خودکشی مرجان
هنوز باورم نمی شه که مرجان این کار رو با خودش کرده. فکر نمی کردم این تهدیدش جدی باشه. خیال می کردم این دفعه هم مثل همیشه که می گفت: «اگر بری بیرون و به حرفهام گوش ندی، خودم رو می کشم»، تهدیدش جدی نیست. ولی نه! انگار این بار جدی بود و رگ خودش رو تو حموم زده بود.
نمی دونم چرا این رفتار رو می کرد. تو دوران عقد وقتی بودیم، احساس کردم از لحاظ عاطفی خیلی بهم وابسته هست ولی به روی خودم نمی آوردم. از همون اول آشنایی جملاتی می گفت که من سر عشق و عاشقی زیادش متوجه افراطش نمی شدم. «من بدون تو میمیرم»، «بدون تو نفس کشیدن برام سخت است»، «این شهر بدون تو برای من ویرانه است» و … جملاتی بود که هر روز صبح اون ها رو تو گوشیم می خوندم و با یک حس عاشقانه آن ها را برای خودم ترجمه می کردم.
اما حالا فهمیدم اینها همش نشانی از یک اختلال روانی بود. اختلالی که آتیش بر زندگی مشترک من و اون می زد. خانواده خوبی هم نداشت که بتونم مشکلات مرجان رو باهاشون در میون بذارم. خانواده ای که خوردن مشروبات و مصرف مواد تفریح زندگی شون بود و من دیر متوجه همه این جریانات شدم.
یادم نمیاد یک دفعه تعادل روحی داشته باشه. مرزی میان شادی و غصه اش نمی شد پیدا کرد. لحظه ای او را شاد می دیدی و لحظه ای دیگر او را غمگین و دل نگران از همه چیز.
این فقط تو رابطه اش با من نبود. با همه اینطوری بود. به راحتی یکی را فرشته و دیگری را دیو می کرد. تو رابطه با خویشاوندانمون همین برخوردش باعث شده بود که با خیلی از اطرافیانمون، رفت و آمدمون قطع بشه. به راحتی به این و اون شک می کرد و ازشون در ذهن من و خودش، دشمن می ساخت.
خدا نکنه که با یک کس دوست می شد. در حدی که همه زندگیش می شد اون فرد. بارها بهش گفته بودم تو با این افراط و تفریط تو دوستی هات با دیگران، هم به خودت آسیب می زنی هم به اونی که باهات دوست میشه.
حدس می زدم وابستگی شدیدش آخر سر بهش آسیب بزنه. خدا نکنه عصبانی می شد. دیگه هیچی جلودارش نبود. هر چی از دهانش در میومد به این و اون می گفت. بارها بهش می گفتم: «مرجان خوبه یک مقدار تو احساسات، عواطف و رفتارت تجدید نظر کنی». و همیشه این جواب رو ازش می شنیدم که «تو منو درک نمی کنی».
هر روز یک لباس، یک کیف، یک کفش، هر روز یک برخورد، یک رفتار خاص و… رو ازش می دیدم. تا می گفتم چرا اینقدر تغییر؟ می گفت لباس و … به آدم هویت می ده. می گفتم به همین سادگی ای که تو میگی نیست و … هر روز روز از نو و روزی از نو … شب که می شد تنها چیزی که ازش می شنیدم پوچی دنیا و بی ارزش بودن زندگی و راحت کردن خودش بود…
تعریف اختلال شخصیت مرزی
در یک تعریف کوتاه می توان افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD)[۱] را اینگونه تعریف کرد: «این افراد ثبات هیجانی ندارند و تکانشی، غیر قابل پیش بینی، تحریک پذیر و مضطرب ریشه رفتار این افراد است. آنها به راحتی کسل و ملول می شوند. رفتارشان شبیه مبتلایان به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال است با این تفاوت که به اندازه مبتلایان به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، گوشه گیر و عجیب نیستند.»[۲]
این افراد برای روابط میان فردی خود، هیچ الگوی ثابتی را ندارند. از همین روی، هر روز شما رفتارهای متناقضی از این افراد شاهد هستید. روزی شاهد محبت بیش از حد ایشان هستید و روز دیگر، بی تفاوتی و کم میلی ایشان را نسبت به خود شاهد خواهید بود. الگوی نافذ از بی ثباتی در روابط بین فردی، خودانگاره و عواطف و تکانشگری بارزی است که از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های مختلف ظهور می کنند.[۳]
این افراد به شدت از یک چیز ترس دارند و آن طردشدگی است. به همین خاطر اگر کسی بخواهد ایشان را طرد کند با واکنش وابسته خواهانه ای که به دیگران دارند، تهدید به خودکشی و آسیب زدن به خود را می کنند در برخی موارد به آن نیز اقدام خواهند کرد.
