تعارضات در خانواده
در خانواده در راس هرم صمیمیت، صمیمیت میان همسران است. در رتبه های بعدی این صمیمیت میان فرزندان، میان فرزندان و والدین، همشیرها وجود دارد.
در خانواده درمانی سیستمی، اگر صمیمیت یک همسری با بچه هایش بیشتر از صمیمیت او با همسرش باشد، آن رابطه ایراد ارد. اگر صمیمت فردی با والدینش نیز بیشتر از همسرش باشد، نیز می توان آن را رابطه را یک رابطه دچار مشکل دانست.
ما کمترین میزان تعارض را با آدم هایی داریم که کمترین صمیمیت داریم و بیشترین میزان تعارض با آدم هایی است که صمیمیت بیشتری با آنها را تجربه می کنیم.
پس با توضیحی که بیان شد، بیشترین تعارضات را در وهله اول با همسر، بعد فرزندان و بعد والدین تجربه می کنیم.
از همین روی می توان مهارت مذاکره و حل تعارض را فی نفسه، یک مهارت خانواده محور دانست چون بیشترین تعارضات در روابط صمیمانه خانوادگی رخ می دهد.
تعارضات از اول ازدواج
برخی به اشتباه اینگونه فکر می کنند که همان صمیمیتی که در رابطه دوستی خود قبل از ازدواج داشتند، در ازدواج هم به همان اندازه خواهد ماند. این یک اشتباه است.
بعد از ازدواج، به علت بالا رفتن صمیمیت و نیز انتظارات، توقعات نیز افزایش می یابد. آنچه در این میان باید بدان دقت بیشتری داشت آن است که زوجین مسئول پاسخگویی به نیازهای عقلانی و دینی هم هستند و بیش از آن زیاده روی و زیاده خواهی هست.
هر قدر روابط صمیمانه تر و نزدیک تر می شود تکالیف هم دشوارتر می شود. از همین روی اداره یک خانه سخت تر از اداره یک وزارت خانه است. قوانین یک خانه نانوشته است و از همین روی گاه بین منطق و احساس تعارض پیدا می شود.
انسانی که آسیب دیده باشد، توان آن را ندارد که از تکالیف در خانه بربیاید. سوی دیگر این تکلیف هم آن است که انجام این تکلیف می تواند یک حس خوشبختی را به انسان بدهد.
حرکت تعارض به سمت تعامل مخرب
آنچه در تعارض نامناسب است، تمایل تعارض به سمت تعامل مخرب است. تعارض ها میان افرادی که در کنار هم زندگی می کنند، یک امر طبیعی است و هیچ اشکالی هم ندارد که بر سر مسئله ای دچار تعارض بشوند، اما این حق را ندارند که بر سر تعارضات میان خود به هم دیگر توهین کنند و همدیگر را تهدید کنند.
اگر دیدید که یکی از طرفین دست به تعامل های نامناسبی همچون توهین و تهدید کرد، می تواند مشخص کننده فقدان ظرفیت های حل تعارض در این فرد یا در هر دو طرف باشد.
ظرفیت های حل تعارض
ظرفیت های حل تعارض در ۵ حالت خود را نشان می دهد:
۱٫داشتن ظرفیت تسلط بر احساسات منفی
افرادی که ظرفیت مطلوبی برای حل تعارضات خود دارند، دارای یک هوش هیجانی مطلوبی در ارتباطات با دیگران هستند. این افراد در هنگام تعارض با دیگران از به نمایش گذاشتن احساسات منفی اجتناب و دوری می کنند. احساسات منفی همچون غم، شادی، خشم و … می تواند این تعارض را به یک مسئله ناحل شدنی تبدیل کند.
۲٫داشتن توان گفت و شنود موثر
افرادی که در تعارضات، مهارت گفت و شنود موثر را به کار می گیرند به راحتی می توانند از تعارضات عبور کنند. با این بیانی که گذشت می توان این نتیجه را گرفت همان گونه که سبک های مهارت گفت و شنود، یک مهارت اکتسابی است، مهارت حل تعارض نیز اکتسابی است. یعنی با آموختن می توان این توان را به دست آورد که در هر تعارضی می توان بدون آسیب دیدگی خارج شد.
۳٫داشتن ذهنیت راه حل مدار
افرادی که دارای ظرفیت حل تعارض هستند در هنگام برخورد با تعارضات ارتباطی، به جای استفاده از احساسات منفی، از راه های حل مسئله بهره می گیرند. در تعارضات راه حل مداری بهتر از هیجان مداری است. گرچه مدیریت هیجان مقدمه مدیریت ارتباط و ارائه راه حل است.
۴٫انعطاف پذیری
تعارضات بخشی جدای ناپذیر از زندگی انسان هستند و راهی نیست جز همراهی با آن است. انسانی که ظرفیت حل تعارضات را دارد، در تعارضات زندگی، انعطاف پذیری را پیشه خود می کند.
۵٫داشتن روحیه همکاری
افراد دارای ظرفیت، برای حل تعارضات اقدام به همکاری با دیگر افراد می کنند. هر چقدر این روحیه همکاری بیشتر باشد، سرعت حل این تعارضات بیشتر است.
انسان هایی که سلامت روان پائین دارند، در تعارض با دیگران ظرفیت های پائینی از خود نشان می دهند. در افراد مبتلا به اختلالات شخصیت این کم ظرفیتی دارای شدت بیشتری است.
نویسنده: محمدحسین افشاری