مقدمه
امروزه و پس از گذشت قرن ها از پدید آمدن دین مسیحیت، آن نیز همچون دیگر ادیان، دچار انشعاباتی در اصل دین شده است که نشان از برداشت های مختلف از آن شده است.
این انشعابات و فرقه ها منحصر به دین مسیحیت نشده است که بتوان حق بودن آن و الهی بودن آن را با این معیارها زیر سئوال برد بلکه در بسیاری از ادیان الهی همچون دین اسلام، پس از پدیدار شدن آن، و به گونه ای گسترده شدن آن دین ، این دست اختلافات نیز بوجود آمد که در نهایت منجر به پدید آمدن فرق و مذاهب گوناگون در بطن دین اسلام شده است.
چرایی این انشعابات را باید در جای دیگر همچون جامعه شناسی دین و نیز جامعه شناسی دینی بررسی کرد که مجالی دیگر را شایسته است.
در قرن های نخستین، سخن از دو فرقه اصلی کاتولیک و ارتدوکس که نمایندۀ دو جریان در کلیسای شرقی و روم بود، پدید آمد ولی در گذر زمان و در پی انحرافاتی که در درون ساختار مسیحیت و کلیسا بوجود آمد، فرقه ای دیگری را در درون مسیحیت رقم زد که تاثیر بسیاری بر روی این دین داشت و توانست بسیاری از مسیحیان را به خود جذب کند.
داستان پدید آمدن پروتستان، در قرن ۱۵ و ۱۶، داستانی نیست که بتوان از آن به سادگی رد شد و آن را مورد توجه قرار نداد؛ بلکه گویی امروزه بی توجهی به پروتستان و تاریخ پدیدار شدن آن، پشت کردن به تاریخ مسیحیت و یکی از سه شاخۀ اصلی این دین است و بی توجه بدان، بی توجهی به یکی از ارکان سه گانۀ دین مسیحیت است.
۱.خاستگاه پروتستان
با توجه به تاریخ پروتستان که یک جریان اعتراض درونی به ساختار کلیسا بود (یعنی این جریان توسط مسیحیان و بزرگان مسیحیت پدید آمد) نمی توان آن را محدود به قرن شانزدهم کرد بلکه این جریان اصلاحی، خاستگاهی بس فراتر از قرن ۱۶ داردکه تاریخ آن را به سده های چهاردهم میلادی و به اعتراضات جان ویکلیف و جان هوس برمی گردد.[۱]
اما این سئوال مطرح می شود که در این مدت زمان، چه اتفاقی افتاد که منجر به اعتراضات درونی در ساختار کلیسا شد؟!
آنچه به اختصار می توان بیان کرد، این می باشد که کلیسا خود را در میدانی وارد کرد که اخلاقیات آن را نداشت و به اصل های دینی آن آشنا نبود و ان عرصه سیاست و قدرت بود. سیاستی که باعث شد، کلیسا ضعف های خود را نپذیرد و هر آن کس که اعتراضی به مبانی علمی و نیز سختاری کلیسا داشت، به راحتی حذف شود و کسی را یارای درگیری با کلیسا و سران آن را نداشته باشد. به عنوان نمونه می توان از درگیری ها و ورود کلیسا به عرصۀ سیاست، درگیری بین کلیسا و فیلیپ چهارم – پادشاه فرانسه در ابتدای قرن چهاردهم- است . نزاع بین فیلیپ چهارم و پاپ بونیفیلس هشتم بر سر قدرت و پول بود که این نزاع تا جایی پیش رفت که مباحثۀ اخلاقی و مودبانه در میان نبود.[۲]
آن سوی این جریان، مطلب دیگری هم وجود داشت و آن عقل گرایی در این عصر است که به جریان پروتستان و انتشار افکار آن کمک رساند. مردمی که برخی از تعارضات را در افکار صاحبان اندیشه خویش در کلیسا دیده بودند دیگر حاضر به اطاعت بی چون و چرا از اربابان دینی خود نبودند و این کمکی بود به پدیدار شدن پروتستان.
۱.۱:جان ویکلیف و جان هوس
شاید بتوان این دو را از زمینه سازان حقیقی پروتستان در طول تاریخ مسیحیت دانست. جان ویکلیف (۱۳۸۴-۱۳۳۰) در انگلستان و جان هوس (۱۴۱۵-۱۳۷۲) در بوهمیا (جمهوری چک امروزی) کسانی بودند که آرزوی آن را داشتند که کلیسا را از کنترل مقامات کلیسایی و از شکل های ویژۀ عبادی و اعتقادنامه های پیچیده و آزمون عقیدتی آزاد سازند. [۳]
اما پیشنهاد ایشان برای اصلاح ساختار کلیسا چه بود؟
آنچه اشتراک اساسی بین این نهضت و نهضه پروتستان بود، در همین ساختار کلیسا بود؛ ویکلیف قائل بود که مرجعیت دینی، شایستۀ افراد شریف است و افرادی که از لحاظ اخلاقی ضعف هایی را دارند، شایستۀ این مرجعیت دینی نیستند. آنها همچون پروتستان ها، قائل بودند مرجعیت باید به کتاب مقدس برگردد و هر آنچه که می خواهید بپذیرید باید در بطن کتاب مقدس وجود داشته باشد.
