معنای رفق
با مراجعه به فرهنگ های لغت می توان معانی را که برای این واژه ذکر کرد به موارد زیر اشاره کرد. گرچه هر کدام یک از این معانی به بخشی از معنای واژه «رفق» اشاره کرده اند و به گونه ای از مولفه های آن می باشند.
نرم و نرم خویی[۱]، انعطاف پذیر[۲]، تسهیل و آسان گیر[۳]، حُسن انجام عمل[۴]، موافقت و همراهی کردن با چیزی یا کسی[۵]، تأنی[۶]، میانه روی در راه رفتن[۷] معانی است که در فرهنگ های لغت برای این واژه بیان شده است.
از معانی که به دست می آید، و کثرت نقل معنایی که برای واژه «رفق» بیان شده است، می توان انعطاف پذیری را اصلی ترین معنا و مهمترین مولفه در «رفق» بیان کرد و سایر مفاهیم را به گونه ای عناصر معنایی انعطاف دانست.
تذکر این مورد هم مهم ست که واژه «رفق» صرفا بیانگر روابط بین فردی نیست بلکه در صورت انجام درست یک عمل هم واژه «رفق» به کار می رود که در اینجا به معنای حُسن انجام عمل بیان می شود. چرا که هر کاری را می توان به دو گونه انجام داد:
- با شتاب زدگی و خشونت و بدون اندیشه و تفکر در مورد آن عمل و چگونگی انجام آن.
- آرامش و تدبر در کار و به نحو عالی انجام دادن آن. که این موارد اعم از این است که این کار در مورد خود شخص باشد یا در مورد دیگران این کار انجام شود.
علت سخن از رفق
بسیاری از افراد و حتی محققان بر این است که موضوع رفق، تفاوت بین افراد است. یعنی چون انسان ها و سلایق و علایق آنها با هم تفاوت دارد، به رفق توصیه شده استمی توان انعطاف پذیری را اصلی ترین معنا و مهمترین مولفه در «رفق» بیان کرد و سایر مفاهیم را به گونه ای عناصر معنایی انعطاف دانست.
تذکر این مورد هم مهم ست که واژه «رفق» صرفا بیانگر روابط بین فردی نیست بلکه در صورت انجام درست یک عمل هم واژه «رفق» به کار می رود که در اینجا به معنای حُسن انجام عمل بیان می شود.که آن تفاوت ها را بپذیرند و با آنها سازگار شوند بر این اساس، در واقع رفق، روش صحیح برخورد با تفاوت هاست. اما باید این نگاه را داشت که آیا موضوع رفق، فقط تفاوت بین انسان هاست؛ یعنی در شباهت ها صحبت از رفق بیهوده است؟ یا اینکه اصلا از حیث تفاوت و شباهت، نباید به مسئله نگاه کرد. با توجه به مصادیق رفق در لغت و در روایات، به مواردی برمی خوریم که گویای همین مطلب است که نباید صرفا از این حیث به مسئله نگریسته شود.
رفق، نه فقط در روابط اجتماعی، که در امور و کارهای فردی نیز، به معنای حسن انجام عمل و همراه کردن آن با نرمی و آسانی توصیه شده است. حتی در رابطه با خود نیز تعبیر «رفق به نفس» وارد شده است.[۸] علاوه بر اینکه در روابط اجتماعی نیز همیشه سخن از حل اختلاف با برخورد با تفاوت ها نیست. به عنوان نمونه، چنانچه در روایات به آن اشاره شده است، رفق، انسان را در رسیدن به خواسته ها یاری می دهد. این مطلب بدین معنی است که در راه طلب خواسته ها و دنبال کردن آنها، باید رفق را به کار بسته این نکته اعم از آن است که بین فرد و شخص دیگری که از او خواسته ای دارد، تفاوت باشد یا شباهت. چرا که رفق، از این حیث که روش و شکل کار است، حتی در مورد شباهت نیز جریان پیدا می کند.
رفق فردی و اجتماعی
این تحلیل را به بیان دیگر این گونه می توان بیان کرد که هر کاری را اعم از اینکه یک امر اجتماعی باشد یا فردی، می توان به دو شکل انجام داد؛ یکی اینکه با شتاب زدگی و خشونت و بدون تدبیر باشد و دیگری اینکه با آرامش و تدبیر و نرمی و آسانی انجام شود. به این وضعیت دوم، رفق گفته می شود. این اعم از آن است که آن کار در رابطه با فرد دیگری تعریف شود. آن هم فردی که بین ما و او، نوعی از تفاوت وجود داشته باشد.
