیتی مهم و مورد نظر بود و هم جزو راویان احادیث اهلبیت: بود، جزو مشترکات این دو علم است وگرنه اینگونه نیست.
[۵]. از شاخههای علم رجال میتوان معرفه الطبقات، الموتلف و المختلف، المتفق و المفترق، منبع شناسی و تاریخ علم رجال را نام برد [۶]. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۵، ح ۶ [۷]. هر که برای خدا علم را بیاموزد و بدان عمل نماید و به دیگران نیز بیاموزد، در مقامهای بلند آسمان عظیمش خوانند و گویند: آموخت برای خدا، عمل کرد برای خدا و تعلیم داد برای خدا. [۸]. همچون: الفاظ رجالیون برای تعدیل و یا جرح راویان، مبنای توثیق راویان، توثیقات خاص معصومین:، اجماع اصحاب بر وثاقت راویان، راههای حل تعارض بین جرح و تعدیل، مبنای رجالی علمای شیعه و سنی در برخورد با راویان و… [۹]. علم رجال همانند کتاب فرهنگِ لغتی است که واژههایی را که معانی آن برای انسان دشوار است حل میکند.این دسته از کتابهای رجالی که بدین منظور تدوین شدهاند نیز اینگونه عمل مینمایند که در جای خود به معرفی برخی از این کتابها پرداخته خواهد شد.
[۱۰]. وسائل الشیعه، ج ۱۸، کتاب القضاء، باب ۹، ح ۱، ص ۷۵ [۱۱]. کلیات فی علم الرجال، ص ۲۹ [۱۲]. مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّا مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار. (بحارالانوار، ج ۲، ص ۱۶۱) [۱۳]. غالی به معنای کسی است که در مقام امام بسیار غلو میکند و برای او مقام الوهیت قائل میشود. [۱۴]. رجال کشی، ص ۱۹۵ [۱۵]. همان، ص ۲۵۷