مقدمه
در تربیت سنتی وقتی سخن از خانواده به میان می آمد، سهم کامل و یا بیشترین سهم را به خانواده یعنی پدر و مادر می دادیم ولی امروزه با پدید آمدن نهادهای موازی در کنار خانواده، آنها نیز سهم قابل توجهی از تربیت را به خود اختصاص داده اند.
از سوی دیگر با پررنگ شدن این حضور، برخی والدین که باید نقش بسیار فعالی را در تربیت فرزندان خود ایفا می کردند، خود منفعل شده و برای خود سهمی در تربیت فرزند قائل نیستند. از همین روی یا به شکایت در این مورد می پردازند که تربیت از دست ما خارج شده است و یا سعی می کنند حداقل در انتخاب این نهادهای موازی دقت بیشتری داشته و یا هزینه های بیشتری بکنند. امروزه دیده می شود خانواده هایی که سعی دارند هزینه های گزافی را برای مدرسه فرزند خود بدهند تا فرزندشان در مدارسی تربیت شود که تعهد به تربیت درست فرزند ایشان داشته و با برنامه های درسی و نیز فوق برنامه خود، این امر را تحقق دهند.
توجه به امر تربیت می طلبد که هر یک از این نهاد به طور جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سهم هر کدام در تربیت مورد توجه قرار بگیرد. بعد از این مرحله باید به بررسی آسیب های تربیتی هر کدام یک از این نهادهای موازی با خانواده در امر تربیت پرداخت و راه کارهایی برای حل آن آسیب ها یافت.
رسانه های جمعی و اجتماعی دومین نهاد تربیتی
رسانه به عنوان دومین نهاد تربیتی بعد از خانواده، نقش بسیار مهمی در این مورد به خود اختصاص داده است. رسانه های دوران مدرن و پست مدرن، رسانه های خاصی هستند که نمی توان حتی رگه هایی از آن را در تاریخ مشاهده کرد. از همین روی بحث در مورد جایگاه تربیتی آن، بحثی است که به دوران معاصر برمی گردد. در تربیت سنتی، خانواده ها با معضلی به نام تلویزیون، فیلم های سینمایی وحشتناک، بازی های کامپیوتری، صفحات پورنوگرافی اینترنت و … روبرو نبودند تا در این مورد مجبور به آسیب شناسی و راه درمانی برای آن بگردند. ولی امروزه یکی از معضلات والدین، ارتباط فرزندان ایشان با رسانه است. «کودک در روز چه مقدار می تواند از برنامه های تلویزیونی استفاده کند؟ چه برنامه هایی مناسب سن کودک و نوجوان من هست؟ چه بازی های کامپیوتری را فرزند من می تواند انجام بدهد؟ فرزند من بعضی از صحنه های مستهجن را از طریق اینترنت دیده است، برای حل آن چه باید کرد؟ فرزند من از طریق شبکه های مجازی با گروه های شیطان پرست ارتباط گرفته و خیلی از اعتقاداتش تغییر کرده است، چه باید کرد؟» و هزاران سئوال از این موارد که هر روز مشاوران و متخصصان امر تربیت درگیر پاسخگویی بدان هستند.
امروزه دو گونه رسانه وجود دارد که باید در مورد ماهیت، کارکردهای تربیتی و نیز آسیب های آن به طور جداگانه سخن گفت. رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی دو گونه از این رسانه ها هستند که در مورد آن سخن خواهیم گفت.
رسانه های جمعی
به گونه ای می توان قدیمیترین الگوی رسانه، الگوی رسانه های جمعی محسوب میشود که صاحب رسانه پیام را میفرستاد و همهی مخاطبان صرفاً در نقش دریافت کننده بودند، به عبارت دیگر رسانه های جمعی مجموعهای از وسایل ارتباطی است که عموماً ارتباطی یک سویه را دنبال میکنند.» [۱] گاهی اوقات دستهبندی هفتگانهای را به شکل زیر برای رسانههای ارتباط جمعی مطرح میکنند:
- کتاب و مجلات (و سایر رسانههای مبتنی بر صنعت چاپ)
- صفحه گرامافونو بعدها نوار کاست و (cd)
- سینما
- رادیو
- تلویزیون
- اینترنت
- تلفن همراه
با نگاهی به این لیست، می توان گستردگی حضور این رسانه ها در زندگی انسان امروزین را مشخص کرد.