محبتی که به دیگران می کنند، یک محبت متوقعانه است، برای روزی که خود نیاز به پاسخ این محبت داشته باشند. (محبت شان بی توقع نیست)
مبتلایان به این اختلال مکرراً اقدام به خودکشی کرده یا ژست آن را می گیرند یا تهدید به خودکشی می نمایند و یا خودزنی می کنند. خودکشی موفق در هشت تا ۱۰% این افراد اتفاق می افتد و خودزنی (مانند بریدن یا سوزاندن) و تهدید و اقدام به خودکشی بسیار شایع هستند. گرایش به خودکشی مکرر اغلب دلیل مراجعه این افراد برای دریافت کمک است.[۴]
اختلال شخصیت مرزی با اختلالات خُلقی، افسردگی و خودکشی و اقدام به خودکشی ارتباط نزدیکی دارد.[۵] برخی از روان شناسان بالینی بر این عقیده هستند که تجربه سوءاستفاده جنسی یا بدرفتاری فیزیکی در دوران کودکی می تواند علت این رفتارها باشد.[۶]
افراد مبتلا به این اختلال، خشمی شدید را از خود بروز می دهند در حدی که همگان متوجه می شوند این خشم متناسب با این موضوع نبوده است و با باز شدن دهانشان، رگبار ناسزار را به دیگران حواله می کند.[۷] ممکن است برخی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را مشاهده کنید که بسیار طعنه زن هستند.
مردان مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بیشتر از زنان احتمال دارد که نشانه های ضداجتماعی داشته باشند.[۸] خوبی خشم این افراد این است که بعد از خشم خود، احساس شرم و گناه می کنند.
آدم های با اختلال شخصیت مرزی چه تعدادند؟
در کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال روانی (ویراست پنجم)[۹] ، میانگین شیوع اختلال شخصیت مرزی در جمعیت را ۶/۱ % بیان کرده است که در برخی موارد ممکن است تا ۹/۵ % افزایش یابد. ممکن است شیوع این اختلال در گروه های سنی مسن تر کاهش یابد.[۱۰]
ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت مرزی
در کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (ویراست پنجم)، یک الگوی بی ثبات در رفتار بین فردی، خودانگاره و عواطف و تکانشگری بارز را که از اوایل بزرگسالی خود را نشان می دهد را به عنوان ملاک اصلی تشخیص اختلال شخصیت مرزی بیان می کند و ۹ زمینه را که این اختلال خود را نشان می دهد بیان کرده و قائل است، اگر فردی ۵ مورد یا بیشتر از ۵ مورد را از خود بروز بدهد می توان برچسب اختلال را بر او زد.
این نه مورد عبارتند از:
۱)تلاش بسیار و غیر مناسب برای اینک توسط دیگران طرد نشود. حال ممکن است تصور طرد شدگی از سوی دیگران واقعیت داشته باشد و یا حاصل توهمات خود شخص باشد.
۲)عدم تعادل در روابط میان فردی، به گونه ای که در برخی روابط، در بروز هیجانات از خود، بسیار جانب افراط را می گیرد و گاه جانب تفریط و هیچ تعادلی را شما در عواطف، هیجانات و رفتارهای او نمی توانید مشاهده کنید. برخی از روابط را آرمانی و بسیار مورد علاقه می داند و برخی دیگر را به شدت بی ارزش. در یک کلام می توان گفت که در روابط با دیگران یک طیف دوستی و رابطه نیست، بلکه رابطه ها سفید-سیاه و یا صفر-یک هست.
۳)این افراد دارای اختلال هویت هستند.
۴)تکانشگری آسیب زا مانند: ولخرجی، رابطه جنسی شدید، سوء مصرف مواد، رانندگی بی احتیاط و پرخوری.
۵)اقدام، ژست یا تهدید به خودکشی و یا خودزنی مکرر.