هوس هم متاثر از ویکلیف، همین افکار را ترویج می کرد که در نهایت به جرم بدعت به دادگاه برده شد و در سال ۱۳۱۵ میلادی بر سر چوبه دار رفت . نهضت این دو، زمینه را برای نهضت اصلاح پروتستان، هموار کرد.
۱.۲: نهضت شوراگرایی
جدای از دو نهضت جان هوس و ویکلیف، نهضت اصلاحی دیگری نیز پدید آمد که او نیز یک اصلاح داخلی بود که ناشی از شکاف بزرگ غرب بود. آنچه به عنوان گزاره بسیار مهم در خاستگاه پدید آمدن پروتستان و در نهایت پدید آمدن فرقۀ لوتری ها شد، مبحث رنسانس و انسان گرایی بود.[۴]
در اصل انسان محوری، در اثر کنش بین سیاست و دین در عرصۀ کلیسا در قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی پدید آمد که با واکنشی به مفاهیم قدیمی همچون انسانیت، فرهنگ، آرمان ها و تقدیر بود و هدف ایشان احیای دوباره سرچشمه های نوعی زندگی که در اسناد قدیم یونانی و رومی عرضه شده بود.[۵]
این نکته را نیز باید توجه داشت که هیچ یک از محققان عصر رنسانس برای از بین بردن مسیحیت و یا تشویق آدمیان به بت پرستی و غیر خدا پرستی کوشش نمی کردند بلکه معتقد بودند که با کاوش در سنت های قدیمی می توان عقاید مسیحیت را مستحکم کرد.
در این میان سخن بسیار می توان در مورد عصر تجدد و نیز انسان گرایی بیان داشت که مجال دیگری را می طلبد.
۱.۳: پروتستان و نهضتی اعتراضی – اصلاحی
با بازنگری به تاریخ پروتستان چهار نهضت خودنمایی ویژه ای دارد: نهضت لوتری، نهضت اصلاحی تسوینگلی و کالوینی، نهضت تئودور (انگلیکن ها) و نهضت رادیکال (آنابپتیست ها).
در این میان آنچه به عنوان وجه مشترک تمامی این چهار نهضت می توان بیان کرد، مخالفت ایشان با عقاید سنتی کلیسای کاتولیک رومی دربارۀ ماهیت نجات، کلیسا و مرجعیت دینی است.
در ادامه به طور مفصل به معرفی نهضت نخست، یعنی نهضت لوتری های و نیز فرقه ای که از این نهضت پدید آمده است، می پردازیم.
۲. فرقه لوتری ها
هر نهضت موثری که در میان جامعه پدید می آید، ناگزیر بنیانگذار و یا بنیاگذارانی دارد که به اعتراض به افکار حاکم در جامعه و نیز وضع موجود پرداخته اند. نهضت لوتری هم از این امر مستثنی نبوده و در دل خود رهبری را دارد که در تاریخ مسیحیت بسیار دارای اهمیت می باشد .
شخصی که خود اول سنت گرای مسیحی بود و به مرور از این نگاه خود چرخش می کند و با اعتراضات و تفکرات خویش به سمتی پیش می رود که در ابتدا جریان پروتستان و در نهایت منجر به پدید آمدن فرقه ای به نام لوتری ها می شود.
لوتر، شخصیتی است که در عرصۀ دینداری مسیحیت ظهور یافت و اعمال و شخصیت رفتاری او عبرت آموز بود. او کسی است که توانست با دلیری و استقامت خویش، چرخشی را در افکار نادرست کلیسا بوجود آورد که کسی را یارای انجام آن نبود. او به مانند دیگر مصلحان دینی که سعی در خرافات زدایی از ارکان دین دارند، سختی هایی را به جان خرید که باعث شد از او قهرمانی اصلاح گر در زمان خویش و در نیز در طول تاریخ بسازد.
اندیشۀ لوتر، آنگونه بود که محدودۀ خاصی را تحت تاثیر قرار دهد بلکه اندیشۀ او بر همگان به گونه ای تاثیر گذار بود و موجب پدید آمدن دغدغه ای در همۀ روشن اندیشان گشت؛ چرا که مسئلۀ او، مسئلۀ دین بود و انحرافات پدید آمده در دین در سایه شعایر دینی و فهم های دینی.