رسانه های اجتماعی
در کنار رسانه های اجتماعی امروزه، رسانه هایی داریم که از آن به رسانه های اجتماعی تعبیر می شود و توانسته یک ارتباط دو سویه را میان فرستنده و مخاطب فراهم کند. در این رسانهها، همچنان یک سمتِ رابطه، قدرت و تسلط بیشتری دارد (فرستنده). اما طرف دوم هم، به علت زیرساخت موجود، خود را در تعامل دو سویه با او میبیند.[۲]
کارکردهای تربیتی رسانه ها
یکی از مهم ترین کارکردهای رسانه ها در تربیت، جامعه پذیری[۳] انسان است. بسیاری از جامعه شناسان بر این باور هستند که جامعه پذیری اولیه در طفولیت و کودکی رخ می دهد و فشرده ترین دوره یادگیری فرهنگی است که در آن کودک، زبان و الگوهای اساسی رفتار را می آموزد و همین پایه و اساس آموزش های بعدی او خواهد بود.[۴] اما با گذر زمان جامعه پذیری ثانویه ای هم مطرح می شود که در اینجا رسانه ها در کنار مدارس، گروه های همسالان و سازمان ها سهم بسیار مهمی را به خود اختصاص داده اند.
رسانه ها در جامعه پذیری کودک و نوجوان به دو گونه عمل می کنند:
در گونه اول، رسانه های الگوهایی را در جامعه پذیری به نمایش می گذارند و مخاطبان آنها به صورت تقلیدی از آنها الگوبرداری کرده و لباس عمل بدان می پوشانند.
در گونه دوم، دیگر الگوهایی که فرد بدان ملزم است و از طریق خانواده و …. به او رسیده است را مورد نقد قرار می دهد و ممکن است در گذر زمان آن الگوها از رفتار فرد حذف شود.
با این بیان مختصر می توان به کارکرد رسانه ها در تربیت اعم از رسانه های جمعی، اجتماعی و نیز شبکه های اجتماعی پی برد. در فضایی که رسانه به دنبال تکریم مقام انسان باشد، جامعه پذیری ای که در آن ترویج داده می شود، می تواند انسان هایی را تربیت کند که هدف ایشان از زندگی رسیدن به کمال و سعادت باشد ولی اگر همین رسانه ها به دنبال کسب مخاطب از هر طریق ممکن و نیز توجه به لذت جویی او داشته باشند، فرهنگ و جامعه پذیری ای را در او الغا می کنند که تنها هدفش تامین خواسته خود و نفس خود باشد و نمی توان از این رسانه های خواهان تربیت انسان های معنوی بود.
برای داشتن جامعه ای متعالی باید به جامعه پذیری ای که رسانه ها بدان می پردازند، توجه کرد. تولیدات آن را بر اساس رشد و کمال انسان جهت داد و فرزندان را برای تشخیص و مقابله با رسانه هایی که همسو با تربیت الهی نیستند، آماده کرد.
مدرسه، دومین نهاد
مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی، نقش بسیار مهمی در آموزش را در کنار خانواده ایفا می کند. این نهاد که امروزه به اجبار بخش مهمی از زمان کودکی و نوجوانی فرزندان را به خود اختصاص می دهد، خود را متولی دو امر آموزش و پرورش معرفی می کند. چند سئوال مهم در اینجا مطرح می شود. این سئوالات عبارتند از:
- مدارس متولی آموزش چه موضوعاتی به دانش آموزان هستند؟
- آیا مدارس توان آموزش این موضوعات به فرزندان ما هستند؟
- آیا باید خانواده ها با واگذار کردن این دو مورد به مدرسه، دیگر خود متولی آموزش و پرورش کودکان نباشد؟
با اندک شناختی که از کارکردهای خانواده داشته باشیم، می توانیم پاسخ سئوال سوم را به راحتی بدهیم و آن این است که موضوعاتی که در خانواده به عنوان آموزش می تواند داشته باشد چیزی فراتر از آموزش هایی است که در مدارس دیده می شود.
