اراده بهعنوان مهم ترین و تعیین کننده ترین عامل شکل گیری شخصیت شناخته میشود
عوامل مؤثر بر شکل گیری شخصیت را می توان به دو دستۀ عوامل ارثی و عوامل غیر ارثی تقسیم کرد. در بخش نخست به بررسی عوامل ارثی موثر بر شکل گیری شخصیت پرداختیم. عوامل غیر ارثی بخشی دیگر از این دسته عوامل هستند که خود به دو بخش کلی: عوامل درونی و عوامل بیرونی تقسیم می شوند. در این نوشتار به دسته اول از عوامل غیر ارثی پرداخته می شود. (عوامل دورنی)
ب) عوامل غیر وراثتی
عوامل غیر وراثتی را نیز میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد:
عوامل درونی: عوامی که مربوط به درون انسان هستند و بر او تأثیر میگذارند همچون: ناهشیاری، انگیزش و هیجان و اراده.
عواملی بیرونی عبارتاند از عواملی که از بیرون بر انسان تأثیر میگذارند. همچون: خانواده، همسالان، فرهنگ و محیط اجتماعی که خود دربردارنده عوامل دیگری است.
۱. عوامل درونی
همانطور که بیان شد این دسته از عوامل، از درون انسان بر شخصیت او تأثیر دارند و ارثی نیست. ازجمله این عوامل میتوان به ناهشیاری، هیجانات و انگیزش و اراده اشاره کرد.
۱-۱. ناهشیاری
این عامل در برخی از نظریهها موردتوجه قرارگرفته است و آن را بهعنوان یکی از عوامل مؤثر بر شکلگیری شخصیت نامبردهاند. ناهشیاری دارای چندمعناست که بستگی به رویکرد روانشناسیای که برگزیند این معنا تفاوت پیدا میکند. ازجمله تعاریفی که برای ناهشیاری بیانشده و در اینجا به عنوان عامل شکل دهنده در شخصیت بدان اهمیت داده می شود، تعریفی است که فروید بیان داشته و از آن به عنوان ناهشیاری عاطفی (هیجانی) نام برده می شود.
فروید بیش از دیگران از این واژه در نظریه روانکاوی خویش بهره برده است. ازنظر او، ناهشیاری گنجینه تاریک امیال و آرزوهای سرکوبشده است که برخی به عقده تبدیلشده است.[۲]
اگرچه فروید را نمیتوان اولین کسی دانست که به اهمیت ناهشیار در شکلدهی به شخصیت، پرداخته است ولی میتوان او را نخستین کسی دانست که خصوصیات زندگی ناهشیار را بهطور کامل بیان کرد و برای آن اهمیت بالایی در زندگی روزمره قائل شد. فروید با تحلیل رؤیاها، لغزش زبان، روان آزردگیها، روانپریشیها، کارهای هنری و آیینهای پرستش، تلاش کرد ویژگیهای ناهشیار را درک کند و اهمیت آن را در رفتار مشخص نماید.[۳] او ناهشیاری را شامل نیروی سوقدهنده عمده در پشت کل رفتار میدانست و بر افکار و رفتار هوشیار انسان تأثیر میگذارد و به دلیل آنکه وی ناهشیاری را بخش عمده و اصلی شخصیت انسان میدانست، تأثیر بسزایی برای آن در شکلگیری شخصیت انسان قائل است.[۴]
۱-۲. انگیزهها و هیجانات فرد
انگیزه و هیجانات شخص بهگونهای در تعیین رفتار و درنهایت در شکلدهی شخصیت انسان تأثیر به سزایی دارد. انگیزهها بهگونهای در تعیین بخشی به شخصیت مهم میباشند و هیجانات در بروز رفتارهای خاص از انسان جایگاه خود را دارند.
تعریف انگیزش
انگیزش[۵] در لغت به معنای سبب و دلیل و چیزی است که کسی را به کاری وادار میکند و در معنای اصطلاحیای که بدان در اینجا پرداخته خواهد شد به حالت روانی انسان گفته میشود که او را در جهت خاصی تجهیز کرده، به انجام رفتارهایی مشخص وادار میکند.[۶] و بهگونهای فرآیندی است که به رفتار، انرژی و جهت میدهد.[۷] میتوان عوامل پدیدآورندۀ انگیزهها را شناختها و باورها، نیازها و هیجانات بیان کرد.