زندگی او مورد ستایش و گاه مورد اهانت بسیاری قرار گرفت تا آنجا که در سال ۱۵۲۹ میلادی، یوهانس کوشلائوس، اولین کسی که به زبان لاتین و آلمانی شرح احوال لوتر را نوشت، بر لوتر به عنوان اژدهایی هفت سر، که از تخم شیطان برآمده است، کلمات انتقادی ای راند.[۶]
۲.۲: شرح احوال لوتر
۲.۲.۱: تولد او
لوتر، در دهم نوامبر سال ۱۴۸۳ میلادی در شهر آیسلبن آلمان به دنیا آمد.[۷] او فرزند یک معدن کار بود. او پس از تولدش در عید سنت مارتین (همان مارتین مقدس) غسل تعمید یافت و در زندگی ای با سبک و گرایش مسیحی قدم گذاشت و عضوی از جامعۀ مسیحی گشت.
۲.۲.۲: دوران تحصیل او
در مورد او سخن بسیار می توان بیان داشت ولی آنچه در برش تاریخی زندگی او اهمیت دارد، دوران تحصیل او و چرخش فکری است که در این زمان پدید آمد. او یک راهب مسیحی بود .[۸]
لوتر استاد کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ بود که تاثیراتی نیز از انسان گرایی آلمانی نیز گرفته بود.[۹] مارتین لوتر در دانشگاه ارفورت، آغاز به تحصیل نمود؛ در ابتدا دانشکده ادبیات را انتخاب کرد و سعی داشت حقوق دان شود ولی در ادامه به مطالعۀ الهیات در دیر محلی آگوستین مشغول شد. در سال ۱۵۱۲ میلادی به مقام استادی مطالعات کتاب مقدس در دانشگاه ویتنبرگ نائل شد.[۱۰]
۲.۲.۳: لوتر و تغییر اندیشۀ او
نقطۀ مرکزی هدف اعتراض لوتر، تفسیر کتاب مقدس نبود، بلکه نقطۀ اصلی اعتراض او متوجه سوء استفادۀ از نظام قدیمی مربوط به نجات و دین داری رایج بود. اعتراض مستقیم لوتر به یوهان تنزل (۱۵۱۹-۱۴۷۰)، راهبی از فرقۀ دمینیکن بود که توان زیادی در عفونامه فروشی کلیسایی در شهری نزدیک شهر محل تدریس لوتر یعنی ویتنبرگ داشت.[۱۱]
در طی سال های تحصیل لوتر، نگاه کلامی او، دستخوش رشته ای تحولات به خصوص در موضوع آمرزیدگی، عفو و بخشش داشت. آنچه سرمنشاء این تحولات بود، مطالعۀ او بر روی کتاب مقدس و نیز تدریس او در دانشگاه بود. اما اولین اعتراض او بر علیه آمرزش نامه ، در سال ۱۵۱۷ میلادی و به هنگام انتشار مواد ۹۵ گانۀ خود مورد توجه همگان قرار گرفت.
آنچه این اصلاح گری لوتر را بیشتر جلوه گر می نمود، سه رسالۀ او در سال ۱۵۲۰ میلادی بود که مقام اصلاح گری الهیاتی او را هویدا و آشکار می کرد. لوتر در سه رسالۀ «استمداد از اشراف مسیحی ملت آلمان»[۱۲] از اهمیت اصلاح کلیسا سخن گفت و در ادامه او به نوشتن رساله ای به نام «اسارت بابلی کلیسای مسیحی»[۱۳] پرداخت که تکمیل کنندۀ افکار او در این زمینه بود.
او در این نوشتار انجیل را در اسارت افکار راهبان و کشیشان بیان کرد. او اعتقاد داشت که کلیسای قرون وسطی، انجیل را در نظام پیچیدۀ کشیشان و آئین های مقدس، زندانی کرده است.
آخرین نوشتار او به نام «آزادی فرد مسیحی» [۱۴]به بررسی پیامدهای آموزۀ آمرزیدگی به وسیلۀ ایمان در زندگی مسیحی پرداخت.
برخی بر این باور هستند که اعتراض لوتر بر ضدعفونامه فروشی تا حدی الهام گرفته از نفرت او از اعمال آرزومندانۀ و نیز فهم جدید او دربارۀ حیات مسیحیت بود که این چیزی جدای از آن عصر رنسانس و انسان گرایی نبوده است.