بگذارید اینگونه بگوئیم: دیگر وقتی اسم مدرسه می آید شما نمی توانید مشخص کنید، منظور از مدرسه چه مکانی است و چه موضوعاتی است که آموزش داشته می شود. با پدیدآمدن مدارس غیرانتفاعی در کنار مدارس دولتی و نیمه دولتی هر کدام یک از آموزش و پرورش گستردگی متفاوتی پیدا کرد.
در برخی از مدارس رنگ آموزش ریاضیات و علوم و زبان و… پر رنگ تر است و به گونه ای تنها هدفی که برای یک دانش آموز تصور می کنند، به دست آوردن رتبه های بالاتر کنکور و موفق در رشته های خوب دانشگاهی است و برخی دیگر رشد معنوی و دینی کودک و نوجوان را مهم ترین و گاه تنها هدف خود می دانند. حال در کنار این موضوع هر چقدر هزینه ای که خانواده ها برای دانش آموز خود می کنند بیشتر باشد، آموزش و یا پرورش پر رنگ تر می شود.
پرورش در مدارس
به نظر می رسد یکی از گونه های تربیتی که مدارس باید بر عهده بگیرند، «تربیت اجتماعی» آنهاست. چرا که دومین نهاد اجتماعی ای که انسان به طور رسمی وارد آن می شود و دارای قانون و قواعد خاص خودش است، «مدرسه» است. مدرسه است که می تواند این امر مهم را به خوبی بیاموزد.
تربیت اجتماعی چیست؟
در مورد این واژه در کتاب های جامعه شناسی مبحثی را مطرح کرده اند که از آن به عنوان «جامعه پذیری» یاد می کنند و در عاوم تربیتی از آن به عنوان یکی از مهم ترین گونه های تربیتی یعنی «تربیت اجتماعی» نام برده می شود.
جامعه پذیری یا Socialization از دهۀ ۱۹۴۸ میلادی مورد استفاده جامعه شناسان قرار گرفت[۵] و از آن به عنوان مهم ترین عامل در اجتماعی شدن انسان ها می دانند.[۶]
در تعریف جامعه پذیری گفته می شود: «فرآیندی است که به انسان می آموزد که چگونه در جامعه به عنوان یک عضو فعّال مشارکت کند، با اعضا همکاری کرده و از هنجارهای پذیرفته شده از سوی جامعه پیروی کند.»[۷]
و یا به طور ساده تر می توان گفت: «بیان این که یک انسان از بدو تولّدش چگونه با جامعه و فرهنگ (ارزش ها و هنجارهای آن) انطباق می یابد.» [۸] با استفاده از مباحث مطرح شده در جامعه شناسی[۹] و نیز بهره گیری از مسایل تربیتی، می توان تربیت اجتماعی را اینگونه تعریف کرد: «تربیت اجتماعی عبارت است از تامین تمهیدات لازم جهت متجلی ساختن ارزش ها و ضوابط مطلوب اجتماعی در فرد به منظور موثر بودن او در برخوردهای اجتماعی اعم از هدایت دیگران، مخالفت با نظرات غیر منطقی، توافق و سازگاری و امور نظیر آنها. »[۱۰] و روش های[۱۱] تربیت اجتماعی را می توان همان ابزارهایی دانست که به کمک آنها می توان مسئله اجتماعی شدن افراد یک جامعه را اجرا کرد.[۱۲]
آثار تربیت اجتماعی
سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چه آثار و فوایدی را می توان از «تربیت اجتماعی» به دست آورد؟ برخی از آثاری که می تواند این گونه تربیتی به همراه داشته باشد، عبارتند از:
- تاثیر بر تربیت نسل های آینده: تمامی روابط نسل آیندۀ یک جامعه، متاثر از تربیتی است که در عصر حاضر حاکم بر جامعه است.[۱۳] اگر جامعه ای ظالم بوده و تعدی و خیانت در آن جامعه رواج داشته باشد، همین صفت ها را می توان در نسل های بعدی ایشان دید و اگر جامعه ای راه رستگاری را بپیماید، نسلی که در آن زندگی می کند در زمانی که خود حاکم بر سرنوشت خویش شود همین راه را می پیماید؛ چرا که فواید زندگی همراه با عدالت را چشیده است.
