۴ مهارت لازم برای جوانان جویای موفقیت
زندگی موفق، به راحتی دست یافتنی نیست و باید برای رسیدن بدان تلاش کرد، مهارت های لازم را به کار گرفت و به سعادت و خوشبختی رسید. در یک نگاه کلی، چهار مهارت می تواند در رسیدن به موفقیت نقش ویژه ای داشته باشند.
1.مهارت درک موقعیت
انسان موفق کسی است که قبل از قدم برداشتن در راه موفقیت و نیز قبل از ترسیم نقشه راه برای رسیدن به مقصود خود، آنچه را که دارد ارزیابی می کند و آنچه را که باید به دست بیاورد نیز برآورد می کند.
مهارتهای زندگیstyle of life)) همان نقشه راهی است که میتواند راهگشای فرد برای رسیدن به این موفقیت باشد که بدون توجه به پیش نیازهای آن، به کارگیری آن نقشه راه، سودی برای راهرونده ندارد.
پیش نیازهای این راه چیست و چه مطلبی را باید قبل از قدم گذاشتن در این راه به دست آورد؟ درک موقعیت
درک موقعیت، هنری است بس سودمند و تأثیر گذار در راه رسیدن به مقصود و آن شناخت موقعیتی است که خدا ما را در آن قرار داده است.
درک موقعیت یعنی اینکه بدانی در کجایی و خدای مهربان در این موقعیت به تو برای رسیدن به مقصود چه استعدادها و نیز چه امکاناتی را به طور رایگان اهدا کرده است و با ندادن بسیاری از چیزها موانع در راه رسیدن تو به موفقیت را برداشته است.
این نخستین گام برای رسیدن به موفقیت هاست.
اما موقعیت من و تو کجاست؟
جوانی چه موقعیتی است و چه صفات نیکی در آن نهفته دارد: نشاط، آرمان خواهی، توان در رسیدن به موفقیت، توان استفاده از تجربیات دیگران، امکان مشورت با شجاعان، صفای دل، میل به آزادی، زیبا طلب، معنویت جو، عدم وابستگی.[۱]
در تعریف جوانی اینگونه آورده شده است که: «هر چیزى است که از عمر آن، چندان نگذشته باشد»[۲]
فوایدی که از داشتن این هنر عاید ما می شود چیست؟
دانستن توشه هایی که برای این سفر به همراه خود داریم
دانستن توان خود و ترسیم مسیر و تعیین استراحتگاه ها طبق آن توان
…
قال امام علىّ (علیه السّلام): شیئان لا یعرف فضلهما الّا من فقدهما: الشّباب و العافیه.[۳]
واژگانی برای تفکر: جوان، هنر، درک موقعیت، توشه راه، مهارت ها.
۲٫مهارت انتخاب بهترین ها
طبیعت انسان اینگونه است که آن چیزی را می طلبد که بیشترین بهره و سود رابرای او به ارمغان بیاورد و در راه رسیدن به آن حاضر است از چیزهای دیگری که برای او اهمیت کمتری دارند بگذرد. آنچه در این میان بسیار مهم است هنر درک بهتر و بهترین ها از میان تمامی اموری است که گرداگرد ما را فراگرفته اند. عقل خالص (اصطلاح ساخته شده توسط نویسنده) ابزاری است که در پرورش این هنر به کار می آید اما نه همیشه به تنهایی بلکه در کنار آموزه های دینی.
امروزه انسان هایی را می توان یافت که بدون توجه به این هنر ذاتی خویش و پرورش این مهارت در وجود خود، تمام زندگی و عمر خود را در راه رسیدن به بهره های کم و کالاهایی بی اررزش سپری می کنند در حالی که بهترین هایی در اطراف او و برای او آفریده شده اند که هزاران برابر ارزششان بیشتر از آنی است که ایشان به دنبال آن هستند.
جوانی که تمام انتخابش می شود رسیدن به فلان مدرک علمی و یا داشتن فلان وضع مادی، تمام تلاشش به اندازه انتخاب و رسیدن به آن است و همتش همانی می شود که برای آن آفریده نشده است و هنگامی که به آن رسید دیگر دست از تلاش و کوشش برمی دارد؛ اما جوانی که این هنر را داشت و دید که اعتبارات دنیا آن چیزی نیست که هدف وانتخاب شود و ظرفیت دادن بسیاری از این زیبایی ها را به او ندارد دل به آن نمی بندد و نگاهش به گونه ای دیگرست و هدفش چیز دیگری می شود.
مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتیلا.[۴]
در اصل، انسان ها با انتخاب های خود، ارزش خود را مشخص می کنند.
حال سئوال این است که راه کسب این هنر چیست؟ راه آن به کارگیری عقل در کنار دین برای انتخاب بهترین هاست و بدون آموزه های دین نمی توان انتخاب های خوبی داشت.