مگر کلیسای عصر لوتر چه نگاهی در مورد انسان داشت که اعتراض لوتر را به همراه داشت؟
آنچه کلیسای کاتولیک آموزش می داد آن بود که انسان به واسطۀ ایمانی که در اعمال نیکش پدید آمده است، به نجات رسید. آنچه در این میان بسیار نادرست بود و به گونه ای القاء کلیسا دانسته می شد آن بود که بسیاری از مردم دربارۀ رابطۀ ایمان و عمل در فضایی آکنده از ملزمات اعمال دینی، همچون زیارت ها، یادمان ها و عفونامه فروشی ها دچار حیرت شده بودند. این تحیر و شگفتی به گونه ای بود که از خود می پرسیدند آیا عملشان به گونه ای هست که شایستۀ بهشت باشند و آنچه باعث آرامش ایشان می شد آن بود که عفونامه فروشی ها به صورتی معامله با خدا بود که در مقابل مالی که به کلیسا می پرداخت، از خشم الهی بر علیه او کاسته می شد و با آن آرامش ذهنی و روانی را به دست می آوردند.[۱۵]
۲.۲.۴: وفات لوتر
در نهایت او در ۱۸ فوریه ۱۵۴۶ میلادی، در شهر آیزلبن هنگامی که از خانۀ خویش دور بود، جان سپرد. او در حالی جان سپرد که گزارش هایی سراسر تهمت، خبر از آن می داد که او در عین کفر و نکبت و نومیدی مرده است.
پیکر لوتر از شهری به شهر دیگر به همراه محافظان و با رعایت احترام شخصیت او، انتقال یافت و پس از دو روز در شهر ویتنبرگ، پایتخت فرهنگی ایالت ساکسونی، کفن و دفن شد. [۱۶]
۲.۳: فرقه ای به نام لوتری ها (کلیسای لوتری)[۱۷]
۲.۳.۱: وجه نامگذاری این فرقه
در ابتدا، این فرقه به نام لوتری ها شناخته نمی شد بلکه مخالفان لوتر این نامه را به این فرقه دادند و بعدها از سال ۱۵۳۰ میلادی پیروان او که خود را وابسته به لوتر می دانستند، این نام را برای خود پذیرفتند. در اصل لوتر قصد تاسیس یک کلیسای جدید نبود و هنگامی که کلیسای روم دچار تجزیه و افتراق شد او گروه های محلی لوتری را به عنوان موسسان یک کلیسای جدید تلقی نکرد و حتی در نوشته های او تنها عنوان «کلیسای ما» یا «کلیسای اینجا» به کار برده شده است نه کلیسای لوتری و بعدها نیز پیروانش نام «انجیلی ها» یا «کلیسای انجیلی» را برای خود انتخاب کردند . همزمان با جنگ های ۳۰ ساله عنوان کلیسای لوتری از سوی عموم آنها پذیرفته شد.
۲.۳.۲: گستره این کلیسا
این فرقه از زادگاه خود «ساکسونی» به مناطق وسیعی حتی آمریکا گسترش یافت که در پایان به حضور این فرقه در آمریکا نیز اشاره خواهد شد.این فرقه ابتدا در آلمان، بعد در اسکاندیناوی و از طریق مهاجرت برخی از پیروان لوتر به آمریکا رفت.
۲.۳.۳: جامعۀ آماری کلیسای لوتری
تعداد پیروان فرقۀ لوتری ها در جهان، به ۶۸ میلیون می رسد. بر اساس آمار سال ۱۹۵۰ میلادی، در آلمان ۳۷ میلیون نفر، در اسکاندیناوی ۱۸ میلیون نفر، در ایالت بالتیک دو میلیون نفر لوتری زندگی می کنند.[۱۸] در هنگری نیم میلیون نفر، در اتریش و چکسلواکی ۴۰۰ هزار نفر، در لهستان و رومانی در حدود ۲۰۰ هزار نفر، در روسیه تقریبا صد هزار نفر، در یوگسلاوی یک کلیسای کوچک لوتری و در سوییس و هلند اقلیت بسیار کوچکی از لوتری ها وجود دارد . در حدود یک چهارم از یک میلیون نفر پروتستان در فرانسه، لوتری هستند.
برخی کشورها، همگی ایشان لوتری هستند؛ همچون کشورهای اسکاندیناوی.
در اروپای مرکزی اساساً آلمان و گروه های آلمانی زبان، لوتری هستند. لوتری های آلمان، اتریش و هلند در قرن هفدهم به امریکا مهاجرت کردند. در قرن هجدهم، یک مبلغ آلمانی به نام هنری ملشویرمولینبرگ (۱۷۸۷-۱۷۱۱) برای تبلیغ مسیحیت و نیز سامان بخشیدن به سازمان لوتری ها به آمریکا رفت. در ابتدای قرن نوزدهم، بسیاری از لوتری ها در ناحیۀ آمریکا به منطقۀ وسیع تر آمدند و در سراسر آنجا پراکنده شدند که مهمترین مشکل ایشان در حفظ میراث آلمانیشان بود یا اینکه باید گرایش پیدا کنند به سمت فرهنگ آمریکا.
در رتبه بندی، کلیسای لوتری چهارمین کلیسای بزرگ ایالات متحده است که با بیش از شصت میلیون مسیحی، پس از کلیساهای کاتولیک روم، بابتیست ها و متدیست ها قرار دارد.
