تدبری در آیه ۲۶۸ سوره بقره
الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَهً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیم
شیطان شما را از درویشى و بینوایى مىترساند و به زشتکارى و ناشایست- بخل و منع صدقات- فرمان مىدهد، و خدا شما را به آمرزش خویش و فزونى- درخواسته و پاداش- نوید مىدهد و خداوند فراخىبخش و داناست.(ترجمه استاد مجتبوی)
در این آیه می توان این نکات را برداشت کرد :
۱) آیه، آیه ایست در جهت خداشناسی و شیطان شناسی. این شیطان ممکن است در قالب های مختلف پدید آید و انسان را از زوایای مختلف آسیب برساند. اصل این است که انسان این صدا و این نوع دعوت را بشناسد. دو صدا هم بیشتر نداریم یا صدای شیطان یا صدای خدا .
۲) شیطان صرفا یک دعوت کننده است و برخی از چیزها را نشان میدهد و اگر پذیرش باشد امر هم می کند . یعنی گام به گام برای رسیدن به مقاصد خودش گام برمی دارد و در ابتدا امر نمی کند، شیطان به تمام معنا مخاطب شناس است و تا پذیرش نباشد، این کار را نمی کند .
۳) آنچه نادرست است شیطان نشان میدهد در صورتی که از آن سوی هم خدای متعال راه درست را نشان میدهد و کسی نمی تواند بهانه ای داشته باشد که خدا راه را نشان نداده است. در اصل انسان نقاط و پاشنۀ آشیل انسان را می داند و می داند که او از فقر می ترسد به او آسیب می زند. به همین دلیل باید نقاط انسانی که می خواهد به موفقیت و سعادت برسد، نقاظ ضعف خویش را بشناسد تا هر وقت ندایی آمد بداند شیطان است یا غیر شیطان.
۴) فقر و فحشا توامانند و در کنار هم هستند . وقتی که فقرباشد، پذیرش انسان برای فحشاء بیشتر است.
۵) خدای متعال به خوبی ها و به چیزی بیشتر از حقی که ممکن است شایستگی انسان باشد به او می دهد .
فضل به معنای بخشش هر چیزی که وظیفه او نبوده است و زیاده از حد هم هست .[۱] پس این که کسی سخن خدای متعال را مورد توجه قرار می دهد این وظیفه ای را بر دوش خدای متعال نمی گذارد بلکه اگر لطفی هم از سوی خدای متعال است به علت بخشش بی حد و حصر اوست .
۶) علت برتری دعوت خدای متعال برای کسانی که ممکن است سردرگم بشوند همین واسع علیم است .
۷) وسعت بخشش مهم نیست، مهم این است که اگر این را میدهد از روی علم باشد وگرنه محبت زیاد وقتی به کسی شود که از روی علم نباشد خود آسیب زاست .
[۱] . راغب اصفهانى حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم‘ الدار الشامیه – دمشق‘بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.،ص۶۳۹