۶)بی ثباتی عاطفی ناشی از واکنش پذیری شدید خُلقی مانند احساس ملال و دلتنگی شدید دوره ای، تحریک پذیری، یا اضطرابی که معمولاً چندین ساعت به طول انجامیده و به ندرت بیش از چند روز ادامه پیدا می کند.
۷)احساس مزمن پوچی.
۸)خشم شدید و نامنتاسب یا دشواری در کنترل خشم. (مانند بروز مکرر تندخویی، خشم پیاپی و مستمر، نزاع های متعدد)
۹)افکار پارانوئیدی یا علایم شدید تجزیه ای گذرا در موقع استرس.[۱۱]
علت های زمینه ساز اختلال شخصیت مرزی
شاید بتوان یکی از مهمترین علل زمینه ساز اختلال شخصیت مرزی را در دوران کودکی دانست که آن هم برمی گردد به فرزندپروری غلطی که والدین نسبت به فرزندان دارند. بدرفتاری کلامی، خشونت فیزیکی، غفلت از کودک و از خودرانی او، سوء استفاده جنسی در کودکی، والدین بی محبت یا والدینی که در تربیت فرزندان یکنواخت عمل نمی کنند (معیارهایی برای تنبیه و تشویق ندارند)، وجود سوء مصرف مواد و الکل یا بی بند و باری جنسی در والدین از جمله مواردی است که به سبک غلط فرزندپروری برمی گردد.[۱۲] [۱۳]
از موارد نام برده شده خشونت فیزیکی در خانواده و نیز سوء استفاده جنسی در کودکی آثار وخیم تری بر کودک و زمینه ساز بیشتری برای اختلال شخصیت مرزی به شمار می آید.
این افراد به خاطر عدم حمایت و نیز محبت کافی و مناسب، دارای اعتماد به نفس پائین، وابستگی شدید و ترس از جدایی و تنهایی هستند.
یکی دیگر از مسائلی که می تواند زمینه ساز این اختلال به شمار آید، عوامل بیولوژیک می باشد. تحقیقات نشان داده است که عوامل ژنتیک، ناهنجاری های مغزی(کمبود میزان سورتونین مغز که باعث پیدایی دوره های منظم افسردگی نیز می شود) و نورولوژیک می تواند در ایجاد تکانشگری نقش مهم و بسزایی داشته باشد.[۱۴۱]
زمان بروز و شیوع اختلال شخصیت مرزی
غالباً اینگونه هست که رفتارها و عواطف بی ثبات او از اوایل بزرگسالی خود را نمایش می دهند. در دوران جوانی تهدید به خودکشی و خودزنی درافراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دیده می شود.
درمان اختلال شخصیت مرزی
برعکس دیگر اختلالات شخصی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی برای درمان به مراکز بالینی مراجعه می کنند و از مشکلات روانی خود آگاهی داشته و لازم می دانند که درمان بر روی ایشان صورت بگیرد.
دو دسته درمان برای این اختلال سفارش می شود:
الف) دارو درمانی: برای مقابله با خصایص شخصیتی معینی که کارکرد کلی بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را به هم میزند، دارو درمانی مفید است. از جمله داروهای که می تواند در درمان این اختلال به کار گرفته شود، داروهای ضد روانپریشی برای مهار خشم، خصومت، و حملات گذرای روانپریشی است.رداروهای ضد افسردگی، می تواند خلق افسرده را که در این بیماران دیده می شود را تا حد خوبی بهبود بخشد.
مهارکنندههای منوآمین اکسیداز( (MAOIها در برخی از بیماران برای میزان کردن رفتار تکانشی آنها مؤثر بودهاست. بنزودیازپینها به ویژه آلپرازولام برای رفع اضطراب و افسردگی مفید است، منتها در برخی از بیماران با مصرف این دسته از داروها مهارگسیختگی دیده شدهاست. داروهای ضد صرع مثل کاربامازپین ممکن است کارکرد کلی برخی از بیماران را بهتر کند. داروهای سروتونرژیک مثل مهارکنندههای انتخابی باز جذب سروتونین (SSRIs) نیز در برخی از بیماران مفید بودهاست.