در سمت آسیای شرقی نیز کلیساهای چین با حدود ۵۲ هزار عضو و در هند با ۵۰۰ هزار عضو مسیحی وجود دارد.
۲.۳.۴: شاخصه های فرقۀ لوتری ها
این ویژگی ها را می توان در این فرقۀ اصلاح گرا مشاهده کرد:
- اولین ویژگی این فرقه، راه میانه ایست که این فرقه در جهان مسیحیت دارد. علت این امر آن است که این کلیسا از یک سو با کلیساهای کاتولیک رومی و ارتدوکس در نظامات کلیسایی، عبادات، اخلاقیات و بسیاری از اصول دکترینی هماهنگی دارد و از سوی دیگر با کلیساهای اصلاحی و گروه های بنیادگرا نزدیک است.
این فرقه سعی دارد تا در مقایسه با کاتولیک روم، خود را به عنوان یک مذهب شخصی که هر مسیحی را در موضوعات مذهبی با نقادی تربیت می کند، نشان دهد.
از اینکه گفته می شود فرقۀ لوتری، راه میانه ای بین کلیسای کاتولیک و انتوسیازم ها، این است که لوتر بر خلاف انتوسیازم ها که روی نور باطن یا ندای وجدان تاکید می کنند بر روی نیروی مطلق «کلمۀ خدا» تاکید داشت. او محتاطانه راهی بسیار معتدل را از میان آن دو انتخاب کرد.
اما جدای از این مطالب، این فرقه روی مسئله «فیض» و «فدیه» راه میانه ای بین در بین آن دو فرقه ندارد بلکه در این میان خود دارای نظریه قطعی و یک جانبه است که برخی از حوزه های الهیاتی و کلامی مثل حوزۀ انگلیکن ها مشکل می توانستند آن را بپذیرند.
- دومین ویژگی ای که می توان برای این کلیسا و این فرقه نام برد آن است که فرقۀ لوتری یکی از فرقه هایی است که بنیان اعتقادی خویش را بر عشای ربانی، نظام کلیسایی و نیز اخلاقیات تقدم مطلق می دهد. شما در مورد این مسائل به طور مستقیم نمی توانید در سخنان و اعتراضات لوتر ببینید بلکه این مسائل، فرعیاتی بود که به مرور بر صحبت های او بار شد و به عنوان اصلی از اصول فرقه لوتر و بالتبع کلیسای او شد.
این تبعات به گونه ای بود که اختلاف افکار او را با کلیسای کاتولیک روم شرقی بسیار کرد.
در عشای ربانی، مورد اختلاف او با زوینگلی نیز مطلبی است که می تواند بسیار مورد توجه قرار بگیرد که در کنفرانس ماربورگ در سال ۱۵۲۹ میلادی بروز کرد.
- اصل رسمی در این فرقه متکی به پذیرش کتاب مقدس به عنوان تنها منبع است و اصل اساسی آن، دکترین نجات است.
در این میان باید توجه داشت که کتاب مقدس، در زندگی کلیسایی، تنها منبع و ماخذ نیست؛ زیرا کلیسای لوتری نیز اعتقادنامه های کلیساهای پیشین و اسناد اعترافی را نیز به رسمیت می شناسد.
مطلب دیگری که در این میان نیز وجود دارد، این است که به موجب نظر لوتر کلیۀ بخش های کتاب مقدس از نظر ماخذ یکسان نیست. او بین متون مقدس، میان آنچه به مسیح اشاره دارد و آنچه به او مربوط نیست، فرق واضحی می گذاشت.نتیجه ای که از این امر عارض می شود آن است که نباید فی الفور حقانیت معتقدات مذهبی، آداب و رسوم کلیسایی را با مراجعه به فقرات کتاب مقدس یافت.
- این بسیار نادرست است که لوتر، فهم کتاب مقدس را در دست عوام قرار داد و به هر کس آزادی فهم آن را داد تا هر آن کس که می خواهد و به هر روشی که در دل دارد و یا بدان رسیده است، کتاب مقدس را تفسیر کند.
علت بیان این امر آن است که لوتر خود الهیات دان مسیحی است و می داند که انحراف این امر بسیار زیادتر است از وقتی که کلیسا تنها منبع فهم کتاب مقدس است.
آنچه به عنوان مشخصه این فرقه می توان در ارتباط با کتاب مقدس به دست آورد آن است که در کلیسای لوتری، مطالعۀ تفسیر، صرفا به عنوان یک اصل اجتناب ناپذیر در تعلیم و تربیت الهی به شمار می رود که یکی از نتایج آن این شد که مراکز الهیاتی در ناریح کلیساهای لوتری از رونق خاصی برخوردار شدند.[۱۹]
- ویژگی چهارم، اصل اساسی «تبرئه از طریق ایمان» است. آنچه در این اصل و اساس و به نوعی در این ویژگی می توان به طور واضح مشاهده کرد، اعتقاد بدبینانه نسبت به انسان که از تباهی مطلق انسان سخن می گوید. در ا ین نظریه اینگونه بیان می شود که انسان قدرت ندارد که رضایت خدا را جلب کند و پدید آمدن تبرئه را مطلقاً مربوط به خدا می داند، بدون اینکه ایده انسان و اراده او در این میان نقشی داشته باشد.