- ایجاد تعادل در منافع فردی و اجتماعی: در تربیت اجتماعی، فرد از خود محوری گذشته و با خروج از سلطۀ مدار فردی، هر دو مدار را مورد توجه قرار می دهد؛ یعنی هم برای اجتماع ارزش قایل است و هم برای خویشتن خویش و بیهوده هیچکدام را فدای دیگری نمی کند. [۱۴]
در بستر جامعه هست که صلاح خویش را بهتر می شناسد و با مقایسه خود با دیگر افرادی که در این اجتماع هستند می تواند مطلوب را بشناسد و آنچه به عنوان انسان از او خواسته می شود را درک کند.
- دوری از آسیب های اجتماعی: فرد با تربیت اجتماعی می تواند در جامعه به درستی انتخاب کند و از آسیب های اجتماعی که ممکن است با حضور فرد در اجتماع پدید بیاید، خود را دور کند.[۱۵]
- یادگیری همزیستی اجتماعی: همزیستی درست اجتماعی و زیستن آسوده در کنار هم با داشتن آرامش و امنیت خاطر یکی دیگر از فوایدی است که در این تربیت عاید انسان می شود. [۱۶]
- آماده سازی فرد برای قبول مسئولیت های اجتماعی: موردی است که فقط در این گونه از تربیت برای انسان محقق می شود و دیگر گونه های تربیت قادر به دادن این امتیاز به انسان نیستند. [۱۷]
- ادای دین به جامعه: در صورت شکل گیری تربیت اجتماعی، فرد دِین خود را در اجتماع ادا می کند؛ بدین معنا که او یاد می گیرد همواره به نفع اجتماع فکر کند و از خودخواهی بپرهیزد و با این کار اختلاف و جدایی از آن جامعه به دور ریخته می شود.
- از بین رفتن بی عدالتی: فردی که خود را به تربیت اجتماعی رنگ کرده است دیگر نمی تواند تبعیض های اجتماعی که منجر به بی عدالتی می شود را بپذیرد.
- هویت یافتن فرد: شخص با پذیرش تربیت اجتماعی و قرار گرفتن در اجتماع هویت پیدا کرده و خود را در «مای جمع» می بیند.[۱۸]
- ساختن انسان های متعادل: و در آخرین مورد می توان ساخته شدن انسان های متعادل برای حرکت در تحولات اجتماعی و سازگاری با تغییرات صورت گرفته در جامعه را بیان کرد.
آموزش در مدارس
شاید مهم ترین چیزهایی که باید در مدارس به یک فرد داده شود، آموزش هایی است که به طور مستقیم به زندگی او مربوط می شود. مهم ترین مشکل دانش آموزان در مدارس ایران این است که درصد قابل توجهی از آموزش هایی که به ایشان داده می شود، هیچ کاربردی در زندگی آنها ندارد. در مدارس ایران همه دانش آموزان موظف هستند سطح بالایی از ریاضیات، فیزیک، شیمی و … را بدانند، در حالیکه رشته ای که مورد علاقه ایشان و منطبق بر استعداد ایشان است، این همه حجم اطلاعات ریاضی، فیزیک، شیمی و … نمی خواهد.
این از جمله ضعف های آموزشی در مدارس ایران است. بخش دیگر آن مربوط به زبان های خارجی است که در مدارس به دانش آموز داده می شود ولی بعد از گذشت ۶ یا ۷ سال از این آموزش ها و اختصاص زمان بسیار به آن، آنچه باید حاصل شود، نمی شود. نه دانش آموز می تواند به آن زبان سخن بگوید، نه می تواند به درستی بخواند و ترجمه کند و نه می تواند به آن زبان بنویسد.
آموزش هایی که به دانش آموز داده می شود، باید منطبق بر استعداد و علاقه های او باشد. علاقه هایی که او را به سمت رشته ای خاص جهت می دهد. نیاز نیست همه در یک سطح فهم ریاضی باشند، نیاز نیست همه در یک سطح فیزیک و شیمی باشند. آنچه مهم است این می باشد که دانش آموزان باید بر اساس نیازهای جامعه، شغل هایی را بر اساس استعداد و علاقه خود انتخاب کنند و بر اساس آن آموزش داده شوند. با این سنجه می توان فهمید که یک نظام آموزشی چقدر درست و به جا کار می کند.
این انطباق از به هدر رفت هزینه های مدارس و به طور کل نظام آموزش و پروش می کاهد و می تواند انسان هایی را تربیت کند که بعد از گذشت دوازده سال از دوره آموزشی خود در مدارس، به گونه ای سردرگ در فضای اجتماع نچرخند و بیکاری مهم ترین شکواییه ایشان نباشد.