درمان دوم اختلال شخصیت مرزی
ب) روان درمانی: یکی از روش درمانی که می تواند به خوبی این بیماری را تا حدی بهبود بخشد، رفتار درمانی دیالکتیک (DBT)[۱۵۱۱] است. در این رویکرد، با کمک به فرد بیمار، او را با عوامل استرس زایی که باعث رفتارهای آنی از او می شود، مقابله کنند و پس از آن به رسیدگی به این رفتارها می پردازند.[۱۶]
درمانگران بالینی از رویکرد، رفتارگرایی نیز برای درمان این بیماری بهره می گیرند. از رفتار درمانی هم برای مهار رفتارهای تکانشی و خشم های نامناسب بیماری و نیز برای کم کردن حساسیت او به انتقاد و طرد شدن از دیگران، استفاده می کنند. پرورش مهارت های اجتماعی به ویژه با استفاده از تماشای مجدد فیلم ویدئویی رفتاریهای خود، مفید است و باعث میشود که بیمار بتواند اثر اعمالش را بر دیگران ببیند و از این طریق، رفتار بین فردی خود را بهتر کند.[۱۷۱]
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اگر در محیطهای بیمارستانی تحت رواندرمانی فشرده – هم فردی و هم گروهی – قرار بگیرند، نتیجه خوبی به دست میآید. در این محیطها به علت حضور کارکنان آموزش دیدهای که در مکاتب و رشتههای مختلفی ورزیدهاند، وجود دارند و با آنها کار میکنند و در نتیجه آنها از درمانهای گوناگونی مثل کاردرمانی، تفریح درمانی و حرفه درمانی سود میبرند.
این برنامهها وقتی مفید واقع میشود که محیط خانه بیمار به دلیل تعارض های درون خانوادگی یا فشارهای روانی دیگری مثل بدرفتاری والدین، به توان بخشی بیمار ضرر برساند. در محیط حفاظت شده بیمارستان میتوان برای بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که بسیار تکانشی است و خودزنی های فراوان میکند، محدودیت وضع کرد و او را تحت نظر قرار داد. این محدودیت می تواند سلامتی جسمی و روانی او را به همراه داشته باشد. به گونه ای این محیط ها رفتارهای ایزوله تری را نسبت به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارند و از همین روی باعث می شود این افراد بتوانند روش های مدیریت رفتار و نیز خشم های نامناسب خویش را بیاموزند.
گفتن این نکته خالی از فایده نیست که لازم است بیمار آن قدر در بیمارستان بماند که بهبود قابل توجهی در وی دیده شود و این در برخی از موارد، تا یک سال هم ممکن است طول بکشد. سپس میتوان بیمار را مرخص کرد و او را به نظامهای حمایتی ویژهای مثل بیمارستانهای روزانه، بیمارستانهای شبانه، و خانههای سر راهی سپرد.[۱۸]
این اختلال را با دیگر بیماری های جسمی و روانی اشتباه نگیرید
لازم است این سخن گفته شود که در اغلب موارد، این اختلال همراه با اختلالات دوقطبی و افسردگی همراه است. ولی باید این مورد را توجه کرد که دو اختلال نام برده، گاه نشانه هایی را از خود بروز می دهند که شبیه اختلال شخصیت مرزی است و با دیدن این علایم نباید پنداشت که شخص مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است.
برخی رفتارهای شکاکانه نیز در این دست از افراد دیده می شود که گذرا هست و نمی توان برچسب اختلال شخصیت پارانوئید (PPD) را به این افراد زد.
در کتاب DSM ویراست پنجم آمده است: «ترس از رها شدگی به طور مشخصی هم در اختلال شخصیت مرزی و هم در اختلال شخصیت وابسته هر دو دیده می شوند.»[۱۹] توجه به این امر در تشخیص این اختلال کمک بسیاری می کند. «فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به ترک شدن با احساس پوچی، هیجانی، خشم و توقعات واکنش نشان می دهد در حالی که فرد مبتلا به شخصیت وابسته به صورت سازش و سلطه پذیری فزاینده بروز داده و بلافاصله در جستجوی رابطه جایگزینی بر می آید تا برای وی مراقبت و حمایت فراهم نماید.»[۲۰]
یکی دیگر از مواردی که نباید آن را با اختلال شخصیت مرزی اشتباه گرفت، تغییرات شخصیتی ناشی از یک بیماری طبی دیگر، اختلالات مصرف مواد و مشکلات هویتی است.