واژگانی برای تفکر: عقل، دین، دنیا ، جوانی، بهتر و بهترین ها، انتخاب.
۳٫مهارت اطاعت و تبعیت
در کنار هر انسانی همیشه دو دعوت کننده وجود دارد: یکی او را به راه زیبایی های محسوس و نامحسوس می خواند ودیگری او را به راه سراب زیبایی.
با توجه به مطلبی که درگذشته بیان شد، این نکته به دست آمد که انسان باید هنر انتخاب بهترینها را کسب کند. حال باید در این میان و بین این دو دعوت کننده یکی را انتخاب کند؛ انتخابی که منجر به برگزیدن بهترین ها و زیباترین ها شود.
سئوالی در این میان مطرح می شود: آیا با انتخاب یک راه ، کار تمام می شود و انسان به مقصود می رسد؟
اینجا دیگر باید به دنبال کسب هنر دیگری بود؛ هنر اطاعت و تبعیت.
در اصل، انتخابِ بدون اطاعت بی فایده است. این عمل مانند آن است که انسان راه رسیدن به مقصود را پیدا کند و نقشه در دست داشته باشد ولی قدم در این راه نگذارد و در گوشه ای بنشیند.
این انتخاب اگر آگاهانه باشد دیگر ترسی از چیز دیگری ندارد و می داند این راه تمامش زیباست و او را زیبا می کند حتی اگر سختی هایی را هم به همراه داشته باشد.
شاید بتوان گفت این هنر از آن دسته از هنرهایی است که به سادگی به دست نمی آید و به مرور در وجود انسان ریشه می کند.
ریشه دواندن این هنر را می توان با دانستن یک مطلب سرعت بخشید: و آن این است که بداند چه کسی را تبعیت می کند و چه راهی را می پیماید. هر چقدر یقینش در این امر بیشتر باشد، تبعیتش بیشترست و در این میان زمان کمتری را نیز برای رسیدن به مقصود صرف می کند.
انسان چه بخواهد و چه نخواهد یا در راه زیبایی قدم برمی دارد و یا نازیبایی که این دو راه حد وسطی ندارد و کسی را بی رنگ نمی توان یافت. (فکر کنیم)
واژگانی برای تفکر: اطاعت، سختی های تبعیت، حجاب، ترک گناه.
۴٫مهارت گذشت و ایثار
«آنچه شایسته دل بستن نداشت، دل بستن نشاید» در بسیاری از اوقات زندگی اتفاق افتاده است که گاه امور زشت را زیبا دانسته ایم و به گونه ای به آن دل بسته ایم که توان جدایی از آن قابل تصور نیست.
گاه هم اینگونه بوده است که در بین دو امر بهتر و بهترین گیر افتاده و جانب بهتر را گرفته ایم و این انتخاب علتی نداشته است جز انس با آن امر، در حالیکه بهتر بودن گزاره دوم برای ما مشهود است.
هنر گذشت و ایثار به ما می آموزد که چگونه از زشت ها و بهترها برای رسیدن به زیبایی ها و بهترین ها بگذریم.
هنر گذشت و ایثار به ما می آموزد که چگونه سبک بال شویم تا به زیباترین ها دست پیدا کنیم، به خوبی هایی که خدای متعال در این دنیا و در عالم دیگر برای ما آفریده است و هنر گذشت از مواهب زود گذر دنیا، برای رسیدن به تمام زیبایی هایی که نزد خدای متعال برای دوستان خویش در نظر گرفته است.
اگر به اطراف خود بنگریم، خواهیم دید که چقدر این امور کم بها و گاه بی ارزش در زندگی ما وجود دارد و ما به آن انس گرفته ایم که اگر به خوبی در این مورد بیاندیشیم درک خواهیم کرد که آنچه کم ارزش است، ارزش دل بستن ندارد ؛ چه برسد آن اموری که ذاتا بی ارزش است.
در گفتار ائمه معصومین (علیهم السلام) در وصف هنر ایثار و گذشت این عبارات آمده است: ایثار برترین صفات عالی انسانی، خوی نیکوکاران، بالاترین مرتبه ایمان، برترین بخشندگی، برترین عبادت، زیور پارسایی، بهترین گزینش.
برای کسب این هنر کافی است به آسیب های انس خود بیاندیشیم و ببینیم با این عمل خود، چه چیزهایی را به راحتی از دست می دهیم.
پاورقی:[۱] . حسین لطیف آبادی، روان شناسی رشد، تهران: سمت، ۱۳۸۵، هشتم، ج ۲، ص ۲۱۲-۲۳۸٫[۲] . لغت نامه دهخدا و عمید، ذیل واژه «جوان»[۳] .محمدمحمدی ری شهری، حکمت نامه جوان، قم: دارالحدیث، ص ۴۲٫[۴] . سوره مبارکه نساء آیه ۷۷٫
نویسنده: محمدحسین افشاری