البته اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که «چه خصوصیتی وجود دارد که ضرورت رفق را توجیه می کند؟»، این نکته قابل انکار نیست که وقتی فعل مورد نظر و موقعیت آن، دارای پیچیدگی و سختی و اختلاف باشد، انجام کار، همراه با تدبیر و ملایمت و آسانی، ضرورت بیشتری پیدا می کند نسبت به وقتی که موقعیت فعل، دارای پیچیدگی و سختی نیست.
این تحلیلی است که با توجه به ویژگی موقعیت بیرونی به آن می رسیم. ولی از زاویه ویژگی درونی فرد – که البته می تواند به عنوان روی دیگر موقعیت بیرونی تلقی شود- نیز باید این ضرورت را تحلیل نمود. با توجه به ویژگی درونی و سرشتی انسان مبنی بر جهول و عجول و خودخواه بودن و میل به نادیده گرفتن حق دیگران و جدل برای به دست آوردن مقاصد خود،[۹] اگر ویژگی رفق به عنوان نیرویی که به او توانایی تدبیر و تأنی و ملایمت در کسب مقاصد و همدلی با دیگران بدهد نباشد، کارهایش به هم می پیچد و از لذت دنیا و سعادت آخرت محروم می شود؛
بودن این ویژگی ها، فرد را مستعد پرخاشگری، شتابزدگی، جهالت و عدم انعطاف خود با دیگران می کند. لذا کسی که رفق ندارد، در واقع دچار خصیصه ای است که علاوه بر داشتن روحیه سخت گیرانه، خودخواهانه و جاهلانه کارش نیز بر اساس آن به سختی و نادرستی انجام می شود.
خصوصیت دیگری که در انسان وجود دارد، آن است که به یک رویه و صفت ثابت عادت می کنند و خو می گیرد. لذا گفته شده که «عادت، طبیعت دوم است»[۱۰] و «خصلت های انسان او را به چیزی فرا می خواند که به آن خو گرفته است.»[۱۱] این در حالی است که شرایط بیرونی، گوناگون و متنوع است و همیشه این چنین نیست که مقتضی یک گونه رفتار باشد. بلکه هر موقعیتی، رفتار مناسب خود را می طلبد. لذا لازم است که انسان، دارای روحیه و توانی باشد که در صورت لزوم، انعطاف داشته و رفتار خود را تغییر دهد.
البته باید دقت شود که این چیزی غیر از سخت گیری و خشونت است. این همان چیزی ایست که روان شناسی به عنوان رفتار قاطعانه و قاطعیت شناخته میشود. بنابراین، رفق با قاطعیت منافات ندارد.
پاورقی:
[۱]. کتاب العین، ج ۵، ص ۱۴۹؛ لسان العرب، ج ۱۰، ص ۱۱۸ و النهایه، ج ۲، ص ۲۴۶ و مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۷۱[۲]. مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۷۱٫[۳].معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۴۱۸؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۷۲، ص ۱۸۵٫[۴]. مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۶۹٫[۵]. معجم المقاییس اللغه، ج۲، ص ۱۴۸؛ کتاب العین، ج ۵، ص ۱۴۹٫[۶]. علامه مجلسی به نقل از قرطبی، بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۵۶٫[۷]. مصباح المنیر، ج ۲، ص ۲۳۳٫[۸] .نهج البلاغه، نامه ۴[۹] . اسراء، آیه ۷۲؛ اسراء آیه ۱۱؛ اسرا، آیه ۱۰۰؛ کهف، آیه ۵۴٫[۱۰] . غرر الحکم، ح ۷۰۲٫[۱۱] . همان، ح ۳۴۲۰٫
نویسنده: محمدحسین افشاری
جناب آقای افشاری با سلام فقط می خواستم تشکر کنم از اینکه خیرخواهانه و دلسوزانه معلومات خود را به دیگران و برای استفاده دیگران منتقل می کنید و به روایت شریف زکات العلم نشره عمل می کنید؛ از شما سپاسگزارم. جزاکم الله خیر الجزاء