چرا نباید با افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی ازدواج کرد؟
وقتی در مورد ازدواج و انتخاب همسر صحبت به میان آورده می شود، هر فردی ایده آل هایی را در ذهن می پروراند که فرهنگ و برخی از عوامل دیگر می تواند در این انتخاب ها تاثیر داشته باشد. ولی قدر مشترک همه این معیارها این است که همه به دنبال ازدواج با فردی هستند که از لحاظ روانی سالم باشد تا بتوان زندگی مشترک خوبی را آغاز کرد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت به خاطر روان بیماری که دارند نمی تواند مطلوبیت هایی که از همسر خود توقع دارید برآورده کنند. فردی که هر روز دوستی جدید را به زندگی خود راه می دهد، همه سفره دل خود را برای او بازگو می کند، محرم اسرار اوست، نمی تواند به راحتی نقش های همسری خود را ایفا کند، چرا که برای حفظ این رابطه های افراطی خود دست به هر کاری می زند.
در طول زندگی با این افراد شما متوجه نمی شوید که چه وقتی حال ایشان خوب است و چه وقتی حال ایشان مناسب نیست. به راحتی نمی توانید معیارهای دوستی ایشان را بفهمید. او به راحتی از این و آن دشمن می سازد و شما هم برای حفظ زندگی خود باید با معیارهای دمدمانه او همراهی کنید.
اگر بخواهید کاری را بر خلاف او انجام دهید، ممکن است از سوی او بی وفا تلقی شود و شما را به بی وفایی همسرانه متهم کند و نتیجه آن خودزنی و یا خودکشی باشد.
پس تا وقتی که می توانید به ازدواج با این دست از افراد تن ندهید و سعی کنید خود زندگی خوب و شیرینی را در کنار همسری با سلامت روان مطلوب آغاز کنید.
پی نوشت:[۱] . Borderline Personality Disorder[۲] . جان دبلیو سانتراک، زمینه روان شناسی، مترجم: مهرداد فیروزبخت، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، سوم، ۱۳۸۸، ج ۲، ص ۲۲۱.[۳] . انجمن روان پزشکی آمریکا، راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-5)، تهران: نشر ارجمند، سوم، ۱۳۹۵، ص ۷۰۲.[۴] . همان.[۵] . مهدی گنجی، آسیب شناسی روانی بر اساس DSM-5، تهران: نشر ساوالان، سوم، ۱۳۹۶، ج ۲، ص ۳۲۶.[۶] . همان، ص ۳۲۷.[۷] . انجمن روان پزشکی آمریکا، پیشین، ص ۷۰۳.[۸] .ریچارد پی هالجین و سوزان کراس ویتبورن، آسیب شناسی روانی (دیدگاه های بالینی درباره اختلالات روانی)، مترجم: یحیی سیدمحمدی، تهران: نشر روان، سیزدهم، ۱۳۹۴، ج ۲، ص ۳۰۳.[۹] .DSM-5[۱۰] . انجمن روان پزشکی آمریکا، پیشین.[۱۱] . انجمن روان پزشکی آمریکا، ص ۷۰۱.
[۱۲] . سبک های فرزندپروری را می توان برحسب دو عامل محبت و کنترل پدر و مادر به چهار دسته تقسیم کرد:
الف) پدر و مادرهای مستبد(کنترل زیاد- محبت کم)
ب) پدر و مادرهای سهل گیر(کنترل کم،محبت زیاد)
ج) پدر و مادرهای بی توجه- طردکننده (کنترل کم- محبت کم)
د) پدر و مادرهای مقتدر (کنترل مناسب-محبت مناسب)
از میان سبک های فرزندپروری مورد چهارم بهترین نوع فرزندپروری می باشد که کنترل و محبت هر دو به اندازه و مناسب سن، جنس و جایگاه فرزند است و مورد اول و سوم از جمله گونه های تربیتی است که می تواند زمینه ساز اختلال شخصیت مرزی شود.
[۱۳] . مهدی گنجی، پیشین، ج۲، ص ۳۳۶. [۱۴] . همان، ص ۳۳۷. [۱۵] .Dialectical behavior therapy[۱۶] . مهدی گنجی، پیشین، ص ۳۴۲.[۱۷] . هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روانپزشکی بالینی، دو: ۴۲۲.[۱۸] . همان.[۱۹] . انجمن روان شناسی آمریکا، ص ۷۰۴.[۲۰] .همان.
نویسنده: محمدحسین افشاری