انسان سقوط کرده و به غیر تباهی راهی ندارد به غیر اینکه خدای متعال به او فیضی رساند.حتی او توان این را نیز ندارد که خود را شامل فیض الهی کند و در این مورد نیز باید خدا به او مددی برساند. آنجه باعث رسیدن به این فیض و تبرئه از گناه می شود، ایمان است.
- در مسلک لوتری میان شریعت و بشارت در کلمه خدا، فرق اساسی وجود دارد. شریعت در افکار لوتر نه تنها شامل ده فرمان با قوانین عهد عتیق به طور کلی می شود بلکه کلیۀ دستوراتی که در عهد جدید است و هر کلامی که به دل انسان القاء می شود معنای امر و نهی الهی را دارد و به نوعی جزو شریعت می شود ولی بشارت شامل جریان تبرئه در مسیح که در عهد جدید آمده است، می شود .
آنچه در این میان بعد از بیان مفاهیم به دست می آید این است که شریعت با اعمال مسیحیان ارتباط دارد و بشارت با ایمان ایشان که یک امر قلبی است که این دو امر دینی در وحی هم به دو گونه می باشند گرچه یک منبع دارد و آن نیز خداست. این تفاوت بارها هم توسط لوتر و هم در اسناد اعترافی تکرار شده است.
گاه این تفاوت در کارکرد و نوع عملشان در کلیساهای لوتری قابل رویت است. چرا که شریعت هدف دیگری در کنار ایجاد آگاهی از گناه نیز دارد.
- کلیساهای لوتری اینگونه عقیده دارند که جهان را اصلاح ناپذیر می دانند. آنها به گونه ای امید بخشیدن تلاش های آدمیان برای اجرای قوانین سلطنت خدا بر روی زمین را بی ثمر می دانستند و آن را امری بی فایده می دانستند که سودی در آن نیست و این امر نیز تحقق پیدا نمی کند.
شاید بتوان این امر و ریشۀ آن را در بدبینی آنها نسبت به جهان دانست.
آثاری که در این زمینه بوجود آمد این است که در کشورهای لوتری کلیسا خود را موظف می دانستند تا حد زیادی از زندگی سیاسی کناره بگیرند و در این مورد مسئله خودمختاری حکومت را مورد تاکید قرار دادند. آنها وظیفه کلیسا را وعظ حاکمان در مورد قوانین الهی می دانستند اما نباید در تصمیمات آنها دخالت کرده و نیز نباید خواسته های خود را به این حاکمان دیکته کنند.
- ویژگی ای که در این میان به عنوان شاخصه اصلی این فرقه هست که باز به نوعی آن را از دیگر فرق مسیحی و نیز پروتستانی جدا می کند، بحث غیر رهبانی بودن این فرقه هست که با دید مثبتی که به ارزش های جهانی دارد، مشخص شده است.
نظر بدبینانۀ این مکتب نسبت به اصلاح ناپذیری جهان با تاکید شدید آن روی «نظام آفرینش» تعدیل می شود. توجه به امر ازدواج و نیز داشتن زندگی خانوادگی از ویژگی های این فرقه و کلیسای لوتری است.
ایشان قائل بودند که کار روزانه هنگامی که با صداقت، عشق و ایمان همراه باشد خود شغل الهی خواهد بود. نظر او این است که انسان نمی تواند تنها خدا را در شغل خود عبادت کند، بلکه باید در شغل دنیایی خود نیز او را عبادت کند.
- یکی دیگر از ویژگی های این کلیسا که به نوعی نشان از اعتدال آن است، عمل شعاری است. این فرقه راهی میانه را بین کلیساهای جناح راست که به گونه ای روی مراسم و تشریفات شعاری تاکید داشتند و نیز کلیساهای جناح چپ که غیر شعاری اند را برگزیده بودند.
گرچه امروزه شعایر در کلیساهای لوتری نسبتاً در درجۀ پایین تری قرار دارد. در اسناد اعترافی روی شعائر تاکید زیادی شده و به موضوعیت آنها اهمیت قابل ملاحظه ای داده شده است.
تعمید و آیین مقدس عشای ربانی دو شعاری است که در کلیسای لوتری به رسمیت شناخته می شود.لازم بودن تعمید کودک هفت ساله در اصل نهم اعتراف نامۀ آوگسبورگ آورده شده است.