فرهنگ جامعه سومین نهاد موازی با خانواده
یکی دیگر از مسائلی که به شدت در تربیت فرزندان به طور موازی در کنار خانواده قرار دارد، جامعه و فرهنگی است که در آن جامعه حکمفرماست.
تعریف فرهنگ
فرهنگ از جمله واژگانی است که تعریف واحدی برای آن دیده نشده است و هر اندیشمندی در حوزه جامعه شناسی برای آن تعریفی خاص ارائه داده است. برخی از تعاریف را در این نوشتار بیان می داریم:
الف) گروهی از جامعهشناسان عقیده دارند “فرهنگ” تفکّر جمعی جامعه است که در پدیدهها و رفتارهای اجتماعی تجلی مییابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متاثر میسازد.[۱۹]
ب) تیلور در مورد فرهنگ اینگونه بیان می دارد: «فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن، و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد.»[۲۰]
با تعریفی که از فرهنگ ارائه شد می توان این نتیجه را گرفت، که هر آنچه جزو بایدها و نبایدهای یک جامعه باشد، فرهنگ آن جامعه نام دارد. انسانی در جامعه ای که زندگی می کند باید خود را ملزم به فرهنگ آن جامعه بداند و از هر کاری که باعث بشود فرهنگ آن جامعه ضعیف و یا سرخورده شود دوری کند چرا که ممکن است از سوی افراد آن جامعه مورد سرزنش و ملامت قرار گرفته و در نهایت طرد شود.
انسان و فرهنگ جامعه
با مطالبی که بیان شد، انسانی که در جامعه ای زیست می کند راهی جز تبعیت و پیروی از فرهنگ آن جامعه ندارد. بایدها و نبایدهای آن جامعه را باید بپذیرد. از همین روی وقتی کودک و نوجوان در جامعه حضور پیدا می کند، جدای از مسائلی که خانواده به او آموزش می دهند، جامعه نیز از او رعایت آدابی را می طلبد. این بایدها و نبایدها از خردسالی به کودک انتقال داده می شود یا از طریق رسانه، یا پدر و مادر و یا دیگر افرادی که در کنار کودک و نوجوان قرار می گیرند.
فرهنگ هایی که یک جامعه به شخص منتقل می کند بسیاری از فضاها از جمله خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. این امر امروزه در خانواده های ایرانی قابل مشاهده است. امروز یکی از دغدغه های والدین درگیری ها و تعارض هایی است که میان آنها و فرزندان دختر و پسرشان رخ می دهد. خانواده ای که دارای اعتقاد و باورهای دینیست از این شکایت می کند که فرزند آنها همچون پدر و مادر خود را مقید به پوشش دینی و یا رفتارهای دینی همچون نماز و روزه نمی داند. این نشان از آن دارد که گاه در صورت تعارض میان فرهنگ و بایسته های درون خانواده با باید و نبایدهای اجتماعی تعارض پیش می آید که در برخی موارد پیروز میدان همان فرهنگ جامعه است چرا که شخص ترس این را دارد که از سوی همسالان و دیگر افراد جامعه طرد و منزوی گردد. از همین روی همرنگی با جامعه را می پذیرد و خود را تابع بایدها و نبایدهای آن می داند تا بایدها و نبایدهای والدین.
راه برخورد با فرهنگ های نادرست
انسان ممکن است که ناگزیر باشد که در جامعه ای زندگی کند که فرهنگ او با باورهای حقیقی که بدان رسیده است، تفاوت بسیار داشته باشد. اگر انسان دارای باورها و اعتقادات درستی باشد که در آن به یقین رسیده باشد دیگر به راحتی در هر فرهنگی رنگ نمی بازد. همرنگی در جامعه ای که به سمت ضلالت و گمراهی قدم برمی دارد، نمی تواند زمینه ساز سعادت انسان باشد. از همین روی برای تربیت فرزندان، یکی از اموری که باید بدان توجه داشت، محیط فرهنگی مناسب است که یا باید آن را آفرید یا باید با هجرت این امر را میسر کرد تا بتوان فرزندانی سالم و صالح را داشت.