تعریف هیجان
هیجان خود را به سه صورت آشکار میکند: ترس، خشم و شادی.[۸] برای هیجان[۹] تعاریف متعددی وجود دارد که به بیان یکی از این تعاریف در اینجا خواهیم پرداخت.[۱۰] در اصطلاح، هیجان، احساسات و عواطفی است که از برانگیختگی شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری نشات میگیرد.[۱۱]
۱-۳. اراده
اراده، عاملی است که موازی با دو عامل وراثت و محیط به شمار میآید. بدین معنا که هرچند ممکن است داشتههای وراثتی و عوامل محیطی درشدت و ضعف اراده مؤثر باشند، اما واقعیت اراده بهعنوان یک عامل مهم و تعیینکننده در عرض عوامل محیطی و وراثتی قرار میگیرد و این بدان معناست که ممکن است فرد با تکیه بر قابلیتها و توانمندیهای خود، مسیری متمایز ازآنچه داشتههای وراثتیاش طلب میکنند و متمایز ازآنچه محیط فرهنگی و اجتماعی پیرامونیاش اقتضا میکند، برگزیند و خود، زندگی آیندۀ خود را رقم زند و شخصیت خود را آنگونه که میخواهد، بسازد. این نقش و جایگاه برای عامل اراده موجب آن میشود تا نظریهپردازان شخصیت در نظریههای خود، توجه ویژهای بدان معطوف دارند و از تأثیر آن در شکلگیری شخصیت، سخن به میان آورند.[۱۲] ازجمله این افراد میتوان به آلفرد آدلر،[۱۳] اریک فروم،[۱۴] هنری موری[۱۵]، آبراهام مازلو[۱۶]، جورج کلی[۱۷] و اریکسون، اشاره کرد.
اریکسون در این مورد قائل است که ما قادر هستیم هر بحران را به صورتی که سازگارانه و تقویتکننده باشد، حل کنیم. اگر در یک مرحله ناکام شویم و پاسخی ناسازگارانه یا ضعفی بنیادی را پرورش دهیم هنوز امید تغییر در مرحله بعدی هست. در اندیشه او انسان توان آن را دارد که بهصورت هشیار، رشد خود را در طول زندگیاش هدایت کند، چراکه انسان صرفاً محصول تجربیات کودکی خویش نیست.[۱۸]
ادامه دارد…
نویسندهمحمد حسین افشاری [۱]
پی نوشت:
[۱] . کارشناس ارشد رشته مشاوره اسلامی، کارشناس ارشد رشته روانشناسی مثبت نگر
[۲]. دوان پی شولتز، پیشین، ص ۵۵۸.
[۳]. پروین، جان و ای.لارن، شخصیت (نظریهها و پژوهش)، مترجم: محمدجعفر جوادی و پروین کدیور، تهران،۱۳۸۱، هشتم، ص ۱۰۰.
[۴]. علی همت بناری، «شخصیت و مهمترین عوامل غیر وراثتی شکلگیری آن»، معرفت، قم، سال ۱۶، آبان ۱۳۸۶، ص ۱۱۰.
[۵]. Motivation
[۶]. علیاصغر احمدی و محمد نقی فراهانی، روانشناسی عمومی، تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۰، ص ۱۵۱.
[۷]. مارشال ریو، انگیزش و هیجان، مترجم: سید یحیی محمدی، تهران: ویرایش، سیزدهم، ۱۳۸۸، ص ۹؛ محمدصادق شجاعی، انگیزش و هیجان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، اول، ۱۳۹۱، ص ۸.
[۸]. ابوالحسن حقانی، پیشین، صص ۲۲۶-۲۲۹.
[۹]. Emotion
[۱۰]. روبرت پلاچیک، هیجانها، مترجم: محمود رمضان زاده، مشهد، چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۱، ص ۲۰۲-۲۰۵؛ مهدی محیالدین بناب، روانشناسی انگیزش و هیجان، تهران: دانا، ۱۳۷۴، ص ۹۷.
[۱۱]. کارل هافمن، پیشین، ص ۳۵.
[۱۲]. همان، ص ۱۱۰.
[۱۳]. دوان پی شولتز، پیشین، ص ۱۴۴.
[۱۴]. همان، ص ۲۰۵.
[۱۵]. همان، ص ۲۲۷.
[۱۶]. همان، ص ۳۴۶.
[۱۷]. همان، ص ۴۰۷.
[۱۸]. همان، ص ۲۵۲.