- دهمین ویژگی به گونه ایست که به تفاوت این فرقه و دیگر فرقه های اصلاح گر پروتستان اشاره دارد و آن محافظه کاری این کلیسا به سازمان کلیساست. عشای ربانی در این کلیسا همانند کلیساهای کاتولیک رومی برگزار می شد به خلاف روش و گونه ای که در دیگر فرقه های اصلاح گر پروتستان وجود داشت.
مجسمه ها و تمثال هایی از وقایعی که در کتاب مقدس، در کلیساهای لوتری وجود داشتند و امروزه در اروپای مرکزی یک کلیسای لوتری را همواره می توان به خاطر وجود صلیب در آن از کلیساهای اصلاحی بازشناخت.
- در این فرقه، کلیسا به عنوان جماعتی از مقدسان که در آن انجیل به طور خالص تدریس می شود و شعارها به درستی اجرا می شود، شناخته می شود.[۲۰] با این نگاهی که این جماعت به کلیسا دارد، کلیسا نمی تواند با هیچ سازمان کلیسایی و توسط برخی از افراد خصوصی شود بلکه هر جا که مسیح موضوع وعظ قرار گیرد همان جا کلیسا می باشد حتی اگر آن جماعت کاتولیک روم باشد.
۲.۳.۵: متون فرقۀ لوتری
اسناد اعترافی، یکی از متونی است که در نزد لوتری ها دارای ارزش خاصی است. مفهوم واقعی اسناد اعترافی یا مجموعۀ معینی از اسناد مکتوب، که متضمن دکترین رسمی کلیساست، برای نخستین بار در مراکز لوتری پدید آمد. از میان بحث هایی که پس از مرگ لوتر به منصۀ ظهور رسید، فرمانروایان آلمانی پیرو لوتر چنین مجموعه هایی را برای کلیساهای ملی خود به وجود آوردند. [۲۱]
در این میان «فرمول کنکورد» هم در سال ۱۵۷۷ میلادی خود را آشکار کرد و آن در پی توافقی بود که در میان پیروان معتدل لوتر در همان سال پدید آمد. فرمول کنکورد[۲۲] به امور زیر به عنوان اسناد اصلی متضمن خلاصۀ دکترین کلیسا تحت ماخذیت عالی متون مقدس برمی گردد. این منابع عبارتند از :
- سه اعتقادنامۀ کاتولیک
- اعتراف نامۀ آوگسبورگ (نسخۀ اصلی سال ۱۵۳۰ میلادی)
- دفاعیۀ اعتراف نامۀ آوگسبورگ
- اصول شمالکالدیک
- سئوال و جواب های مختصر و مفصل لوتر.
از میان این پنج کتاب ، «اعتراف نامۀ آوگسبورگ» از اهمیت بیشتری در نزد ایشان برخوردار است و به عنوان ماخذ دکترینی قطعی در کلیۀ کلیساهای لوتری جهان به رسمیت شناخته شده و از سال ۱۵۳۰ میلادی همواره یک اظهارنامۀ قابل اعتبار و مورد اطمینان از تفسیر مسیحیت از دیدگاه لوترنیسم محسوب می شده است.
این متن، شامل فرمول های کلاسیک تفسیری مسیحیتی است که از سوی نهضت اصلاحی تعلیم داده شده است: دکترین انجیلی دربارۀ تبرئه، ارتباط آن با اعمال نیک، دکترین کلیسا و شعارها و موضع گیری جدید در مورد ازدواج و وظایف زندگی دنیوی.
بعدها خود فرمول کنکورد را اعتلا بخشیده تا درجۀ یک سند اعترافی به آن ارزش بخشیده و به محتوای آن توسط الکتور ایالت ساکسونی و الهی دان آنان، مطالبی را بخشیدند. فرمول کنکورد در سال ۱۵۸۰ میلادی توسط ۵۱ حاکم مطلق، ۳۵ شهرنشین و ۹۰۰ الهی دان به امضاء رسید و منتشر گشت.
آنچه در این میان مهم است اعتبار این کتاب در نزد همگی لوتری هاست. کتاب کنکورد یک معیار دکترینی الزام آور برای کلیساهای ملی آلمانی است. این کتاب در آن زمان از سوی کلیسای سوئد به عنوان منبعی مقدس پذیرفته شد، ولیکن کلیساهای دانمارک و نروژ آن را هیچگاه به رسمیت نشناختند. در دو کشور دانمارک و نروژ، تنها نسخۀ اصلی « اعتراف نامۀ آوگسبورگ» و سئوال و جواب مختصر لوتر، به عنوان تنها ماخذ و اصلی ترین ایشان، مورد توجه قرار گرفت.
«فرمول کنکورد» برخی از عقاید اصولی را که مورد بی توجهی و بدون بررسی به آوردندگانش و ماخذ آن آورده شده بود را مورد انکار قرار داد و در این میان نیز افرادی بودند که به طور علنی آن را مورد انتقاد قرار داده بودند.