بحث هجرت برای حضور در یک فرهنگ سالم، امری است که از سوی دین بدان سفارش بسیار شده است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ [۲۱] و آن هایی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند.» در قرآن از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) اینگونه نقل شد است: «…إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی؛[۲۲] …من بسوی پروردگارم هجرت میکنم.» این آیه بیانگر این است که دوری از وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانع یکتا پرستی حضرت ابراهیم (علیه السلام) نشود.[۲۳]
پی نوشت:
[۱] .Adam Kuper and Jessica Kuper, The Social Science Encyclopedia, Routledge 2001,p: 511.[۲] . لازم به بیان این نکته است که میان رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی تفاوتی وجود دارد که نباید این دو را با هم اشتباه گرفت، حتی اگر ابزاری که در آن استفاده می شود یکی باشد به مانند گوشی همراه و رایانه. هدف رسانه اجتماعی ارتباط دوسویه بین صاحب رسانه و مخاطب رسانه است. اما در شبکه اجتماعی، هدف اصلی ایجاد ارتباط میان مخاطبان یا مشتریان یا افرادی است که همگی در یک سطح از قدرت و اختیار قرار میگیرند. به گونه ای در رسانه های اجتماعی مرکزیت قدرتی وجود دارد که همه خواهان ارتباط با او هستند ولی در شبکه های اجتماعی این مرکز قدرت وجود ندارد و همه سعی در ارتباطی در یک پهنا و گستره هستند.[۳] .socialization[۴] . سید محمد مهدی زاده، نظریه های رسانه (اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی)، تهران: انتشارات همشهری، دوم، ۱۳۹۱، ص ۵۶.[۵].سید عبدالعلی قوام، توسعۀ سیاسی و تحول اداری، تهران، نشر قومس، ۱۳۷۱، ص ۷۱[۶]. اسماعیل خدادادی، پیشین، ص ۱۲۷.[۷]. همان، ص ۱۲۸.[۸].فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، تهران، سهامی انتشار، ۱۳۸۵، چهارم،ص ۳۰۵ ؛ منوچهر محسنی، مقدمات جامعه شناسی، تهران، دوران ، ۱۳۷۵، اول، ص ۱۰۵؛ آنتونی گیدنز، جامعه شناسی ، ترجمۀ : منوچهر صبوری، تهران، نشر نی ، ۱۳۸۶، بیستم، ص ۸۶.[۹]. Sociology[۱۰]. محسن ایمانی، تربیت اجتماعی، فصلنامه تربیت، شمارۀ ششم، سال سوم، اسفند۶۶ ، ص ۳۱.[۱۱]. روش، عبارت است از طریق انجام کار یا چگونگی استفاده از وسایل رسیدن به هدف های مورد نظر و به عبارتی شیوۀ پیاده کردن اصول تربیتی است . (سیدمحمّد مرتضوی ، اصول و روشها در نظام تربیت اسلام، تهران، انتشارات گلنشر، ۱۳۶۹، اول، ص ۴۲)[۱۲]. محمد علی افخمی اردکانی، تبیین روش های تربیت اجتماعی در نهج البلاغه، فصلنامه نهج البلاغه، شماره ۲۱و۲۲، بهمن ۱۳۸۶، ص ۱۶.[۱۳]. سعید مذبوحی، پیشین، ص ۵۴.[۱۴]. همان، ص ۵۹ .[۱۵]. محمد رضا امین زاده، فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی،قم، انتشارات در راه حق،۱۳۷۶، اول، ص ۱۵۲.[۱۶]. محسن ایمانی، پیشین، ص ۳۰.[۱۷]. همان، ص ۳۲.[۱۸].گی روشه ، کنش اجتماعی، ترجمۀ : هما زنجانی زاده، مشهد، نشر قومس، ۱۳۶۸، دوم، ص ۱۵۱ .[۱۹] . محمدجواد صاحبی، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.[۲۰] . محمود روح الامینی، زمینه فرهنگشناسی تألیفی در انسان شناسی فرهنگی و مردم شناسی، ص ۱۸.[۲۱] . سوره توبه، آیه ۲۰.[۲۲] . سوره عنکبوت، آیه ۲۶.[۲۳] . محمد حسین طباطبائی، المیزان، تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۱۸۰.
نویسنده: محمدحسین افشاری