۲.۳.۶: نظریات خاص لوترنیسم
برخی از افکار خاص این فرقه را می توان موارد زیر دانست:
- استخلاص و تبرئه به وسیلۀ ایمان است.
- ایمان محصول فعالیت انسان نیست بلکه هدیه ای است از طرف خدا از طریق کلمه اش.
- انسان دارای آزادی اخلاقی است.
- طبیعت انسان به واسطۀ گناه نخستین، کاملاً فاسد شده است و نجات تنها بر اساس فیض خدا استوار است.
- هر نوع کوششی در بررسی تدابیر مخفی خدا، محکوم است.
- مسیح در عشای ربانی حضور حقیقی دارد و حضور او معنوی نیست بلکه او حضور واقعی و حقیقی دارد و نان و شراب، خون و گوشت مسیح است. بدن و خون مسیح از طریق یک پیوند تقدیسی با نان و شراب متحد می شود.
- عبادت روز یکشنبه لوتری ها بر اساس عشای ربانی کاتولیک روم .[۲۳]
۲.۳.۷: تغییر در عبادات
لوتری ها تغییراتی را در عبادات به وجود آورده است که به گونه ای عبادات این فرقه را از دیگر فرقه ها متمایز کرده است. این تغییرات در عبادات عبارتند از:
- در این فرقه هر کس می تواند عبادت خود را به زبان بومی خویش انجام دهد.
- بخشی از عبادت وعظ است که بخشی از این فرقه را نیز تشکیل میدهد.
- سرود خوانی بخش دیگری است که این فرقه به عبادات خویش افزوده است. در دیگر فرقه ها ممکن است سرود خوانی دسته جمعی انجام بشود ولی این عمل در این فرقه، ضروری است.
- آنچه که از عبادت ها در این فرقه حذف شده است، دو عبادت کلام مقدس با دعای قربانی است.
منابع
- آلیستر مک گراث، درسنامۀ الهیات مسیحی، ترجمه: بهروز حدادی، قم، انتشارات: ادیان و مذاهب، اول، ۱۳۸۱.
- اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه: محمد باقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، سوم، ۱۳۸۷.
- مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه: حسن قنبری، قم، انتشارات: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، اول، ۱۳۸۱.
- می مکنیرولیندوارد، مارتین لوتر، ترجمه: آرمینه پتروسیان، تهران، انتشارات: نورجهان، اول، ۱۳۳۶.
- هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ترجمه: فریدن الدین رادمهر و ابوتراب سهراب، تهران، نشر چشمه، اول، ۱۳۸۵.
- مارتین لوتر اصلاح گر کلیسا، ترجمه: فرید الدین بدره ای، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۸۳.
- . Cambridge illustrated history religion. John bowker . the pitt building . trumpington . street cambridgw cb2. United kingdow. First edition. First published
[۱]. مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه: حسن قنبری، قم، انتشارات: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱، اول، ص ۱۶۷. [۲]. همان، ص ۱۶۵. [۳]. همان، ص ۱۶۷. [۴]. همان، ص ۱۷۲. [۵].همان، ص ۱۷۳. [۶]. هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ترجمه: فریدن الدین رادمهر و ابوتراب سهراب، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۵، اول، ص ۲۵. [۷]. می مکنیدو لیندوارد، مارتین لوتر، ترجمه: آرمینه پتروسیان، نشر: نورجهان، تهران، ۱۳۳۵، اول، ص ۱۱.
مارتین لوتر، اصلاح گر کلیسا، ترجمه: فریدون بدره ای، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، پنجم، ۱۳۸۳، ص۴
[۸]. Cambridge illustrated history religion. John bowker . the pitt building . trumpington . street cambridgw cb2. United kingdow. First edition. First published. p: 251. [۹]. مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ص ۱۷۷. [۱۰]. آلیستر مک گراث، درسنامۀ الهیات مسیحی، ترجمه: بهروز حدادی، قم، انتشارات: ادیان و مذاهب، ۱۳۸۱، اول،ج ۱، ص ۱۳۱. [۱۱]. پیشین، ص ۱۷۷. [۱۲].appeal to the Christion nobility of the german nation [۱۳] . babylonion capavity of the christiab church [۱۴] . the liberty of a christian [۱۵]. مری جوویور، درآمدی به مسیحیت، ص ۱۷۹. [۱۶]. هیکو ابرمان، لوتر مردی میان خدا و شیطان، ص ۲۹ . [۱۷].lutheran church [۱۸]. اینار مولند، جهان مسیحیت، ترجمه: محمد باقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۷، سوم، ص ۲۶۳. [۱۹]. اینار مولند، جهان مسیحیت، ص ۲۷۲. [۲۰]. همان، ص ۲۸۱. [۲۱].همان، ص ۲۸۱. [۲۲].the formula of concord [۲۳].همان، ص ۲۹۳-۲۹۶.